حجتالاسلام والمسلمین رحمتاله بیگدلی در مراسم افتتاح دفتر حزب در شرف تاسیس منشعب از حزب اعتماد ملی گفت: ما انقلاب بزرگی را در کشور خود انجام دادیم که برجستهترین متفکران جهان اعتراف کردند که این انقلاب، بزرگترین انقلاب معاصر بود. انقلاب ما تجمیع تمامی آرمانهایی بود که ملت ما از مشروطیت تعقیب میکرد.
این عضو هیات موسس حزب در شرف تاسیس با اشاره به مطالبات ملت ایران در انقلاب اسلامی گفت: عدالت، حاکمیت قانون، محدودسازی قدرت، دموکراسی، استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت از جمله مطالبات ملت در مبارزات خود بود.
بیگدلی افزود: البته در این میان عدالت و آزادی از جایگاه ویژهای برخوردارند و از مهمترین مطالبات و آرمانهای مردم در طول تاریخ و ملت ما در نهضتهای گوناگون از جمله نهضت مشروطه، نهضت ملی نفت، قیام ۱۵ خرداد و انقلاب اسلامی عدالت و آزادی بوده است. اگر چه در هر یک از این نهضتها بعضا برخی مطالبات پررنگتر بوده، اما عنصر عدالتخواهی و آزادیخواهی در همه آن وجود داشته و انقلاب اسلامی در واقع تجمیع مطالبات ملت در همه نهضتها از مشروطه تا انقلاب اسلامی بود.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به چرایی سقوط رژیم شاهنشاهی گفت: بستن روزنههای نقد و اصلاح مهمترین عامل انحطاط و سقوط حکومتهاست و پس از بهبنبست رسیدن راههای مختلف اصلاح رژیم شاهنشاهی بود که اکثریت قریب بهاتفاق ملت ایران در انقلابی فراگیر نابودی آن رژیم را فریاد زد و نظام جمهوری اسلامی بر ویرانه آن رژیم شکل گرفت.
بیگدلی در ادامه با اشارهای گذرا به سابقه احزاب و جریانهای سیاسی پس از تاسیس جمهوری اسلامی گفت: در اوایل پیروزی انقلاب، احزاب و تشکلهای زیادی فعال بودند که برخی از آنان سابقه فعالیت در قبل از انقلاب را هم داشتند و برخی هم پس از پیروزی انقلاب تشکیل شدند و بنا بهعلل مختلف بسیاری از آنها به محاق رفتند. پس از حوادث سال ۱۳۶۰ و بهمحاق رفتن بسیاری از احزاب و تشکلها دو جناح عمده چپ و راست در درون نظام شکل گرفت که هر کدام شعارها و اهداف خاص خود را داشتند. جناح چپ قرائتی عدالتخواهانه از اسلام داشت و تامین عدالت را در سایه نوعی تمرکز اقتصاد در دست دولت میدانست و در عین محترم شمردن بخش خصوصی بر تعاونیها و مدیریت دولتی تاکید زیاد داشت. در مقابل، جناح راست دارای تفکر سنتی و تیمچهای در عرصه اقتصاد بود و بر سرمایهداری سنتی و تجاری و بازار تاکید داشت.
بیگدلی در ادامه با اشاره به موقعیت این دو جریان سیاسی بزرگ گفت: کفه مبارزه بین این دو جریانِ عمده در دهه اول به نفع جریان چپ بود و از اواخر دهه اول، بهتدریج این کفه به نفع جریان راست سنگین و منجر به حذف جریان چپ از قوه مجریه، مقننه و قضائیه و کمرنگ شدن فعالیتهای این جریان شد.
بیگدلی در ادامه با اشاره به بستر برآمدن مجدد جریان چپ در قالب جریان اصلاحطلبی گفت: جریان چپ که از همه جا حذف شده بود چند سال خود را بازسازی و با شعار دموکراسیخواهی و جامعه مدنی وارد صحنه شد و در میان تعجب همگان پیروز قاطع انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ شد و ما بعد از دوم خرداد شاهد راه افتادن و شکوفایی سلسلهای از احزاب با آرمانهای خاص و جابهجا شدن برخی اهداف و آرمانهایی بودیم که احزاب و جناحهای سیاسی تعقیب میکردند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به تحولاتی که در جریانهای سیاسی بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ روی داد گفت: بعد از دوم خرداد جریان چپ دچار نوعی تنوع و طیفبندی در داخل جریان میشود و جریانی که ریشه در مطالبه عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون و دموکراسیخواهی داشت، نام خود را جریان اصلاحات میگذارد. در مقابل، جریان راست نیز نام خود را اصولگرا میگذارد. جریان اصولگرا که در زمینه سیاست و فرهنگ دیدگاه بستهای داشت و در اقتصاد نیز به سرمایهداری بیحد و حصر معتقد بود نام خود را اصولگرا میگذارد و برخلاف اعتقادات واقعی خود از خلا ایجادشده سوءاستفاده میکند و مدعی عدالتخواهی میشود.
بیگدلی در ادامه با اشاره به تحولات رویداده در جریان اصلاحات گفت: در این میان، ما شاهد نوعی دگردیسی در میان برخی طیفهای اصلاحطلب هستیم. برخی از احزاب و محافل اصلاحطلب برخلاف خاستگاه عدالتخواهانه خود به وادی لیبرالیسم چرخیدند. طیفی از جریان اصلاحات امروز به لیبرالیسم اقتصادی و توسعه اقتدارگرایانه معتقد هستند. در کنار این طیف، طیفی دیگر که سابقا بر عدالت اجتماعی و حتی اقتصاد دولتی تاکید داشتند، در دوره جدید، در عین تکیه بر توسعه دموکراتیک بهوادی لیبرالیسم اقتصادی میافتد و موضوع عدالت اجتماعی را به محاق میبرد و با تکیه بیش از حد بر نخبهسالاری از جامعه فاصله میگیرد. این دو گرایش در جریان اصلاحات همراه با برخی از اشتباهات سیاسی موجب پیدایش نوعی دلسردی بین مردم و نوعی انقطاع بین جریان بزرگ اصلاحطلبی با اقشار وسیعی از مردم شد.
اشتباه بزرگ دوم این طیف این بود که فکر میکرد گرایش مردم در دوم خرداد و مجلس ششم به جریان چپ و بعدا اصلاحطلب صرفا بهخاطر این است که مردم واقعا خودِ آنان را تحت هر شرایطی و با هر عنوان و عملی میخواهند، این در حالی بود که اگر مردم در دوم خرداد و دولت اصلاحات و بعدا با حمایت جریان اصلاحات دو دوره به روحانی رای دادند برای این نبود که واقعا از این افراد و جریان خیلی خوششان میآمد، بلکه بیشتر برای این بود از جریان مقابل زده شده بودند و میخواستند از جور و جفای طرف دیگر نجات پیدا کنند.
بیگدلی در ادامه با اشاره به حلقه مفقود جریان اصلاحات گفت: اکنون در جریان اصلاحات جای یک تفکر خالی و متاسفانه آنچه که مردم تشنه آن هستند، غریب است. مردم تشنه عدالت هستند. جریان اصلاحات در عین اینکه بر آزادی، دموکراسی و حاکمیت قانون تاکید دارد، باید بر عدالت نیز تاکید جدی و در واقع پرچمدار عدالت داشته باشند.
این عضو هیات موسس حزب در شرف تاسیس در باره چرایی و روند تاسیس حزب جدید گفت: حزب ما بر بستر حاکمیت قانون، دموکراسی و عدالت اجتماعی به وجود میآید و جریانی آزادیخواه، دموکراسیخواه و عدالتخواه است. گمشده مردم عدالت اجتماعی است و متاسفانه امروز جریان اصولگرا و بخشهایی از جریان اصلاحطلب درد مردم را درک نمیکنند و متوجه نیستند که مردم تشنه عدالت هستند. هر دو جریان باید بفهمند که عدالت به معنای صدقه دادن به مردم نیست و ساختار سیاسی و قانونی کشور باید تضمینکننده تحقق عدالت همهجانبه باشد.
بیگدلی در ادامه با اشاره به برخی مشکلات احزاب در کشور گفت: یکی از مشکلاتِ احزاب فعلی در کشور ما این است که بسیاری از آنها در بستر مناسب شکل نگرفتهاند. رهبران برخی احزاب در گذشته کار حزبی نکردهاند و یکباره میخواهند حزب ایجاد کنند. در نتیجه مبتلا به مشکلات نظری و عملی از جمله منازعات درونی و تعارضات در مرامنامه و اساسنامه میشوند. از اینرو تلاش ما در حزب جدید بر این بود که جلسات فشرده و بسیاری گذاشتیم تا مرامنامه، اساسنامه و مانیفستی را تقدیم کنیم که مبتلای به چنین مشکلات و تعارضی نباشد.
بیگدلی افزود: علیرغم وجود اختلاف مشیهای زیاد بین احزاب، اساسنامهها و مرامنامههای بسیاری از آنان معمولا شبیه به هم است، ساختار اساسنامه و اصول مرامنامه حزب ما مبتنی بر دانش و تجربیات حاصل از چند دهه کار تئوریک و عملی حزبی است. مثلا اساسنامه حزب ما بهگونهای طراحی شده است که رهبری حزب دو بخش دارد و بهعبارتی ما در داخل حزب شاهد وجود نوعی پارلمان و دولت هستیم؛ یعنی جمعی که برنامهریزی و سیاستگذاری را برعهده دارد و جمعی دیگر که اجرا میکند. ما کاری کردهایم که ساختار یک نظام سیاسی و حکومتی را در اساسنامه خود متجلی کنیم. هر فردی که اساسنامه حزب جدید ما را ببیند احساس میکند که این حزب مجلس، دولت و قوه قضاییه دارد و یک دولت در سایه بهتمام معناست.
بیگدلی در پایان گفت: ما در دوم خرداد پیروز شدیم، بدون اینکه هیچ برنامهای داشته باشیم، سال ۸۴ نیز رقبای ما پیروز شدند، بدون اینکه هیچ برنامهای داشته باشند و سال ۹۲ نیز آقای روحانی با حمایت ما پیروز شد، بدون اینکه هیچ برنامهای داشته باشد. در واقع ما در چند دوره هشت ساله، کشور را بدون هیچ برنامهای مدیریت کردیم که نتیجه آن نوع مدیریت وضعیت فعلی کشور است، ولی ما سعی خواهیم کرد که اولا در این حزب هر چیزی سر جای خود قرار بگیرد و حزب کار حزبی بهمعنای واقعی مانند برنامهریزی برای اداره و تربیت نیروهای توانمند برای مدیریت کشور داشته باشد