روزنامه اعتماد با محمدرضا عارف مصاحبه ای انجام داده است.
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
بعد از انتخابات امسال، اعلام شد كه شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان، با مكانيزمهايي كه درون خودش تعريف كرده، دست به آسيبشناسي كلي زده و از نخبگان و فعالان شناختهشده نظرخواهي كرده تا اشكالات و انتقاداتي را كه وجود دارد، برطرف كند. چند ماهي است كه اعلام ميشود اين ارزشيابيها انجام شده، آسيبشناسي اتفاق افتاده، ولي در عرصه عمومي خروجي آن را نميبينيم. يعني نه اعلام ميشود كه اين آسيبها چه بوده، نه اعلام ميشود كه چقدر اين انتقادات وارد بوده يا وارد نبوده. آيا قرار است تغييري چه به لحاظ تركيب و چه به لحاظ نحوه عملكرد، در شوراي عالي اتفاق افتد؟ فضاي مبهمي ايجاد شده كه القا ميكند شوراي عالي، نهادي است كه يك سال قبل از انتخابات شروع به فعاليت ميكند و بعد از انتخابات، كار را تعطيل ميكند تا يك سال قبل از انتخابات بعدي؛ آخرين وضعيت شوراي عالي چگونه است؟
به نظرم اينكه ما پس از انتخابات وارد مرحله آسيبشناسي شويم، امري طبيعي و لازم است و در ذات گفتمان اصلاحات نهفته است. ما تعصبي نسبت به تصميمات گذشته نداريم. صرفا تعصب داريم كه بهتر عمل و اشكالات را رفع كنيم. دوره قبل هم همين روند را طي كرديم. بعد از انتخابات مجلس همين روند را طي و تغييراتي در ساختار شوراي عالي ايجاد كرديم.
در دوره دوم شوراي عالي با تخريبهاي بيشتري روبهرو شديم كه البته براي ما طبيعي بود چراكه به هر حال دستاورد شوراي عالي براي عدهاي سنگين تمام شده بود. وقتي كل ليست تهران در مجلس راي آورد، رقيب، اين رويداد بزرگ را تصادف تلقي ميكرد. رقبا ميگفتند در دوره بعد اين اتفاق نميافتد اما دوره بعد و در انتخابات شوراها، پيروزي ما قويتر از دوره قبل محقق شد. طبيعتا رقابتها و برخي مسائلي كه درون جبهه اصلاحات داريم نيز هجمههايي را متوجه اين نهاد ميكرد. قرار نيست درون اين جريان همه عين هم فكر كنند. اختلافنظرهايي بود و هست. گاهي تعصبهاي حزبي، حتي تعصبهاي فردي در عمل مطرح ميشود و وقتي وارد مصداق و گزينش نامزدها ميشويم اختلاف نظرها و بحثهايي كه پيش ميآيد، منجر به بروز مشكلاتي ميشود و به همين دليل، اينبار جديتر از دفعه قبل وارد بحث آسيبشناسي شديم.
در دوره قبل، از كليه احزاب عضو شوراي عالي و واحدهاي استاني نظرسنجي كرديم اما در نوبت اخير، دركنار همين روند، از حدود ٧٠-٦٠ نفر از چهرههاي شاخص و نخبه جامعه كه در رسانهها و تريبونها نسبت به عملكرد شوراي عالي انتقاداتي مطرح كرده بودند، به صورت رسمي دعوت كرديم و با ارسال نامههايي، از آنها نظرخواهي كرديم چرا كه مبناي ما اين بود كه براي حفظ انسجام بايد اشكالات حتيالامكان مرتفع شود. البته هميشه پيشفرض ما حفظ وحدت و تقويت انسجام درون جبهه اصلاحات بوده است و بر اينكه چه تشكيلاتي و با چه ساز و كاري، بتواند اين راهبرد را مديريت كند، تعصبي وجود ندارد. از اواخر دوره اول چند حزب عضو شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نامه نوشتند كه ماموريت شوراي عالي به اتمام رسيده و بايد شوراي هماهنگي وارد كار شود كه اتفاقا در اين رابطه در جلسات شوراي عالي بحث كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه اين مساله، مربوط به شوراي عالي نيست، بلكه مربوط به شوراي هماهنگي است چراكه كل اعضاي شوراي هماهنگي در شوراي عالي عضويت داشتند و بايد نظر شوراي هماهنگي به شوراي عالي اعلام شود كه در اينصورت به طور طبيعي، نقطهنظرات اين احزاب نيز لحاظ ميشد. از طرفي بعضي از اين دوستان ميگفتند كه تشكيل شوراي عالي باعث تضعيف احزاب شده است. اين انتقاد براي ما بسيار جدي بود. به خصوص بنده، بارها و بارها مطرح كرده بودم كه ما فرضمان اين است كه تشكيل شوراي عالي بايد باعث انسجام جريان اصلاحات و تقويت احزاب شود. اگر در جاهايي، عملكرد ما باعث تضعيف احزاب شده، بگوييد كه آن را اصلاح و اشكالات را رفع كنيم. حقيقتا تا به حال هيچ مصداقي مبني بر اينكه شوراي عالي باعث تضعيف عملكرد حزبي شده نديدهايم. البته ممكن است، حزبي بگويد در فلان ليست، اعضاي حزب ما حضور ندارند كه آن هم مربوط به رويكرد ما بوده است و قرار نبود به كسي يا حزبي سهم بدهيم. احزاب فراواني داشتيم و بنا بود حركتمان جبههاي باشد و اين راهبرد به تاييد شوراي عالي نيز رسيده بود كه در انتخابات نميتوانيم به حزب يا احزابي سهميه بدهيم.
به هر حال ما تاكيد داشتيم كه بايد بيشتر مراقبت كنيم تا رفتار ما باعث تقويت گفتمان و در نهايت تقويت احزاب شود. بهخصوص باتوجه به هجمههايي كه ٣- ٢ ماه بعد از انتخابات شوراها به ليست شوراي شهر تهران وارد ميشد، بسيار شديد بود و گفتيم اين دفعه در ارزيابي عجله نكنيم و دقيقتر بررسي كنيم. چرا كه فرصت بيشتري داشتيم. در دور قبلي، فرصت زيادي نداشتيم. از انتخابات قبل تا شوراها، صرفا يك سال وقت داشتيم و بايد در يك زمان محدود چند ماهه تصميمگيري ميكرديم. اين دوره فرصت بيشتر داشتيم و بحث ما اين بود كه بتوانيم به ساز و كاري ماندگار برسيم؛ ساز و كاري كه صرفا اينطور تلقي نشود كه اين ساز و كار فقط براي انتخابات بوده است. باوجود آنكه بعضي از اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات اين تلقي را داشتند، تلقي من چيز ديگري بود. از اول كه پذيرفتم كه به اين شورا بروم، تلقيام اين بود كه شوراي عالي بايد به عنوان يك نهاد هماهنگكننده و انسجام بخش در كل جريان اصلاحات باشد چرا كه اولا احزاب اصلاحطلب محدود به اين ١٨ تا٢٠ حزب نميشوند و احزاب اصلاحطلب ديگري هم در سطح ملي و استاني داريم كه در شوراي عالي نماينده رسمي ندارند و ثانيا برخي از شخصيتهاي برجسته و تاثيرگذار در جريان اصلاحات داريم كه تاثيرگذاري بسياري در استانها و مركز دارند و مسلما نميتوان اين ظرفيتها را ناديده گرفت. البته وقتي وارد رويكرد حزبي شويم، اينها ناديده گرفته ميشوند. واضح است كه در نهايت و در درازمدت، رويكرد ما بايد حزبي باشد و در يك مقطع زماني كه انشاءالله نبايد آنقدرها دير باشد، بايد به يك حزب يا چند حزب فراگير برسيم و اين يك يا چند حزب فراگير، بايد محور فعاليتها باشند كه راحت بتوانيم كار كنيم و پاسخگوي مردم باشيم. اما در حال حاضر اين شرايط فراهم نيست. بنابراين ارزيابيها در اين مسير انجام شد و بهدور از تعجيل، آسيبشناسي را از طريق كميته امور استانها پيگيري كرديم و در ادامه، كميته خاصي به اين منظور تشكيل شد و خوشبختانه به نتايج خوبي هم رسيديم.
به برخي از نتايج و جمع بنديها اشاره ميكنم يك نتيجهگيري اين بود كه اين شورا نبايد فقط شوراي عالي انتخابات باشد؛ بلكه بايد ماندگار باشد. بعد از تشكيل مجلس دهم اين سوال جدي پيش آمد كه اكنون فراكسيون اميد بايد پاسخگوي چه نهادي باشد؟ اگر شوراي عالي نباشد، دوستان در مجلس بخواهند رايزني كنند تشكيلات بالاسري آنها كجاست؟ اگر بگوييم شوراي عالي منحل شده، مردم ميگويند حالا كه از ما راي گرفتيد، از اين به بعد چه كسي مطالبات ما را پيگيري ميكند؟ بنابراين حتي در آن زمان هم بايد شوراي عالي حفظ ميشد تا پاسخگوي مطالبات مردم باشد. بعد از آن در دور دوم كه اين بحث جديتر شد كه بايد تشكيلات شوراي عالي پايدار و مستمر بماند. در نظرسنجيها و آسيبشناسيهاي اخير اين نكته مورد تاكيد قرار گرفت كه شوراي عالي سياستگذاري بايد ماندگار بماند. روي تركيب اعضا خيلي بحث شد. ميدانيد كه در دوره اول، تعداد اعضاي حقيقي و حقوقي برابر بود. برخي احزاب معترض بودند. در دور دوم، تعداد اعضاي حقيقي نصف تعداد اعضاي حقوقي شد. يعني تركيب شوراها به صورت يكسوم اعضاي حقيقي و دوسوم اعضاي حقوقي.
حقيقيها كم شدند...
تعداد اعضاي حقيقي، نصف حقوقيها شدند. در دوره جديد، جالب اين بود كه در برخي از نظرسنجيها، بحث اين بود كه تعداد حقيقيها بالا بروند و با تعداد اعضاي حقوقي برابر شوند اما جمعبندي ما اين است كه بايد وضع موجود حفظ شده و همان نسبت يكسوم به دومسوم بماند. در شرح وظايف و راهبردهاي اصلي با نظر تعيينكنندهاي كه راهبرد يا رويكرد شورا را تغيير دهد، مواجه نشديم. برخي نقطه نظرات پيرامون شيوه اجراست كه قطعا بايد در شوراي عالي مورد توجه قرار گيرد. هر دوره ممكن است با سازوكاري، ليست را ببنديم. روي اعضاي حقيقي خيلي بحث شد. شايد مهمترين دليلي كه تاكنون نتوانستيم تركيب شوراي عالي را اعلام كنيم، همين مساله است. در نهايت دو نظر مطرح شد؛ يك نظر اينكه در هر استان، اصلاحطلبان استان متناسب با سهميه استان، چند نفر را انتخاب كنند. اين چند نفر در كل كشور، مثلا جمعيت ٢٠٠ تا ٢٥٠ نفر شده و اينها، اعضاي حقيقي را انتخاب كنند. خيلي هم بحث شد كه اين روش ميتواند نكات مثبت و منفي داشته باشد ولي در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه در حال حاضر اين روش خيلي عملي نيست. يك روش ديگر هم كه تقريبا در اين دو دوره عمل شد كه كارگروه ويژهاي، به ميزان دوبرابر يا سهبرابر افرادي را كه جامعيت و مقبوليت عام در جريان اصلاحات دارند انتخاب كنند و در ادامه با مكانيزمي به تعداد نهايي حدود ١٢ تا ١٥ نفر برسيم.
ملاحظهاي كه عدهاي در دوره قبل درمورد افرادي كه انتخاب شدند، داشتند اين بود كه برخي افرادي كه بدون وابستگي حزبي انتخاب شده بودند، عضو يك حزب بودند. درنتيجه احساس ميشد در شوراي عالي يك حزب، طرفداراني دارد.
آن حزب كه منحل اعلام شده!
نه، احزابي كه الان هستند و فعاليت ميكنند، اين دفعه قرار شد جديتر به اين ملاحظه توجه شود كه حتيالامكان، افرادي كه انتخاب ميشوند، سبقه حزبي نداشته باشند يا كمرنگ باشد يا طوري باشد كه تلقي نشود كه مثلا حزبي بيش از احزاب ديگر در شورا، وزن دارد.
آنچه باعث شده كه تاكنون تركيب جديد شورا را اعلام نكنيم، اين است كه اولا براي ما فوريت چنداني ندارد و همچنان وقت داريم. ما اين طرح را همهجا مطرح كرديم و همچنان مشغول رايزني هستيم تا براساس بازخوردهايي كه دريافت ميشود، ساختار را اصلاح كنيم. چون وقتي ابلاغ و تصميمگيري شد، ديگر نميتوان ساختار را تغيير داد. مهمترين مساله ما چگونگي انتخاب افراد حقيقي است كه هنوز هم موضوع باز است و آمادگي پذيرفتن پيشنهاد جديد را داريم.
ما حزبي داريم كه كل اعضاي شوراي مركزي آن با كساني كه در آن دفتر كار ميكنند، جمعا ٢٠ نفر هم نميشوند. در مقابل حزبي داريم كه سراسري است و در ٣٠ استان دفتر و تشكيلات دارد و كار ميكند. اين ٢ حزب در شوراي عالي، هركدام يك راي دارند. آيا قرار نيست اين مشكل رفع شود؟ آيا نميخواهيم به اعضاي حقوقي شوراي عالي وزن بدهيم؟
اين بحث، بهطور مفصل مطرح شد. در دور اخير هم هيچكس تاييد نكرد كه اعضا، متناسب با وزن خود حضور داشته باشند. چرا كه كار سختي است: اولا تعيين وزن منجر به اختلاف و دعوا ميشود و در ثاني اين مساله، عملي هم نيست. خوشبختانه قانون جديد احزاب كه ممكن است به آن نقد هم داشته باشيم، به احزاب سامان ميدهد. قرار است اين قانون اجرا شود و حزب به مفهوم قانون جديد، حزبي است كه حداقل نفرات را داشته باشد و كنگره آنها تشكيل شود و در تعداد مشخصي از استانها نيز شعبه فعال داشته باشد، به طور طبيعي آنها ميتوانند عضو باشند. به هر حال اگر بخواهيم وارد وزنكشي شويم، چون هيچ حزبي نميتواند ليست دقيق اعضاي خود را به ما بدهد، به مشكل برميخوريم چراكه عدهاي سمپات هستند و يك دفعه اسم مينويسند يا اسمهايي نوشته ميشود كه معلوم نيست اعضاي فعال هستند يا خير. ما اين مشكل را در انجمنهاي علمي داريم كه مثلا آمار ميدهند كه ٥٠٠ عضو دارند اما وقتي ميخواهد كنگره تشكيل شود، اين ٥٠٠ نفر، ١١٠ نفر ميشود چرا؟ چون ميگويند بقيه ٣٩٠ نفر، حق عضويت ندادند و يك سال است حضور ندارند. حالا سوال پيش ميآيد كه كدام عدد را ملاك قرار دهيم؟ بنابراين نميشود خيلي دقيق بررسي كرد. به همين دليل خوشبختانه يا متاسفانه هنوز عملا نتوانستيم بحث وزنكشي را كه بارها مطرح شد، پي بگيريم و در بررسيها و آسيبشناسيها در نظر گرفتن وزن احزاب به تاييد نرسيد.
نكته ديگر درباره عملكرد شوراي عالي سياستگذاري است كه باتوجه به اينكه علنا اتفاق افتاده با ذكر مصداق اشاره ميكنم. در جريان انتخابات اخير، شاهد بوديم يكي از اعضاي هيات رييسه شوراي عالي، از يك ليست فرعي حمايت كرد. بعد از انجام روند انتخابات هم هيچ برخوردي نه با حزب ايشان شد و نه با خود ايشان و اگر برخوردي هم صورت گرفت، جامعه بيخبر است. يعني هزينه تخلف، عهدشكني و رفتار غيرتشكيلاتي در جريان اصلاحات پايين آمده است. راهحل چيست؟!
در اين قبيل موارد هيات داوري شوراي عالي اقداماتي را انجام داد كه فعلا نميخواهيم خيلي رسانهاي شود.
دقيقا مشكل همينجاست.
مساله اين است كه ما نميخواهيم مسائل درونتشكيلاتي را خيلي مطرح كنيم. انسجام براي ما خيلي مهم است. براي اينكه انسجام حفظ شود، سكوت، تحمل، سعه صدر و بعضا فحش خوري را يك اصل ميدانيم. شرايط كشور ايجاد ميكند كه ما انسجام خود را حفظ كنيم، همدلي و همراهي داشته باشيم.
آيا الان بدنه تشكيلات اصلاحات آنقدر قوي هست كه اگر كار به اينجا برسد، انشعاب اتفاق نيفتد.
بله. انشعاب اتفاق نميافتد. من مطمئنم. اين ليستهاي جداگانه كه دادند، تكليف را روشن كرد. چرا كه بالاترين رايي كه به دست آوردند، كمتر از صدهزار راي بود. مردم نشان دادند بالاخره حدود ٥٠ ليست موازي آمد و مردم، ليست واقعي را تشخيص دادند. البته اين تشخيص مردم، مسووليت ما را خيلي سنگين كرده است. اگر نتوانيم پاسخگوي مطالبات و اعتماد مردم باشيم در انتخابات سال ٩٨، با مسائل جدي روبهرو ميشويم. آقاياني كه مدعي بودند راي اصلاحات راي آنهاست، با ليستي كه دادند، نشان دادند كه با همه تبليغات و همه فعاليتهايي كه كردند، حداكثر ٧٠-٦٠ هزار راي ميآورند و اميدوارم براي همه آنها هشدار جدي و درس باشد و با انسجام بيشتر و همدلي فعاليتهاي خود را انجام دهند.
در مقطعي شاهد بوديم كه بعضي آقايان، خرج خود را از شوراي عالي جدا كردند. شما به هر نحوي، اين آقايان را برگردانديد و آنها دوباره خروج كردند. يعني حتي پايبند به همان شوراي هماهنگي هم نماندند و كميته انتخابات احزاب اصلاحطلب راه انداختند. وقتي آن رفتار پذيرفته ميشود و بدنه فعال ميبيند هيچ برخوردي با آن نميشود، عملا جبهه اصلاحات، به جرياني تبديل ميشود كه هزينه تخلف و تخطي را نميدهد. يعني متخلفان و كساني كه كار غيرتشكيلاتي ميكنند، هيچ هزينهاي پرداخت نميكنند. هركس قبل از انتخابات از ليست خوشش بيايد، ميماند و اگر خوشش نيايد، انشعاب ميكند و باز در انتخابات بعدي دنبال او ميفرستند كه بيايند و عضو هيات رييسه باشند؟ آيا اين اشكال كار را ميپذيريد؟
كاملا. نميخواهم اكنون به آن مسائل بپردازم. انتظار هم اين است كه جريان اصلاحات و نخبگان اين جريان اين موضوع را آسيبشناسي كنند كه بايد چه كار كرد؟ اين بحث جدي ما بوده كه گرچه نسبت به گذشته، خيلي از مسائل حل شده است. انسجام جريان اصلاحات را در دهه ٩٠ با دهههاي ٨٠ و ٧٠ مقايسه كنيد. ما راضي هستيم. واقعا هم احترام ميگذارند. شما شاهديد احزاب همان افراد هم در شوراي عالي عضويت دارند. همان چند نفري كه گفتيد، احزاب آنها عضو هستند. اگر آقاي رهامي حضور ندارد، حزبشان يعني انجمن اسلامي مدرسين عضو شوراي عالي سياستگذاري است و انشاءالله اين دوستان هم فعاليتهاي خود را با هماهنگي بيشتر دنبال كنند.
شايد به اين خاطر باشد كه آقاي رهامي ديگر دبيركل نيست.
در انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها عضو است.
آيا ميتوان اينطور تحليل كرد كه ديگر اعضاي انجمن اسلامي مدرسين با راي ندادن به آقاي رهامي به عنوان دبيركل، با اين رفتار برخورد كردهاند؟
من چنين تحليلي ندارم.
اجازه دهيد وارد بحث استراتژي سكوت و فحشخوري كه گفتيد، بشويم. مثلا گاهي اعضاي فراكسيون يا اعضاي فعال جبهه اصلاحات، موضعگيري ميكنند، حرف ميزنند ولي آقاي عارف سكوت ميكند. قاعدتا شما از حرفهايي كه در موردتان به خاطر اين سكوت زده ميشود، بيخبر نيستيد؛ لطفا بگوييد دليل اين سكوت آگاهانه در بسياري از مواردي كه بحث دسيسه و توطئه نيست و واقعا بدنه فعال اجتماعي انتظار دارد از نفر اول تهران كه موضعگيري كند، چيست؟!
اولا بحث ما و شعار ما آرامش بوده و بايد اين را بپذيريم. نكته ديگر اينكه حركت ما حركت گفتماني و تقويت گفتمان بوده است. بنابر اين اگر رفتار و كردارمان طوري شد كه همه گفتمان به يك نفر، دو نفر، سه نفر ختم شد، بهشدت آسيبپذيري ما بالا ميرود. چه قدرت باشد، چه مسووليت باشد و چه امتياز. بايد پخش شود. ما اين رويكرد را در فراكسيون اميد دنبال ميكنيم. گاهي موضعي كه يك نفر ميگيرد، كاملا هماهنگ شده است. مثلا كاري كه خانم سعيدي با ٢ نفر از دانشجويان متحصن ستارهدار انجام داد. تصميم فراكسيون و با هماهنگي ما بود. جلسه بعدي هم برگزار شد و موضوع حل شد. آيا واقعا بهتر است كارهايي كه يك جمع انجام ميدهد، به حساب يك نفر يا رييس فراكسيون گذاشته شود؟ روحيه بعضي روساي فراكسيون و سياسيون اينطور است. يا اينكه به حساب جمع گذاشته شود. ميخواهيم بگوييم اين رفتاري است كه گفتمان اصلاحات نسبت به آن تاكيد دارد و سعي ميكنيم حركات جمعي و با يك نوع تقسيم كار همراه باشد.
در تركيب شوراي نظارت بر انتخابات شوراها، مسووليت شخص من اين بود كه تلاش كنيم در تركيب شوراي نظارت اكثريت را به دست آوريم و خيلي از دوستان فراكسيون اميد به من ميگفتند اگر اين چيزي كه ميگوييد اتفاق نيفتد، عامل شكست، شما خواهيد بود. اما پيروز شديم. من نميخواهم اين پيروزي را فردي كنم. نبايد هم فردي كنم. چون اگر فردي شود، گفتمان اوج نميگيرد، بقيه افراد چه زماني بايد نقشآفرين باشند؟ چرا موضع كليدي و محوري را رييس فراكسيون بگيرد. رييس فراكسيون يك نفر است و ممكن است فردا شخص ديگري رييس فراكسيون باشد. منش و روش ما اين بوده و لااقل احساس ميكنم كه اين شيوه درست است. بله، اگر بخواهيم يك نفر را مطرح كنيم و هر روز اسم او مطرح شود، بحث ديگري است. كارهايي كه برخي جريانات سياسي ميكنند. ما هم بلد هستيم، بيشتر از بقيه هم بلد هستيم. چه كنيم كه شعار ما آرامش و اخلاق است و ما پايبند به اخلاق هستيم. من حق ندارم از حق و امكان ديگران، به نفع خودم استفاده كنم. والا هر روز قرعه نطق به اسم بچههاي ما درميآيد. اعضاي فراكسيون هم آمادگي اين را دارند كه وقتشان را به من بدهند. من وظايف ديگري هم در فراكسيون به عهده دارم كه فكر ميكنم اگر به آنها بپردازم عملكرد كل فراكسيون بهتر خواهد بود و همبستگي و انسجام فراكسيون بيشتر و بيشتر ميشود.
ما به اينها اعتقاد داريم. طبيعتا هم عدهاي طرفداران من هستند و عدهاي مخالفان من. عيب ندارد. نقد، حق افراد است. ما نميخواهيم رويكردمان را فردي كنيم. نميخواهيم كل فراكسيون به ٣-٢نفر محدود شود. به همين دليل ببينيد، در همه مسائل حضور ما كاملا حضور توزيع شده است. همه اعضا در زمينههاي مختلف فعاليت ميكنند. مثلا در همين تشكيل كميسيون تلفيق بودجه كار جدي تشكيلاتي كرديم، واقعا هم همه اين دفعه تشكيلاتي عمل كردند. اگر ما در دفعات قبل روش حذفي را دنبال ميكرديم، به اينجا نميرسيديم كه همكاران ما متحد راي بدهند. من براي خودم اين رسالت و وظيفه را قائل هستم، نه رسالت فردي كه بگويم بايد تلاش شود تا آقاي عارف، هفتهاي دو-سه بار صدايش در مجلس شنيده شود. جاي عارف، آقاي ديگر يا خانم ديگر هم بايد شنيده شود، همكاراني كه بايد تجربه كسب كنند خود را براي دورههاي بعد و فعاليتهاي ديگر آماده كنند و نقشآفرين باشند.
قطعا كسي انتقاد به اين نميكند كه شما به نفع جريان اصلاحات سكوت كنيد ولي يك زماني است كه ظرفيت جريان اصلاحات با سكوت يك نفر از بين ميرود. آن زمان بايد چه كرد؟
آن وقت بايد فرياد كشيد! مطمئن باشيد كه فرياد ميكشم.
چه وقت نوبت آن ميرسد كه شما فرياد بكشيد؟
هر وقت كه تشخيص داديم. در اين چند سال اين را احساس نكرديم و برنامههايي كه در مجلس داشتيم را با متانت، با حوصله و باصبر، دنبال ميكنيم.
ولي قبول داريد كه گاهي هم بايد فرياد كشيد؟
حتما. اگر لازم باشد فرياد هم ميكشيم يا اگر بتوانيم بدون فرياد و با آرامش برنامههاي خود را پيگيري ميكنيم قطعا چنين عمل ميكنيم.
اما ما گاهي به تاييد صلاحيت مردم هم نياز داريم. اگر مردم نااميد شوند، ديگر به آقاي عارف راي نميدهند يا حداقل راي عارف ريزش ميكند.
اينجاست كه عارف بايد موضع بگيرد و به تبيين مسائل و موضعگيريها و اقدامات بپردازد.
آيا نبايد در اين ٣ سال، اين فضا را فراهم كرد كه سال ١٤٠٠ نيز مردم همانطور كه در مجلس آمدند و بالاترين راي را به دكتر عارف دادند، باز راي دهند؟ يا حتي در سال ٩٨، آيا ميتوان اميدوار بود كه شما به عنوان سرليست اصلاحات همچنان راي نخست را كسب كنيد؟
به هر حال بحثهاي دروني نيز وجود دارد. همكاراني كه آمدند، چون برخي تجربه كار مجلسي ندارند و ميخواهند خط اول باشند، در اين شرايط من حكم و قاضي هستم. اگر وقت آنها را من بگيرم، يك بار همراهي ميكنند. بار دوم چه كنم؟! همين صحبتي كه در موافقت با كليات كابينه كردم، نمونه اين موارد بود. شما ديديد كه اسم بنده درنيامد اما خدا ميداند كه با اكراه صددرصد آن كار را كردم كه احيانا نگويند آقاي عارف، حق ما را خورده. چون طرف ثبت نام كرده و ميخواهد خودش صحبت كند. حتي دوستان تشكيلاتي ما و دوستان باسابقهاي كه مدعي هستند و چهرههاي حزبي كه اسم نميبرم همواره تاكيد داشتند بايد تشكيلاتي عمل كنيم، در اين قبيل موارد علاقهمند هستند كه شخصا ديدگاههاي خود را مطرح كنند و صحبت كنند. حالا اگر من هم مثل آنها ميشدم، فكر ميكنيد انسجام اين فراكسيون حفظ ميشد؟!
چون هيچوقت به نفع خودتان از اين فرصت استفاده نكرديد؟
چون من تصميمگيرنده هستم، نميتوانم اين كار را انجام دهم و قطعا در آينده هم سعي ميكنم چنين عمل نكنم مگر بر اساس خرد جمعي و نظر دوستان.
آقاي دكتر، اين را ميپذيريم كه بخشي از ظرفيتي كه امروز دكتر محمدرضا عارف دارد، مرهون جريان اصلاحات است. جامعه ميگويد وقتي كه ٢ ميليون و ٥٠٠ هزار راي به شما داده، ميخواهد اين راي را ببيند. فرض كنيد كسي در زندان است و اوضاعش هم در زندان درست نيست و شرايط سختي دارد ولي هيچ صدايي از فراكسيون اميد درنميآيد يا رييس فراكسيون اميد حرفي نميزند. يا فرض كنيد در موضوع حصر، رييس فراكسيون ما ميگويد هرچه كمتر راجع به آن حرف بزنيم، نتيجه بهتر است. يا در موارد متعدد. آنجاها كه انتظار داريم، اصلا فرض كنيد انتظار اين است كه آقاي دكتر عارف، وقتي دوربينها از او در مجلس عكس ميگيرند، يك حركتي داشته باشد. بدنه اجتماعي شما اين را كه محمدرضا عارف دايم روي صندلي نشسته، برنميتابد. ممكن است، بگوييد غلط است و اشتباه ميكند كه برنميتابد. ولي او انتظار تحرك دارد. انتظار دارد كه اين پويايي را ببيند.
در مورد دوستان مطبوعاتي پيگيريهايي كه انجام داديم شما و دوستانتان مطمئنا اطلاع داريد. از طرفي از نظر پيگيري مطالبات زندانيان و گروههاي ديگر، با رييس محترم قوه قضاييه جلسه خيلي خوبي داشتيم و رابط معين كرديم. براي اينكه سليقهاي هم عمل نشود و منسجم عمل كنيم، رابطي تعيين كرديم كه ديدگاه فراكسيون را مطرح ميكند و آدم خبرهاي هم هست كه در قوه قضاييه جايگاه داشته و انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل پيگيري شود. ما در پيگيري مطالبات جامعه و نه فقط اصلاحطلبان، واقعا كوتاهي نكرديم. تقسيم كار كرديم. مثلا براي دانشجويان الان كارگروهي داريم. يك مسوولي دارد و ٥-٤ نفر از دوستان هم در آن عضويت دارند كه چالشها و بحثهاي دانشجويان را دنبال ميكنند. اكنون بحث جدي درمورد پايان دادن ماجراي ستارهدارها جزو برنامه و دستور كار ما است و من در شهركرد، موضع فراكسيون را اعلام كردم كه اصلا بايد پرونده آن به استناد آييننامهها و قوانين بسته شود. همين روزهاي اخير هم اين مساله ازسوي ديگر دوستان پيگيري شد. در مورد حصر هم كارگروه ما موضوع را به صورت جدي پيگيري ميكند.
با اين حال بايد بگويم كه اگر نشستن گناه است و بايد در مجلس سيال باشم و قدم بزنم كه اصلا قبول ندارم اما اگر اينطور است، خدا ببخشد. (با خنده)
اصلا راه رفتن در صحن خلاف آييننامه است!
اما در عين حال، فكر ميكنيد مدتي كه در مجلس هستم، چند دقيقه ميشود كه تنها باشم؟ گاهي ميخواهم چند دقيقه بيرون بروم، تا بلند ميشوم، دوستي ميرسد. يعني وقتي ساعت ٩ صبح ميخواهم ١٠ دقيقه بيرون بروم و برگردم، ساعت ١١ و نيم ميشود و هنوز وقت نكردهام. اتفاقا كار من مهمتر از آن است كه به همكاران بگويم بنده را تنها بگذارند چون ميخواهم نطق دودقيقهاي كنم و سه ساعت بنشينم و نطق تهيه كنم، نميدانم. اگر مساله شخص محمدرضا عارف مطرح باشد، آن كار بهتر است كه هر هفته صدايم از تريبون مجلس به نحوي پخش شود و صداي محمدرضا عارف شنيده شود. اما اگر بحث گفتمان باشد، پيگيري، پيشرفت و به نتيجه رساندن برنامهها و رايزني با همكاران مدنظر باشد، شايد مسيري كه الان در فراكسيون ميروم، مسير مناسبي باشد. بايد بگويم كه اكنون بنده، صرفا محل مشورت اصلاحطلبان نيستم و خيلي اوقات ساير دوستان هم مسائل و طرحهاي كليديشان را با من مطرح ميكنند و نظر مشورتي من را خواهان هستند. يعني پيش ميآيد كه دوستان اصولگرا طرحي را كه آماده شده، براي مشورت به من ميدهند و وقتي ميگويم به فلان دليل خوب نيست، طرح را كنار ميگذارند.
شما نگران ريزش راي شخص خودتان نيستيد؟
من اصلا هيچوقت شخصي به مسائل نگاه نميكنم.
پس احيانا برنامهاي براي انتخابات رياستجمهوري نداريد؟!
اين ربطي به داشتن برنامه ندارد. ما نميخواهيم با شعار راي بخريم. ما انتظار داريم جامعه براساس شناخت افراد، توانايي آنها، كارايي آنها و نقشآفرينيشان راي دهد. مطمئن باشيد بنده هرگز حركتي در مجلس با نگاه به آينده خودم، نخواهم كرد. امكان ندارد. اين را خلاف وظايف نمايندگي ميدانم. انجام وظيفه نمايندگي و هدايت و هماهنگي و انسجام بخشيدن به فراكسيون اميد و فعال نگه داشتن همه نمايندگان اين فراكسيون و رايزني با آنها را مهمترين رسالت خود ميدانم. البته اين نكته را بايد تاكيد كنم بحث انتخابات ۱۴۰۰ بحثي زودهنگام است.
اگر شما در جايگاه نماينده جريان اصلاحات باشيد، چطور؟!
اگر بخواهم اين كار را انجام دهم، ديگر نماينده اين جريان نيستم. آن زمان اهداف خودم را نمايندگي ميكنم. اگر بخواهم جريان را نمايندگي كنم، همين كاري كه الان ميكنم را درست ميدانم. بياييد تعداد جلساتي كه فراكسيون اميد تاكنون برگزار كرده را بررسي و تحليل كنيد. تعداد جلسات فراكسيون در ١٩ماه گذشته را با كل دورهها و فراكسيونهاي ديگر مقايسه كنيد. ما عموما هر روز ٦ و نيم صبح جلسه داريم. البته كه ميتوانم اين كارها را نكنم و براي خودم، نطق يا تذكر ٢ دقيقهاي تهيه كنم و در صحن نطق كنم. همه دوستان هم قبول دارند كه اشرافم به مسائل مديريتي كشور خوب است و ميتوانم فيالبداهه صحبت كنم. چه مشكلي حل ميشود؟ درعوض به دوست ديگر ميگويم كه اين كار را انجام دهد و من وظيفه ديگري را انجام ميدهم. اكنون به طور طبيعي اين تقسيم كار انجام شده است. البته اين الگوي جديدي است و درك آن كمي زمانبر است اينكه نماينده بايد چه كار كند، و وظيفه اصلي او چيست بحث درستي است و ثانيا ما برخي الگوها و حركات و لابيگريها در مجلس را صحيح نميدانيم. ما به اين شيوهها اعتقاد نداريم و ميخواهيم تغيير الگو دهيم.
يعني حتي حاضريد بهقيمت تغيير الگوي رفتار پارلماني، رايها را از دست بدهيد؟
مطمئنا چنين نخواهد شد و انشاءالله فراكسيون اميد با ارايه كارنامه قابل قبول در انتخابات بعدي جايگاه خود را حفظ و ارتقا خواهد بخشيد.
منظور راي انتخابات نبود. منظورم رايگيريهاي داخل صحن بود.
ما شبكه مديريت صحن را داريم كه كار ميكند و در مواردي كه تصميم گرفتهايم عموما موفق بودهايم.
اين شبكهها چقدر موفق بوده و هستند؟!
به نظرم موفق عمل كرده است البته ما سعي ميكنيم همه امور را فراكسيوني نكنيم و استقلال نمايندگان را حفظ كنيم. اما اگر فراكسيوني تصميمگيري كرديم، تعصب داريم و الحمدالله هم خوب عمل ميكنيم. گاهي ظرف چند دقيقه، نظري كه داريم را از طريق همين شبكهاي كه در صحن داريم، به اطلاع اعضاي فراكسيون ميرسانيم. البته بحث نظر شخصي من نيست. من مخالفم كه يك چيز بگويم و همه بگويند چشم. مبنا خرد جمعي و تصميم جمعي است اما آنجا كه لازم است، واقعا با شبكهاي كه داريم سريع تصميم ميگيريم. همانطور كه اشاره كردم سعي ميكنيم نمايندگان عموما بر اساس استقلال راي خود و نظر كارشناسي عمل كنند. اين را لازم ميدانم. بنا نيست كه در روز ٥-٤ تصميم فراكسيوني بگيريم. شايد در هر دو يا سه هفته، يك تصميم فراكسيوني ميگيريم و دوستان هم رعايت و همراهي ميكنند.
در بحث فراكسيون اميد، سوالي كه پيرو برخي اتفاقات اخير مطرح شده اين است كه آيا تشكيل چند فراكسيوني كه اخيرا با محوريت نمايندگان اصلاحطلب شكل گرفت، ناشي از اين تقسيم كار است؟ چون اين انتقاد مطرح است كه اخيرا برخي اعضاي شاخص فراكسيون اميد هم كمي از اين فراكسيون نااميد شدند و خودشان فراكسيونهاي جداگانه تشكيل دادند. فراكسيونهايي همچون پيشگيري از جرايم و آسيبهاي اجتماعي به رياست آقاي فتحي، فراكسيون حقوق شهروندي به رياست آقاي حسينزاده يا فراكسيون شفافسازي به رياست آقاي صادقي.
اولا پيگيري موضوع شفافسازي از سياستهاي اصلي ما بود و از همان ابتدا قرار شد، آقاي دكتر صادقي وقتش را آنجا بگذارد. نكته ديگر اين است كه فراكسيون اميد يك فراكسيون سياسي است. تشكيل فراكسيونهاي تخصصي، يك بحث جدي است كه بايد بررسي كنيم و ببينيم آيا اصولا مجالس بايد به اين سمت بروند يا بايد مسائل تخصصي در كميسيونها پيگيري شود. نميخواهم وارد اين بحث شوم ولي اگر بنا شد تشكيل شود، ما بايد محوريت خود را حفظ كنيم. بنابراين هرجا اگر بحث يك فراكسيون تخصصي شده، ما توصيه كرديم كه دوستانمان حضور پيدا كنند. البته معتقدم اگر كميسيونهاي تخصصي مجلس، جديتر به مسائل تخصصي برسند چندان نيازي به تشكيل فراكسيون تخصصي در مجلس نيست. فراكسيونهاي مجلس بايد فراكسيون سياسي باشد.
در شرايط فعلي چطور است؟
در شرايط فعلي كه كميسيونها كارايي لازم را ندارند، مجلس به سمت فراكسيونهاي تخصصي رفته است. بنابراين موضع ما اين است كه دوستان ما نيز در اين فراكسيونها حضور جدي داشته باشند. تقريبا هم در اكثريت فراكسيونهاي تخصصي، دوستان ما حضور جدي و نقش دارند.
اين انتقاد را نميپذيريد كه نااميدي اعضاي فراكسيون از فراكسيون اميد باعث شده كه به سمت تشكيل فراكسيونهاي خود بروند؟
خير، چنين نيست. نكته مثبت اين اتفاق اين است كه با تشكيل فراكسيونهاي تخصصي ما راي افراد غيراميدي را براي راهبردها و برنامههاي خودمان جلب ميكنيم. همين بحث حذف اعدام، در مورد محكومين مواد مخدر اگر فقط راي فراكسيون اميد به تنهايي بود، راي نميآورد. فراكسيون اميد طرح را شروع كرد. آقاي دكتر فتحي و دوستان پيگيري كردند. كميسيونهاي تخصصي مجلس هم همراهي كردند، دوستان ديگر هم همراهمان شدند و كساني كه اصلا باور نميكرديم، از اين طرح پشتيباني كنند، به مدافع سرسخت اين طرح تبديل شدند. اينطور بهتر است يا اينكه اصرار داشته باشيم اسم فراكسيون بيايد؟
بگذاريد به طور موردي بحث را ادامه دهيم. مثلا بحث حقوق شهروندي، آيا يك بحث تخصصي است؟ آيا پيگيري حقوق شهروندي را نبايد در قالب برنامههاي سياسي و اجتماعي خود فراكسيون اميد، دنبال كنيم؟
اين در كميته تخصصي، به خوبي دنبال ميشود. و فراكسيون هم پيگيريها و اقدامات خود را انجام ميدهد.
ضمن اينكه خود فراكسيون هم ٧ كميته دارد. باز به نظر ميرسد آنچنان موجه نيست كه اعضاي ارشد و تاثيرگذار فراكسيون اميد، فراكسيونهاي موازي تشكيل دهند.
ببينيد، اگر اين سوال در زماني كه ما اكثريت مطلق را داشتيم، مطرح ميشد، سوالي جدي بود و بايد جواب آن را ميداديم. اما الان اكثريت مطلق نداريم و صرفا اكثريت نسبي با ماست. اين را قبول داريم. در شرايطي كه اكثريت نسبي داريم، براي اينكه بتوانيم برنامههاي خود را اجرا كنيم، بايد راي ديگران را جلب كنيم. يك راهحل همين تشكيل فراكسيونهاي تخصصي است. به اين ترتيب كه خيلي هم اصرار نكنيم كه تصور شود، فلان فراكسيون تخصصي، متشكل از اميديها است و معتقديم اين فراكسيونها بايد جامعيت داشته باشد. چراكه اولا زودتر به نتيجه ميرسيم و در ثاني هم ما بحث گفتوگوي ملي را مطرح كرديم و يك راه گفتوگوي ملي همين كنار هم نشستن در بحثهاي تخصصي است. ما نميخواهيم همهچيز به اسم فراكسيون ما تمام شود. ميخواهيم به نفع كشور كار شود. و تصميمات مجلس حتيالامكان اجماعي باشد و با تفاهم و همكاري با ساير فراكسيونها و نمايندگان محترم فعاليت كنيم. اين مهم است.
برنامه فراكسيون اميد در اجلاسيه دوم اين بود كه كميتههاي ۷گانه فراكسيون فعال شوند. اكنون وضعيت چطور است؟
همينطور كه گفتيد، فعال شدند و برنامهاي جدي داريم. در سال دوم، تقريبا همه كميتهها، به جز يكي، دو مورد از آنها، برنامه خود را ارايه كردهاند و با تصويب شوراي مركزي فراكسيون مبناي حركت آنها قرار گرفته است.
كدام كميتهها برنامه ندادهاند؟
بين دو كميته شك دارم. الان برنامه كميتههاي اقتصادي، اجتماعي، زيربنايي و صنعت نهايي شده، اولويتهايشان حتي تحقيق و تفحصهايشان مشخص شده است. بقيه هم در اولين جلسه شوراي مركزي مورد بررسي قرار ميگيرد. براي هر برنامه و هر طرحي هم كه داريم، يك مسوول گذاشتم. امسال انشاءالله حركت برنامهاي محور فعاليتها است.
سه بحث گفتوگوي ملي، رفع حصر و برنامه شخص شما براي انتخابات ١٤٠٠ باقي مانده. در اين خصوص هم توضيح دهيد.
ما حقيقتا گفتوگوي ملي را يك ضرورت جدي كشور ميدانيم. به همين دليل در مهرماه سال گذشته، پيشنهاد آن را مطرح كرديم و هماكنون هم كار را تا حدودي جلو ميبريم. البته انتظارمان اين بود كه جريانات داخل مجلس، بيشتر حمايت و همراهي ميكردند كه اميدوارم در اين مسير به نتيجه برسيم. مبناي ما هم اين است كه حركت براساس مشتركات باشد و از پرداختن به اختلافات بپرهيزيم.
بحث حصر را كه همواره دنبال ميكرديم. براي اينكه جديتر دنبال كنيم، كميتهاي تشكيل شد. و پيگيريها را دنبال ميكند و روند قابل قبولي را داريم. اميدواريم با نگاه مثبتي كه به حل اين مساله وجود دارد هر چه سريعتر اين مساله حل شود.
درمورد بحث انتخابات ١٤٠٠ هم آنچه مدنظرمان است، اين است كه ما در گام بعدي انتخابات سال ۹۸ را پيش رو داريم. بايد توان و انرژي ما در جهت انتخابات مجلس آينده صرف شود. اميد داريم نهتنها دستاوردهاي ارزشمند فعلي را حفظ كنيم، بلكه اين سطح از پيروزي را ارتقا نيز بدهيم. بعد از انتخابات ٩٨ براي ١٤٠٠ تصميمگيري خواهيم كرد. چون راهبرد اصلي ما، اجماع و انسجام در درون جريان اصلاحات است فكر ميكنم انتخابات مجلس آينده، محمل خوبي است كه بتوانيم به انسجام برسيم و براساس انسجامي كه در ٩٨ پيدا ميكنيم، براي ١٤٠٠ تصميمگيري كنيم.
ممنون از توضيحاتتان. فقط درمورد رفعحصر خيلي كلي صحبت كرديد. چشماندازتان براي رفع حصر چيست؟
من خوشبينم. با حوصله ميتوان به نتيجه رسيد. به نظرم در مقاطعي نزديكتر به حل مساله شده بوديم اما سياسي و رسانهاي شدن مساله، منجر به كند شدن روند پيشرفت آن شد. اميدوارم تلاشها و پيگيريهايي كه در اين مقطع و در نهادهاي مختلف ميشود با عنايت بزرگان نظام به حل مساله بينجامد.
چرا؟
واقعيت اين است كه اين مسائل چرا ندارد. ميدانيم كه مساله رقابتها و مسائلي ديگر مطرح است. چنين رقابتها بعضا باعث ميشود افراد ملاحظه كنند كه ورود جدي به اين مساله پيدا كنند.
يعني مواضع مواضع اعلامي و اعمالي در اين خصوص متفاوت است؟
واقعيت اين است كه ما در جلسات خودماني، خيلي با دوستان اختلاف نظر نداريم. وقتي موضع رسمي ميشود، اختلاف هم پيدا ميشود. به همين دليل ميخواهيم همه براساس مواضع غيررسمي افراد، مساله را حل كنيم. نميخواهيم مواضع رسمي افراد، مانع حل مشكل شود. براي اينكه بتوانيم در فضاي دوستانه مشكل را حل كنيم، به نظرم موضوع رسانهاي نشود بهتر است.
چشمانداز روشن براي حل آن داريد؟
چشمانداز روشن به اين معنا كه بتوانم زمان بگويم، خير. هرچند من واقعا با نگاه ملي و اعتقادي، فكر ميكنم بايد خيلي زودتر مساله حصر حل ميشد و الان هم دير شده است. اين مشكل بايد حل شود. ان شاءالله اميدواريم هرچه زودتر اين مشكل نيز حل شود.
آيا ممكن است شما اولين ملاقاتكننده با مهندس موسوي باشيد؟!
اگر چنين اتفاقي بيفتد خوشحال خواهم شد.