الجزیره نوشت: تظاهرات اخیر در ایران از داشتن نوعی رهبری ایدئولوژیک یا سیاسی محروم و در واقع جنبشی مردمی بود که با وجود داشتن نشان اقتصادی در ابتدای امر، در ادامه رنگی سیاسی به خود گرفت.
به گزارش انتخاب، این رسانه عربی در ادامه نوشت: تباین واضحی در روایت دو جریان اصلاح طلب و اصول گرای ایران در رابطه با این تظاهرات وجود دارد، که در چارچوب رقابتهای سیاسی بین این دو قرار می گیرد. روایت نخست که جریان اصولگرا بدان اعتقاد دارد، آن است که سیاستهای اقتصادی شکست خورده روحانی و بدنبال آن گرانی و معضلاتی در این رابطه، منجر به بروز چنین حوادثی شده است.
روایت دوم، دشمنان دولت را متهم به تصفیه حسابهای انتخاباتی با جریان اصلاح گرا می کند، تا آنجا که برخی تحلیلگران امام جمعه مشهد، علم الهدی را متهم به ایستادن در پشت پرده این تظاهرات می کنند؛ البته قابل ذکر است که رئیسی، داماد علم الهدی رسما چنین اتهاماتی را نفی کرده است.
اصلاح طلبها بر این نظرند که معضلات اقتصادی وجود دارد که باید برای رفع آن تلاشی جدی صورت گیرد، اما همزمان، اقتصاد را تنها انگیزه و محرک اساسی برای تظاهرات نمی دانند. همچنانکه روحانی با تاکید بر این مساله، گفت: مردم تنها به دلایل اقتصادی به خیابانها نیامدند، بلکه یکی از خواسته های آنها، تحقق گشایشی بزرگ است، به این صورت روحانی توپ را در زمین اصولگرایان انداخت.
امروز، و پس از گذشته یک هفته از تظاهرات، قائلان به این دو روایت، جهت های خارجی را متهم به منحرف کردن خواسته های مردم و تبدیل آن به درخواستهایی غیر دوستانه می کنند. اما اسبابی که منجر به تظاهرات شد را می توان تحت عناوین ذیل جای داد:
1-اقتصادی: شکی نیست که اوضاع اقتصادی نقش بزرگی را در این تظاهرات ایفا کرده است؛ در واقع اقتصاد نبض اصلی ملت ایران و بویژه طبقه کارگر است که بهبود و تغییر مثبتی در اوضاع معیشتی آنها ایجاد نشده است.
2- تحول فکری: از حیث ساختار و اساس، منظومه تفکر در میان اقشار مختلف جامعه ایرانی تغییر کرده است و این تحولات مولود یک لحظه نیست، بلکه نتیجه جمع تعدادی عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی است که در نهایت منجر به ایجاد شکافهای طبقاتی، فرهنگی، قومی و اجتماعی شده است.
3-دخالت خارجی: حوادث امروز ایران، اسباب و ریشه های داخلی زیادی دارد که دخالتهای خارجی در سیاق سوء استفاده و تحریک این حرکات اعتراض آمیز، در روند آن اثر گذارند؛ یعنی از شکافهای داخلی موجود بهره می گیرند تا مشکلات را بزرگ جلوه داده و ایرانی ها را علیه نظام تحریک کنند.
قطعا باید به این مساله اشاره کنیم که صحبتهای ترامپ در حمایت از تظاهر کنندگان، مورد قبول و خوشایند ایرانیها قرار نگرفت، زیرا یکی از اسباب نابه سامانی اوضاع اقتصادی ایران به تحریمهای آمریکا باز می گردد.
4-تلگرام: شاید درست باشد اگر بگوییم: «حزب مجازی تلگرام»، این شبکه که کاربران زیادی در ایران دارد، سهم زیادی در تعمیق شکاف ایجاد شده در این کشور داشت؛ بدین طریق که با تمرکز بر سیاست های داخلی و خارجی ایران، مانند انتشار ویدیو هایی در رابطه با فساد های بزرگ و نشان دادن فقر و محرومیت در نقاط مختلف این کشور، توجه مردم را به این مسائل جلب کرده و بوسیله آن، میدانهای تظاهرات و تجمع های مردمی مشخص می شد.
در طول سالهای گذشته، مسئولات مختلف برای فیلتر شدن تلگرام تلاش کرده اند، اما هر بار روحانی با این اقدام مخالفت نموده و اعلام کرده است که هرگز اجازه بسته شدن شبکه های اجتماعی را نمی دهد. با این حال، در روز چهارم تظاهرات، دولت مجبور به فیلتر تلگرام شد.
دو سناریو محتمل برای این اعتراض ها وجود دارد: 1-سناریوی توقف 2-سناریوی استمرار؛ چند عامل سناریوی توقف تظاهرات را تقویت می کند؛ اول، خشونتها و تخریب اموال عمومی، یک حالت نگرانی را برای ملت ایران به دنبال داشت؛ نگرانی که مربوط به احتمال تکرار شدن فاجعه ای شبیه به آنچه در سوریه اتفاق افتاد، می باشد. همین مساله بسیاری از تظاهر کنندگان را از ادامه راه منصرف کرد.
دوم اینکه تظاهرات نیاز به عوامل تقویت کننده ای دارد که موجب ادامه آن در زمانی طولانی شود؛ اعتراض های صورت گرفته رهبری نداشت و همین امر برخورد با تظاهر کنندگان را دشوار کرده بود.
سوم: کاهش نسبت شرکت کنندگان در تظاهرات، و کشیده شدن محدوده اعتراض ها به شهرهای کوچک است.
چهارم: دخالت خارجی و بویژه آمریکایی است که به نفع تظاهر کنندگان نبود؛ چرا که این دخالت، موجب حساسیت بیشتر بود. علاوه بر اینکه نگرانی های زیادی را در خصوص وجود نقشه های خارجی، در بین ایرانیها ایجاد کرد.
در مورد سناریوی استمرار باید گفت، با اینکه آتش تظاهرات خاموش و خاموش تر می شود، اما خاموشی نهایی آن، به بررسی های حکیمانه و عمقی و توجه به عوامل سیاسی و اجتماعی در کنار دیگر عناصر، نیاز دارد.