روزنامه شرق نوشت: «سقوط پاس به دسته سوم (سطح چهارم فوتبال ایران) اتفاقی دردناک برای بزرگان باشگاه پاس تهران است. پاس تهران که در کارنامهاش یک قهرمانی آسیا و پنج قهرمانی ایران دیده میشود، در سال ١٣٨٦ بنا بر دلایل سیاسی به همدان منتقل شد و از آن موقع به سمت قهقرا حرکت کرد. سقوط به دسته اول در سال ٩٠، سقوط به دسته دوم در سال ٩٥ و حالا رفتن به دسته سوم.
از شنبه بعدازظهر که سقوط قهرمان سابق آسیا به دسته سوم قطعی شد، پیشکسوتان این باشگاه همگی به این موضوع اعتراض کردند. پاس که نزدیک به نیمقرن قطب سوم فوتبال ایران بود، در تاریخ خود دهها ملیپوش به فوتبال ایران معرفی کرده است. حسن و گودرز حبیبی، مهدی اسداللهی، حشمت مهاجرانی، مهدی مناجاتی، حسین فرکی، همایون شاهرخی، اصغر شرفی، فرامرز ظلی، محمد رنجبر، مجید حلوایی، محمد صادقی، فیروز کریمی، حسین کازرانی، ابراهیم قاسمپور، حمید استیلی، محمد خاکپور، اصغر مدیرروستا، وحید هاشمیان، جواد نکونام، آرش برهانی و... بخشی از نامهای بزرگ تاریخ پاس هستند. بسیاری از چهرهها در این دو روز درباره پاس صحبت کردند.
اصغر شرفی، بازیکن سابق پاس، فردی که ١٠ سال در این تیم توپ زد؛ یکی از افرادی است که شدیدا به بلایی که سر پاس آمده، اعتراض دارد. او در گفتوگو با «شرق» به انتقاد از مسئولان وقت پرداخت.
شما به عنوان یک پاسی قدیمی، زمانی که شنیدید پاس به دسته سوم سقوط کرده چه احساسی پیدا کردید؟
باید افرادی که این بلا را سر پاس آوردند، الان بیایند و پاسخگو باشند. چه کسانی تصمیم گرفتند پاس به همدان برود؟
در سال ٨٦ دولت وقت و مدیریت نیروی انتظامی این تصمیم را گرفتند. رئیس دولت نهم ظاهرا در سفر استانیاش به همدان با انتقال پاس به همدان موافقت کرد...
پس الان آقای احمدی نژاد باید پاسخگو باشد. ایشان باید بگوید به چه حقی تیمی که چهار نسل ملیپوش تحویل فوتبال ایران داده، این همه امکانات زیرساخت داشته و دارای مکتب بوده را به همدان هدیه داد و زمینه نابودیاش را ایجاد کرد. به نظر من انتقال پاس به همدان خیانت بود. ایشان اگر میخواست خدمت کند، میرفت دو دانشگاه میساخت، ورزشگاه میساخت نه این که پاس را از کیسه خلیفه ببخشد. پاس که دارایی شخصی نبود، یک باشگاه ریشهدار با تاریخ چندینساله بود. گفته شد پاس به شهدای همدان هدیه شد. شهدا برای همه ما محترم هستند. اگر آنها نبودند حتی خانوادههای ما هم در امان نبودند اما آیا بهتر نبود با ساخت یک دانشگاه از شهدا تجلیل میشد؟
در آن سالها البته تصمیم گرفته شد و چند تیم دیگر مثل صبا، راهآهن و پیکان هم به شهرستانها هدیه داده شدند؛ انتقالهایی که به ضرر همه این تیمها شد...
پاس البته با این تیمها فرق میکرد. پاس قطب سوم فوتبال ایران بود، مکتب و هویت خاص خودش را داشت. نباید این باشگاه قدیمی را نابود میکردند. من یک عکس در خانهام دارم که ١١ تایی که در پاس بازی میکردیم، عضو تیم ملی بودیم؛ فرق پاس با دیگر تیمها این بود.
شما که در جام تخت جمشید با پاس قهرمان شدید، تصور میکردید روزی تیم محبوبتان را در سطح چهارم فوتبال ایران ببنید؟
خب باید ببینید در اینجا کار دست چه کسی است. کارها در اینجا «ماشالله، ایشالایی» است. با دمت گرم میخواهند کار انجام دهند. برای همین باید منتظر هر اتفاقی بود. وقتی رفت دسته دو گفتند انشاءالله میآید دسته اول، الان هم باز میگویند انشاءالله. این به دلیل ضعف مدیریت است. کار دست فوتبالیها نیست.
در این روزها خیلی از پاسیهای قدیمی مصاحبه کردند و گفتند که فرق پاس با دیگر تیمهای این بود که پاس یک هویت و مکتب داشت و افسوس این هویت از بین رفته را میخورند...
در پاس همه تحصیلکرده بودند، خیلیها دانشگاهی بودند و بازیکنان عادیمان هم تحصیلکرده بودند. از طرفی نظم و انضباط پاس معروف بود. پاس تبدیل به تیمی متفاوت شده بود. از نظر فنی هم شما ببینید کدام باشگاه به اندازه پاس ملیپوش و سرمربی به تیم ملی معرفی کرد. پاس قدمتش از شاهین و تاج چند سال کمتر است اما از این دو باشگاه بیشتر ملیپوش تحویل فوتبال ملی ما داد، چون مکتب داشت. من خطابم با مدیرانی است که پاس را به همدان بخشیدند. شما چیزی میساختید، بعد میبخشیدید؛ نه این که پاسی را که ماها ساختیمش و ریشهاش در اینجاست، ریشهاش را قطع کنید و ببخشید. پاس در ابتدا پارکینگ ماشینهای شهربانی بود. با زحمت فراوان به این همه امکانات رسید اما همه را از بین بردند. الان ما پاسیها بدون خانه و ریشه ماندهایم.
در این دو روز بسیاری از پاسیهای قدیمی حتی جوانانی مثل جواد نکونام و وحید هاشمیان اعلام آمادگی کردند که پاس را نجات دهند. آیا این شدنی است. البته برخی از پاسیها هم در همان سال انتقال، منفعل عمل کردند.
درست است. یک سری به خاطر منافعشان مقابل این خیانت سکوت کردند. انتقال پاس خیانت بود. من شخصا حاضرم هر کاری انجام دهم که پاس به تهران برگردد و دوباره جان بگیرد.»