کشف حقیقت میان هاله ای از ابهام، شایعات و تخیل کار دشواری است و با حدس و گمان نمی توان نظر قطعی داد اما این اوضاع طبیعی نیست.
عصر ایران نوشت: «روزگاری که می شد با یک اخم و تخم، با گرفتن ضبط صوت یا خارج کردن فیلم از دوربین، جلوی انتشار یک خبر را گرفت، گذشته. انگار به هزاران سال پیش تعلق دارد. حالا فاصله بین رویداد و تبدیل آن به خبر و در دسترس مخاطب قرار گرفتن به پلک زدنی رسیده است.
خبرهای تلخ سرعت بیشتری دارند. انگار در تلخی، انرژی پنهان و ویرانگری است که راهش را سریع تر باز می کند. آن چه در هفته سوم لیگ برتر فوتبال ایران رخ داد، مثل یک ژن خطرناک از صفحه و صحنه ورزش جهش پیدا کرد و به حوزه های سیاسی و امنیتی پرید. تیترهایی با مضامین قومیت گرایی، جدایی طلبی، آشوب طلبی، شعارهای سیاسی و ... برای آن نوشتند و دیگر انگار فقط یک سنگ پرانی میان هواداران دو تیم فوتبال نبود.
هفته اول لیگ بعضی هواداران سپیدرود رشت بعد از شکست سه گله مقابل سایپا صندلی های ورزشگاه را در تهران شکستند. این نخستین جرقه بود که البته اعتراضی فوتبالی به سبک ایرانی – برره ای تعریف شد. در سریال تلویزیونی برره اهالی محل هر وقت نسبت به موضوعی اعتراض داشتند می رفتند و با سنگ شیشه های خانه خودشان را می شکستند! حتی گاهی اهالی برره بالا و برره پائین به هم تعارف می کردند که تشریف بیاورید برویم شیشه های خانه ما را بشکنیم!
هفته گذشته رشت بودم. میان مردمی که نازنین، دوست داشتنی، ریشه دار و فرهیخته اند. گله مند بودند از این اتفاقات. از فحاشی عده ای به خداداد عزیزی. می گفتند دودستگی دارد سپیدرود را نابود می کند. این صدای رشت نیست، این رفتار و کردار ما نیست. پرخاش یک عده و صندلی شکستن آنها را به نام ما ننویسید.
در هفته دوم گفته شد در خلال برگزاری دیدار پرسپولیس - فولاد خوزستان هواداران تیم تهرانی توهین کرده اند و هفته سوم کار به خونریزی رسید. ابتدا در اهواز هواداران «سنگ تمام» گذاشتند و سرها شکست و بعد در تهران و در دیدار استقلال تهران - تراکتورسازی نرده ها شکست، باتوم ها در هوا چرخید و ...
بعضی بر این باورند این اتفاقات ربطی به فوتبال ندارد. ورزشگاه ها جزیره های جدا نیستند و بخشی از جامعه اند. خشم و خشونت از خیابان به ورزشگاه های فوتبال رفته است و حتی ممکن است اتفاقات تلخ تری رخ دهد. عده ای اما در این اعتراضات شیطنت هایی کشف کرده اند که شاید به نظر تئوری توطئه بیاید اما تردیدهایی است که وجود دارد. آنها می گویند بعد از جدی تر شدن خبر حضور زنان در ورزشگاه ها کسانی تلاش می کنند تا این فضا را چنان پرآشوب و خشن کنند که حتی مردان هم از ترس جان حاضر نشوند و خود به خود زنان هم پا پس بکشند تا اطلاع ثانوی! کسانی هم بر این باورند که ناراضیان و عاصی ها که در میان آنها جداییطلبان، مخالفان نظام و حتی افراد آموزش دیده وجود دارند در تلاش هستند تا از تریبون پرمخاطب فوتبال صدایشان را به جامعه برسانند و نشان دهند جامعه ملتهب است.
آنها بر موج خشم و تعصب جوانان هوادار فوتبال سوار شده و میدانند این بشکه باروت با اندک جرقه ای استعداد انفجار دارد. تصاویری وجود دارد که نشان می دهد جوان ها و نوجوان هایی نرده های ورزشگاه آزادی را شکسته اند و با آن در حال خراب کردن سکوهای سیمانی به منظور تهیه پاره سنگ و پرتاب به سوی هواداران تیم رقیب است!
مثل بسیاری از ماجراهای دیگر در این کشور کشف کردن حقیقت میان هاله ای از ابهام، شایعات و تخیل کار دشواری است و با حدس و گمان نمی توان نظر قطعی داد اما این اوضاع طبیعی نیست. همان طور که حضور ماشین های ضد شورش یگان ویژه در پیست ورزشگاه آزادی طبیعی نیست، همان طور که شعارهای هدفدار که بر طبل تفرقه می کوبد طبیعی نیست، همان طور که متهم کردن خوزستانی های که برای دفاع از این سرزمین جان و نان و سایبان شان را فدا کردند به ستیزه جویی طبیعی نیست... اصلاً این روزها چی طبیعی است؟»