احمدرضا درویش معتقد است که آیتالله هاشمی رفسنجانی به لحاظ شخصیتی انسانی تحولخواه بود که دغدغه فرهنگ داشت اما در عمل شرایط دیگری بوجود میآمد.
به گزارش ایلنا، احمدرضا درویش؛ کارگردان فیلمهایی همچون دوئل، رستاخیز، کیمیا و سرزمین خورشید در طول فعالیت خود در سینما به عنوان کارگردان و همچنین فعال صنفی علاوه بر ساخت فیلم، دیدارهای مختلفی نیز با مدیران و مقامات سیاسی داشته است. یکی از افرادی که درویش با وی دیدار داشته، آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است. به بهانه سالروز درگذشت آیتالله هاشمی با وی درباره دیدگاههای مرحوم هاشمی به سینما و حوزه فرهنگ گفتگو کردیم.
برای بازگشت به سینمایی که مرحوم هاشمی به آن اعتقاد داشت ناچار باید به دوران پساجنگ و سالهایی بازگشت که اولویت اصلی کشور بازسازی اقتصاد بود. در این دوره طبیعیست که توجه چندانی به سینما نشود و طبعاً سینما شاهد سختیهایی بود که در دهه 60 وجود داشت و تا اواسط دهه 70 ادامه یافت. باز باید به یاد آورد که هاشمی رفسنجانی متعلق به بخشی از حاکمیت بود که یا سرگرمی را جزو اولویتهای زندگی به شمار نمیآورد یا بر پیامدار بودن آن مؤکداً اصرار داشت، موضوعی که امروز بخش مهمی از بدنه سینما آن را قبول ندارد و اصالت را به سرگرمی میدهد. به گمان شما اگر در دهه 60، دوران بازسازی جنگ را پشت سر نمیگذاشتیم، آیا جایی برای توجه بیشتر به سینما در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی وجود داشت؟ آیا با تصویری که از هاشمی آن دوران داریم و با آن موضعگیریها و حوادثی که در این دهه پشت سر گذاشتیم، ملاطفت بیشتری با سینما و سینماگران صورت میگرفت؟
توجه به فرهنگ یک امر است و تأثیر گذاشتن روی آن، امری دیگر. تمایل شخصیتی مانند آقای هاشمی که سابقه فرهنگی مهمی داشت و قبل از انقلاب هم در حوزههایی همچون تألیف و نگارش فعالیت میکرد و بهخصوص در تاریخ، اطلاعات عمیقی داشت، نشان میدهد که ایشان اثرگذاری و اهمیت مقوله فرهنگ را به خوبی میدانست و به آن حساس بود اما این توجه به معنای کلی وقتی در حوزه سیاست و مدیریت وارد میشود و با رویدادهای دیگری همچون واقعه جنگ ترکیب میشود، شکل دیگری پیدا میکند. فراز و فرودهای مربوط به سیاست و قدرت، پیوسته بر مقوله فرهنگ اثرگذار بوده است. در بسیاری از همان فراز و فرودها شاهد هستیم که بسیاری از مسائلی که 20 یا 30 سال پیش وجود داشته امروز یا تغییر کرده یا از بین رفته است. آقای هاشمی به لحاظ شخصی در حوزه فرهنگ و هنر دغدغه داشتند ولی به طور مطلق نمیتوان گفت آنچه به دست آمده ناشی از تصمیمسازیهای شخصی ایشان است. اگر ما با باغی مواجه میشویم که میوه خوبی دارد و سرسبز است، به جز آب، خاک، اکسیژن و نور خورشید، یک عنصر مهم دیگر دارد و آن باغبان است. کشور بعد از جنگ به بازسازی روی آورده بود و شخص آقای هاشمی برای بازسازی نگاهی باز و توسعهنگر داشت و به این رویکرد ایشان در حوزه اقتصاد توجه میشد، اما واگذاری فرهنگ به جناحهایی با تعلقات سیاسی متفاوت باعث شد تا این بخش به حیات خلوتی برای گروههایی تبدیل شود که به عملکرد ایشان انتقاد جدی داشتند. آقای هاشمی همیشه مصالح کشور و نظام را درنظر میگرفت اما باید بپذیریم که در اولویت قرار نداشتن فرهنگ و هنر در همه ادوار سیاسی، تبعات زیادی داشته است. مثلاً در آن زمان به موضوع بهداشت توجه خاصی شد و شاهد بودیم که این بخش رشد خوبی کرد و کاهش چشمگیر پزشکان خارجی و همچنین ریشهکنی فلج اطفال از دستاوردهای آن دوران بود. اگر به حوزه فرهنگ نیز توجه اینگونه میشد شاید شاهد رشد و تحول بیشتری بودیم.
زمانی از آقای هاشمی پرسیده شده بود، از نگاه شما چه فیلمی غیرقابل نمایش است و ایشان پاسخ داده بود فیلمهایی که به یک نحوی فساد در آنها دیده میشود یا عادات و افکار اجنبی را به خاطر میآورد. خوب میدانیم که سینمای امروز ایران بیش از آنکه به انعکاس تصاویر و ذهنیات فرهیخته آدمهای این روزگار بپردازد، زشتیها، پلشتیها، فساد و انحطاط آنها را نشان میدهد، طوری که برخی نگران بدآموزی در سینمای امروز هستند. شما سینمای امروز ایران را چه اندازه به دیدگاههای روز آقای هاشمی نزدیک یا دور میدانید؟
من یک فیلمسازم و اثر خود را میسازم بنابراین اگر قرار باشد به این سؤال پاسخی داده شود خود من نیز ازجمله کسانی هستم که در معرض نقد قرار دارم و باید قضاوت بشوم. قضاوت با کارشناسان و مردم است. اما از این منظر که چقدر این سینما با نگاه مرحوم رفسنجانی نزدیک بود میتوانم بگویم هاشمی فرد کمالگرایی بود و در حوزه فرهنگ و هنر و همچنین مقولههای معرفتی خود را صاحبنظر میدانست و برای ایشان سینمای ایدهآل توصیفی داشت که با آنچه امروز وجود دارد فاصله دارد، اما ایشان از سینمای ایران دفاع میکرد و خرسند بود که چنین سینمایی بسیار متفاوتتر از سینمای قبل از انقلاب شکل گرفته و به حیات خود ادامه داده است.
یکی از بحثهای امروز موافقان و مخالفان سینما، نحوه دخالت دولت در سینماست. آقای هاشمی اعتقاد داشت که دولت نباید تنها ناظر باشد بلکه باید حتماً ارشاد و حمایت کند. ایشان در جاهایی به دخالت دولت هم تأکید داشت و اینکه نظارت کمترین کاری است که دولت باید انجام دهد. به اعتقاد شما آیا آقای هاشمی اگر بار دیگر در شرایط عادی رئیسجمهور میشد باز هم بر همین نگاه تأکید داشت یا نگاه ایشان تعدیل شده بود و اصولاً نگاه مداخلهجویانهای که آقای هاشمی در آن سالها برای دولت مدنظر داشت و بر آن مصر بود و احتمالاً ناشی از سینمای قبل از انقلاب بود، برای این روزگار نیز به کار میبست؟
لازم است دو مقوله مهم را در مدیریت افراد از هم جدا کنیم. منش فردی با آنچه در عمل به دست میآید، تفاوت دارد. تعلقات فردی به خود شخص ارتباط دارد اما نتیجه، متأثر از مجموعهای از شرایط مختلف، مصلحتاندیشیها و سیاستگذاریهای گوناگون است. تعلقات فردی آقای هاشمی یا سایر رؤسای جمهور یک بحث است و اینکه این تعلقات در سیاستها چگونه درونی و نهادینه میشود بحث دیگری است. درباره جزئیات عملکرد دولت هاشمی در حوزه فرهنگ نمیتوان نظر قطعی داد و کسانی باید نظر بدهند که سیاستگذار، کارشناس یا پژوهشگر فرهنگی هستند. آقای هاشمی انسانی تحولخواه بود و در مواضع ایشان در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، عنصر تحول را احساس میکنیم اما واقعیت این است که بنا به ملاحضات و شرایط پس از جنگ، فرهنگ در قواره مقولهای لوکس، تفننی و غیرمؤثر و گاه مزاحم تعریف شد و ذیل اقتصاد قرار گرفت. در آن شرایط، به جای حرکت به سمت اقتصاد درونزا، تلقی ارزشگذاری بر درآمد و تولید پول به فرهنگ نیز سرایت کرد. گرچه آقای هاشمی بعدها نقدهای مربوط به سیاستهای فرهنگی در دوران مدیریت خود را پذیرفت ولی آن رویکردها نسبت به فرهنگ و هنر، آثار خود را بر جای گذاشت و تا امروز ادامه دارد. مثالی بزنم. در دولت هشتم، مقدمات تولید فیلم دوئل فراهم شد. ناگهان وزیر وقت در سخنانی کلی مطرح کرد که در شرایطی که دو کشور عراق و ایران در صلح به سر میبرند، تولید آثار مربوط به دفاع مقدس ضرورتی ندارد. این سخن وزیر، ابهامات و پرسشهای زیادی را در اذهان عمومی، هنرمندان و نخبگان ایجاد کرد. طبیعتاً با موضعی که وزارت ارشاد اعلام کرد، تولید آثار هنری، ادبی و فرهنگی درخصوص تجاوز ددمنشانه عراق و حزب حاکم بعث به ایران بیهوده و غیرلازم بود. از یکسو برخی افراد که به جناح حاکم بر دولت تمایل داشتند در راستای رویکرد وزیر، تولید فیلم دوئل که موضوع آن مربوط به جنگ بود را زیر سؤال ببرند و از طرف دیگر، برخی رقبای دولت وقت در جناح مقابل، علیه فیلم دوئل بولتن منتشر کردند و روی جلد آن با تیتر درشت نوشتند: دوئل با دفاع مقدس! فیلم دوئل با مشکلات فراوان ساخته شد. وزیر تغییر کرد و در دوران صدارت وزیر بعدی در همان دولت، هر دو جناح، فیلم دوئل را تحسین کردند و در جشنواره فیلم فجر نامزد 13جایزه و برنده هفت سیمرغ بلورین شد. این مثال نمونهای از تسلط سیاست و جناحبندیهای سیاسی بر فرهنگ است که قربانی آن از قبل معلوم شده است.
اولین دوره جشن سینمای ایران که به شکل صنفی برگزار شد، در زمان شما بود و آقای هاشمی در این جشن حضور پیدا کرد. آیا همین حضور را نمیتوان دلیلی بر اهمیت ایشان به مقوله هنر و به خصوص سینما دانست درحالیکه سایر روسایجمهور در چنین جشنهایی شرکت نکردند.
تقدیر از آقای هاشمی در پایان دوره ریاست جمهوری دوم ایشان بود. بسیاری از سازمانها و نهادها از ایشان تقدیر میکردند و در حوزه فرهنگ بزرگترین اتفاقی که افتاد برگزاری اولین جشن سینمای ایران بود. ارادهای که پشت آن مراسم قرار داشت یک اراده صنفی بود نه دولتی. مراسم تقدیر از ایشان از طریق هیأت مدیره وقت خانه سینما شکل گرفت، هر چند که از طرف وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در آن زمان مورد حمایت و استقبال قرار نگرفت. نکته دیگر آنکه در آن زمان انتخابات دوم خرداد شکل گرفته بود و بین خانه سینما به عنوان تنها صنف هنری با وزارت فرهنگ و ارشاد، تقابل بسیار شدیدی وجود داشت. آقای ضرغامی در ابتدای قبول مسؤولیت رابطه خوبی با خانه سینما داشت اما به مرور و در مقطع انتخابات ریاست جمهوری، اختلاف شدیدی به وجود آمد. با برگزاری اولین جشن سینمای ایران مخالفت عملی صورت نگرفت ولی همراهی نیز نبود و جشن با ابتکار آحاد صنفی سینما شکل گرفت. با توجه به ارتباطاتی که با محسن هاشمی به عنوان رئیس دفتر رئیس جمهور وجود داشت و پیگیریهای مرحوم سیفالله داد به عنوان رئیس هیأت مدیره خانه سینما و حمایتهای دکتر رجبی رئیس وقت بنیاد سینمایی فارابی، آقای هاشمی را به آن مراسم دعوت کردیم. در آن مراسم دو نفر تقدیر ویژه شدند که یکی آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگری عباس کیارستمی بود. ما خیلی نگران بودیم زیرا تا آن موقع مراسمی نبود که در آن مدیران دولتی و وزرا جایزه ندهند و خود هنرمندان از خودشان تجلیل کنند و برگزارکنندگان نیز خود هنرمندان باشند و در برنامه نیز اصلاً زمانی برای سخنرانی مقامات درنظر گرفته نشده بود! فقط به دلیل آنکه از آقای هاشمی تجلیل میشد برای ایشان فرصت سخنرانی در نظر گرفته شد.
شما دیدارهایی با آقای هاشمی داشتید. این دیدارها چه نتایجی داشت؟
چند دیدار برگزار شد و در این دیدارها درباره رفتاری که با حوزه فرهنگ و هنر میشد، صحبت میکردیم. واقعیت این است که شخص ایشان به حوزه فرهنگ و هنر توجه داشتند اما رفتاری که بیرون از حوزه دولت بعضاً با فرهنگ میشد خوب نبود و تنش سیاسی نیز بالا گرفته بود. در آن زمان اعتراضات به اکران فیلمها در کف خیابانها و در جلوی سالنهای سینما رخ میداد.
معتقدید که هاشمی رفسنجانی دو شخصیت داشت؛ یک شخص هاشمی رفسنجانی که به حوزه فرهنگ و معرفت علاقه داشت و دیگری هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس جمهور. در مواقعی همچون توقیف فیلمهایی مثل آدم برفی، هاشمی رفسنجانی کجا میایستاد. پشت هنرمندان بود یا راه دیگری را انتخاب میکرد؟
برای شناخت شخصیت و رفتار هاشمی رفسنجانی بهترین مرجع، مجموعه تألیفها و کتابیست که ایشان پیرامون امیرکبیر، پیش از انقلاب نوشتهاند. نگاهی که ایشان به امیرکبیر دارد دارای سه رویکرد است؛ یک رویکرد توسعهای، دوم سلوک فردی و سوم رویکرد فرهنگی. این سه رویکرد در شخصیت خود آقای هاشمی نیز وجود داشت و همین مسأله از ایشان یک شخصیت همه جانبهنگر ساخته بود. ایشان در مقام فردی، تک بعدی نبود اما در زمان اجرا و در مقام سیاست، ساختار و سازمان مدیریتی اهمیت پیدا میکند و او نماینده دولت میشود و شاید تصمیماتی که میگیرد تأثیر داشته باشد اما نمیتوان نتیجه را محصول این تصمیمات دانست. مثلاً در دوره آقای هاشمی، جایزه نخل جشنواره فیلم کن به سینمای ایران تعلق گرفت یا در دوره احمدینژاد اسکار گرفتیم. آیا میتوانیم بگوییم که کسب این دو جایزه نتیجه عملکرد آن دولتهاست؟ نه میتوانیم بگوییم نتیجه عملکرد آن دولتهاست نه میتوانیم نقش دولتها را رد کنیم. به نظرم درست است که به شکل کلان نگاه کنیم و معدل مسأله را در نظر بگیریم. در هر دو جایزهای که سینمای ایران گرفت جزئیاتی وجود دارد و فراز و فرودهایی رخ داده و محصول یکسری اتفاقات و جهتگیریهاست و این گونه نیست که بگوییم یک فیلمی در جشنواره یا مراسمی شرکت کرده و برنده جایزهای شده است. از طرف دیگر دولت چه در زمان هاشمی، چه در زمان فعلی به ظاهر مجری همه مسائل در کشور است اما واقعیت این است که مسائل پشتپرده بسیاری نیز وجود دارد. در دوره آیتالله هاشمی در هنگام اکران فیلم آدم برفی، گروههایی مخالف این فیلم بودند. در سینما قدس تهران در حالی که مردم برای تماشای فیلم صف بسته بودند، جماعتی به مردم حمله کردند و جلوی نمایش فیلم را گرفتند و دولت با تعامل مخفی با آنان، فضا را آرام کرد و فیلم را از پرده پایین کشید و بعد از چند سال، این فیلم اجازه نمایش پیدا کرد.
پس دلیل اصلی شما در خانه سینما برای تقدیر از هاشمی رفسنجانی چه بود و چه خدماتی را از ایشان دیده بودید که تصمیم گرفتید از ایشان تقدیر کنید؟
سینما در آن زمان در مقایسه با هنرهای دیگر وضعیت بهتری داشت و خانه سینما در دوره ایشان تشکیل شده بود، ضمن آنکه خانه سینما از طرف بخشهای مختلف رسمی و جریانات سیاسی، تحت فشار بود و از سوی دیگر انتخابات دوم خرداد نیز برگزار شده بود و لازم بود که خانه سینما اتفاق مهمی را رقم بزند.
یکی از مهمترین دیدارهای شما دیداری بود که چند روز پیش از فوت آیتالله هاشمی با ایشان داشتید و ایشان به تماشای فیلم رستاخیر نشستند اما قبل از آن تحلیل خودتان از رفتاری که با رستاخیز شد، چیست؟
برای آنکه به این سؤال پاسخ بدهم لازم است کمی به رفتاری که با فیلم رستاخیز شد، بپردازم و برای بررسی این رفتار باید کمی به عقب برگردیم و به وضعیت مدیریت فرهنگی در کشور توجه کنیم. واقعیت این است که بسیاری از مسائل در کشور صاحبان مشخصی دارد هرچند در بسیاری از موارد همچون حوزه فرهنگ و هنر، دولت مدعیست و به ظاهر همه کاره است، ولی باید اعتراف کنیم که فرهنگ صاحب مشخصی ندارد و اگر صاحب داشت بدون مشورت با اهالی آن در طول سالها وزیر و مدیران مربوطه تعیین نمیشدند و سیاستگذاریها به طور یکجانبه شکل نمیگرفت. وقتی جایی صاحب داشته باشد، اگر دعوا و مجادلهای رخ بدهد برای حل مشکل به سراغ صاحب آن میروند و کار به کف خیابان کشیده نمیشود. سؤال کلی من از رفتاری که با رستاخیز شد این است که چگونه میشود که اعتراض درباره یک اثر قانونی و استاندارد که تمامی مقررات قانونی و شرعی را رعایت کرده و همگان و قاطبه مسؤولان رسمی به این مسأله اعتراف کرده بودند، به صورت کف خیابانی و به شکل قمهزنی و با همان روشهای دو سه دهه قبل که در هنگام نمایش فیلم آدم برفی جلوی سینما در گوش زن باردار زدند، شکل گرفت و به دنبال آن، دولت نیز تسلیم شد و خواسته آنها را اجرا کرد؟
آنچه بر اثر تصمیم نابخردانه مسؤولان فرهنگی نه در دوران پساجنگ، بلکه در سال 94 و در دولت تدبیر و امید در مورد فیلم رستاخیز گذشت، نشان میدهد که فرهنگ صاحب ندارد. امروز شاهدیم که دولت نمیتواند بدون اجازه و نظر نهادهایی همچون اتاق بازرگانی یا نظام پزشکی یا خانه کارگر برای فعالان آن بخشها اعمال سیاست کند. یعنی اگر فردی به صرف اینکه مثلاً از خدمات یک بیمارستان ناراضیست، نمیتواند خودش به صورت مستقل عمل کند و بیمارستان را تعطیل کند، اما این اتفاق درباره سینما در طول سالها به دفعات رخ داده و نشان میدهد که سینما بهرغم بهرهمندی از ساختارهای صنفی، صاحب مشخصی ندارد. چگونه میشود که ما همچنان در حوزه فرهنگ بعد از دو دهه شاهد این باشیم که گروهی در اعتراض به یک فیلمی که تمام مراحل قانونی را طی کرده، همان رفتاری را بکنند که 20 یا 30 سال پیش شاهد آن بودیم؟ با اعمال رویه تعامل پنهان و عمل به سیستم به ظاهر لوییجرگهای دیگر چه نیازی به مدیر و رئیس و وزیر داریم؟ دولت باید هم اعتراضات را بشنود و هم قوانین را اجرا کند. متأسفانه نگاه دست چندمی به فرهنگ وجود دارد. فیلم رستاخیز چوب مدیریت غلط فرهنگی را خورد. فرهنگ و هنر در ظاهر هم صنف دارد، هم چهرههای برجسته و هم آثاری ماندگار، اما صاحب ندارد. فرهنگ اگر صاحب داشت کسی به خودش اجازه نمیداد قمه به دست یک خانم محجبه با روبنده بدهد و علیه یک فیلم مجوزدار قمهزنی کند. وقتی بلندپایهترین مقام وزارت ارشاد در واکنش به تظاهرات کف خیابانی، بدون آنکه صاحب اثر را در جریان بگذارد فیلم مجوزدار او را که 10سال ساختش طول کشیده و مجوزهایش سالها تمدید شده و جوایز بسیاری از جشنوارههای همین دولت کسب کرده، از پرده اکران پایین میکشد، این حرکت نشان میدهد که فرهنگ صاحب ندارد و حمایت از آن نزد داعیهداران مدیریت فرهنگی، در اولویت قرار ندارد. وقتی فرهنگ و هنر در اولویت نباشد، ثبات مدیریتی و عمق استراتژیک فرهنگ نیز بیمعنا میشود. به تعداد عزل و نصبها در همین دولت یازدهم در وزارت ارشاد نگاه کنید و آن را با دیگر تغییرات مدیران در سایر نهادها و وزارتخانهها مقایسه کنید. علت آنکه شهری مثل پاریس به پایتخت فرهنگی اروپا تبدیل میشود آن است که فرهنگ و هنر در مقطعی در آن کشور در اولویت قرار داشته است. با همین رویکرد، «آندره مالرو» 18 سال وزیر فرهنگ فرانسه بوده و با تغییر احزاب و جناحها در قدرت، سکاندار فرهنگ تغییر نکرده است. آندره مالرو کسی است که در طول مدیریت بر وزارت فرهنگ فرانسه، پنج رمان بلند خود را نوشته و جزو بنیانگذاران مکتب ادبی غرب ، بعد از «سارتر» است. برمیگردم به وزیر فرهنگ و ارشاد در دوران خودمان...
شما رفتاری که با رستاخیز شد یا قبلتر رفتاری که با آدم برفی شد را ناشی از قدرت اعتراضکنندگان میدانید یا ضعف دولت؟
اعتراضکنندگان مقصر نیستند. معترض حق اعتراض دارد. مهم این است که چگونه با اعتراض رفتار کنیم و این اعتراض چه اثری روی نهادهای تصمیمگیر میگذارد. تصمیم دولت در پایین کشیدن فیلم رستاخیز از پرده اکران، فقط جلوگیری از اکران یک فیلم نیست بلکه سقط کردن یک اثر فرهنگی و یک نگرش و رویکرد به مؤلفه فرهنگ و هنر است. مدیران وزارت ارشاد بارها درباره نمایش ندادن رستاخیز گفتند که این کار احترام به مرجعیت بوده است اما برای احترام به مرجعیت که بر همه واجب است چه هزینهای از جیب و روح و روان چه کسانی صرف شده است؟ مردم ابزار نیستند که در مسیر اولویتهای متغیر و متزلزل مسؤولان، یک روز زندگی کنند و یک روز ساقط شوند. اینکه در زمان ساخت یا نمایش در جشنوارههای داخلی و خارجی و گرفتن عکس یادگاری، مورد تشویق قرار بگیرند و سرمایه خارجی جذب کنند اما در زمان اکران از حیز انتفاع ساقط شوند، صحیح است؟
با بحثی که وزیر ارشاد مطرح کرد و گفت هاله نور روی چهره حضرت عباس(ع) تابانده شود، شما مخالف کردید. دلیل مخالفت شما چه بود؟
علی جنتی، وزیر وقت ارشاد درخواستهایی از سازندگان فیلم رستاخیز مطرح کرد که نه مبنای فقهی داشت، نه مبنای فنی و نه مبنای هنری، زیرا نوع تصویربرداری براساس چهره مشخص بود و اگر روی چهره شخصیت حضرت عباس(ع) نور میانداختیم، تبدیل به وهن میشد. اگر میخواستیم چهرهای را نشان ندهیم اصلاً در فیلم نمیگذاشتیم زیرا مجموعه احساسات، آلام و ویژگیهای درونی از طریق چهره منتقل میشود و وقتی چهره با نور حذف شود بدیهیست که شخصیت هم حذف شده است.
ماجرای کمک 13میلیارد تومانی از طرف فارابی به فیلم رستاخیز چه بود؟
سازندگان رستاخیز به خاطر این فیلم همچنان به سرمایهگذاران خارجی، سیستم بانکی و افراد حقیقی و حقوقی بدهکار هستند. فارابی برای جبران بخشی از خسارتی که وزارت ارشاد به این فیلم وارد کرده، به تعهد 10 سال پیش خود عمل کرده و براساس قراردادی قانونی بخشی از هزینه مربوط به سهام خود را پرداخت کرده، با این هدف که بخشی از بدهیهای فیلم به بانکها و مؤسسات پرداخت شود. هزینه ساخت این فیلم نه با ریال بلکه با یورو صورت گرفته زیرا پروژه، شریک خارجی داشته است. این فیلم حدود 13میلیون یورو هزینه داشته است، البته آن زمانی که فیلم را میساختیم، یورو 1200 تومان بود.
فیلم اما در اکرانهای محدود خارجی موفق بود.
بله، مخصوصاً در نمایش عراق بسیار موفق بود. اگر در زمان ساخت این فیلم به من میگفتند رستاخیز را باید در مدت 10 سال تولید کنی و در طول ساخت آن اثر دیگری نباید بسازی و فقط یک نمایش میتوانی داشته باشی آن هم وسط بغداد، قطعاً باز هم رستاخیز را میساختم و قبول میکردم. نمایش این فیلم در بغداد بسیار غافلگیرکننده بود. در یک سالن 1500 نفره و در پایان فیلم، همه با فریاد، هیهات منالذله میگفتند و من در خواب نیز چنین صحنهای را نمیدیدم.
چطور شد که به این فکر افتادید که فیلم را برای آقای هاشمی نشان بدهید؟
فیلم رستاخیز برای بیشتر مسؤولان کشور به نمایش درآمد و حتی برای اعضای مجمع تشخیص مصلحت به همراه خانوادههایشان نمایش داده شد اما در روز نمایش، آقای هاشمی نتوانستند حضور داشته باشند. به همین دلیل شرایطی فراهم شد که در محل مجمع، امکانات نمایش فیلم برای ایشان به وجود بیاید. حدود سه ساعت و نیم جلسه با آقای هاشمی، همراه با نمایش فیلم طول کشید. نیم ساعت قبل از نمایش فیلم همراه با آقای علی قائممقامی (مدیر تولید) با مرحوم هاشمی گفتوگو کردیم و ایشان با آغوش باز با فیلم برخورد کردند. ایشان در ابتدای جلسه با اهدای یک جلد نهجالبلاغه بسیار نفیس به بنده، علاقه خود را به فرهنگ نشان دادند و به سینمای ایران احترام گذاشتند و سؤالات بسیاری درباره روند نگارش فیلمنامه، منابع و مآخذ و شکل روایت داستان مطرح کردند.
مباحثی که مطرح شد درباره چه بود؟
صحبتهایی که مطرح شد هم درباره مسائل نظری هنر بود و هم وضعیت اکران رستاخیز. آقای هاشمی معتقد بودند که اثر هنری برخاسته از خیالپردازی، رؤیا و آموزههای شخص هنرمند است و یک مسألهای وجود دارد به نام سلیقه و اگر یک اثر هنری را همه دوست داشته باشند یا همه بدشان بیاید، آن اثر ماندگار نیست و طبیعی است که یک اثر مخالف داشته باشد. ایشان تأکید کردند که پویایی فقه شیعه هم در این است که در دامنه مسائل اجتماعی، آرا و نظریههای مختلفی وجود دارد و مراجع و فقها نیز درخصوص بسیاری از مسائل، اختلاف نظر دارند و این اختلاف نظر درباره نشان دادن چهره ائمه و معصومین نیز مصداق دارد. ایشان حتی مثال زدند که در برخی از مسائل جاری کشور برخی مراجع نظر مخالفت دارند اما ما در حوزه حاکمیت در موارد اختلافی، به نظر ولیفقیه عمل میکنیم. ایشان براساس گزارشهایی که دریافت کرده بودند، اعتقاد داشتند با این فیلم نابخردانه برخورد شده است و بیان کردند که هزینه این کار فقط باعث نمیشود که سازندگان اثر مأیوس شوند بلکه از این به بعد فیلمسازان کمتر به ساخت آثار دینی رغبت پیدا میکنند. همچنین به بنده توصیه کردند که بهرغم این اتفاق، از فیلمسازی مأیوس نشوم زیرا فیلمسازان سرمایههای کشور هستند و امروز ما شاهد سینمایی هستیم که دغدغههای مردم در آن نمایش داده میشود.
رفتار ایشان در زمان نمایش فیلم چگونه بود؟
هنگام نمایش فیلم، خانواده ایشان نیز حضور داشتند. در طول نمایش دهها سؤال راجع به فیلم از من پرسیدند. در برخی صحنههای احساسی بسیار تحت تأثیر قرار میگرفتند و در چند صحنه بسیار متأثر شدند. اولین جایی که ایشان گریه کردند صحنهای بود که در آن، حضرت حر از روی اسب به روی زمین میافتد و امام حسین(ع) بالای سر ایشان میرسند و میفرمایند : «آنچنان که مادرت تو را آزاده نامید، در روز رستاخیز آزادهای». آقای هاشمی دست روی زانوی من گذاشتند و گفتند الحق که حق حر در سینما ادا شد و بلندبلند گریه کردند. در صحنهای دیگر هنگام جدال لفظی بین حر و عمر ابنسعد، حر به عمرسعد میگوید: «نفرین بر عجوزه نفاق که بر محراب نماز پنجه درافکنده است». ناگهان بغض آقای هاشمی در این صحنه ترکید و با صدای بلند گریه کردند. صحنه دیگر سکانس شهادت حضرت عباس(ع) بود و در انتهای فیلم نیز ایشان در سکانس شهادت حضرت اباعبدالله(ع) باران گریه شدند. ایشان در پایان فیلم علاقه نداشتند از جای خود بلند شوند و با تأسف گفتند به نمایش درنیامدن این فیلم ظلم در حقالناس است و قول دادند که مسأله را پیگیری و با رئیس جمهور صحبت کنند و به قول خودشان نیز عمل کردند. ایشان طی نامهای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی موضوع را پیگیری کردند که رونوشت آن به دست من رسید، نامهای که درباره فیلم رستاخیز است و صبح روز فوت ایشان امضا شده است.