پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
د. سعيد الشهابي در القدس العربی نوشت: اقدام اخیر حکومت عربستان در مورد ایجاد تعدیل های ناگهانی در وزارتخانه های آن، دربردارنده یک حقیقت مشخص است مبنی بر اینکه خاندان سعودی برای اولین بار از زمان سیطره بر حکومت، احساس خطر کرده و دریافت برای باقی ماندن در قدرت، ناچار باید تغییراتی ایجاد کند؛ چرا که علاوه بر حادثه ترور خاشقجی، سیاستهای مملکت سعودی در سالهای اخیر، در برانگیخته شدن خشم بین المللی، تاثیرگذار بوده است.
به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در رأس این اقدامات، جنگ عربستان، امارات و بحرین علیه یمن است که با انتشار تصاویر مربوط به بیماری، قحطی و ویرانی، احساسات تمام جهانیان را تحریک کرد. به نحوی که اگر حمایت نا محدود ائتلاف انگلیس-آمریکا از عربستان نبود، خشم بین المللی ابعادی بسیار گسترده تر به خود می گرفت.
در طول چهار سال گذشته، ائتلاف نظامی به رهبری سعودی، سیاست بستن دهان های مخالفان و ممنوعیت پخش تصاویر مربوط به ویرانی های مادی و انسانی در کشور دارای تمدن دیرینه و تاریخ انسانی شکوهمند، یعنی یمن را در پیش گرفت.
علاوه بر اینکه دیپلماسی سعودی در مورد محاصره قطر و دیگر سطوح سیاستهای داخلی و منطقه ای، شکست سختی خورد و تمام این عوامل، پادشاه سعودی را بر آن داشت تا تغییراتی در بین وزرای خود ایجاد کند تا این اقدام، تلاشی باشد برای اثبات این مطلب که یک دینامیک سیاسی و دیپلماتیک در نظام سعودی وجود دارد؛ در حالی که پیش از این، از اصلاح و احترام به حقوق بشر، چیزی نمی دانست!
بدیهی است که دیپلماسی سعودی در سالهای اخیر حضور فعالتری در دو سطح منطقه ای و بین المللی داشته است، اما این دیپلماسی به نوبه خود موجب نزول جایگاه مملکت سعودی از حیث اخلاق بین المللی شده است؛ چرا که هیچ نشانی از پیشرفت دموکراسی، عدالت و صلح در آن دیده نمی شود.
دیپلماسی سعودی در چهار سال اخیر، آزادانه تر عمل کرده است، اما باید گفت سعودیها به درد خود بزرگ بینی دچار شده اند که براساس آن گمان می کنند می توانند هر کاری که می خواهند بکنند!
حال، دلیل این احساس بزرگی سران سعودی چیست؟ عوامل متعددی در این مساله نقش دارند که عبارتند از: موفقیت عربستان در مقابله با کودتاهای عربی و شکست تمام آنها. توجه به عادی سازی روابط با رژیهم صهیونیستی؛ که این بُعد اسرائیلی، نقش زیادی در سیاستهای جدید بن سلمان داشته است که حول سه محور می گردد: 1-مقابله با هر تلاشی برای تغییر سیاسی در دولتهای عربی، با استفاده از حمایت اسرائیل، آمریکا و انگلیس. 2-مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه، بویژه بعد از ایجاد تغییرات دور از انتظاری مانند گرایش عراق به سمت استقرار. و تلاش برای پایان دادن به مساله فلسطین، برای عادی سازی با اسرائیل، در مقابل خدمات امنیتی آن به سعودیها؛ که البته به نظر نمی رسد این استراتژی موفقیتهای قابل ذکری به دست آورده باشد. 3-تضمین منافع آمریکا در خاورمیانه و قانع کردن واشنگتن در مورد حمایت از عربستان.