پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : کوچکترین فرزند آیتالله هاشمی شاید دوران مبارزه و زندان پدر را درک نکرده باشد، اما به دلیل آخرین فرزند بودن قطعا رابطه خاصی به لحاظ پدر و فرزندی با ایشان داشته است.
به گزارش انتخاب، بخشهایی از گفت و گو با یاسر هاشمیرفسنجانی را میخوانید؛
*در جایگاه یک پدر، آیتالله هاشمی وقتی به خانه میآمدند واقعا همه مسائل مربوط به بیرون خانه را کنار میگذاشتند و رابطه ما کاملا یک رابطه پدر ـ فرزندی بود و یک زندگی عادی و معمولی را در خانه داشتیم. ایشان خودشان علاقهمند بودند که در کارهای خانه مشارکت کنند مثلا سبزی در باغچه خانه میکاشتند یا صبحها صبحانه را آماده میکردند. در واقع توجه به خانواده، فرزندان، اقوام و دوستان یکی از اولویتهای ایشان در زندگی بود و در خاطرات ایشان هم دائما به خانواده اشاره دارند. ما هم یک رابطه صمیمی و در عین حال همراه با احترام با پدر داشتیم و سعی میکردیم از نصایح و رهنمودهای پدر در زندگی استفاده کنیم و از مشورتهای ایشان بهره میبردیم.
*تقریبا میتوانم بگویم آیتالله هاشمی در فضای خانه تندخو نبودند همانطور که در محل کار اینگونه بودند و من به یاد ندارم مدیری یا کارمندی در مجموعه مدیریتی ایشان گفته باشد که آیتالله هاشمی با مدیران، کارمندان و همکارانش با تندی رفتار کرده باشد.
متاسفانه آنچه امروز در اختیار ما به عنوان فرزندانشان هست همان خاطرات و توصیههاست که میتواند مبنایی برای مسیر زندگی آینده ما باشد.
*یکی از خصوصیات آقای هاشمی نظم در انجام کارها و برنامهها بود. به عقیده من یکی از دلایل موفقیت ایشان در کارها به خاطر همین نظم بود. ایشان به هیچ وجه در برنامه روزانهاش افراط و تفریط نداشت و تعادل در برنامه رعایت میکرد و تفریح، ورزش، کار و عبادت هر کدام در جای خود قرار داشت و اوقات را به خوبی در برنامه روزانهشان تقسیم کرده بودند و قطعا منظم بودن ایشان نیز ریشه قرآنی دارد.
*اما قرآن و مطالعه و قرائت آن در برنامه روزانه حاج آقا جایگاه ویژهای داشت. ایشان سالی یکبار و مخصوصا در ماه رمضان ختم قرآن داشت و حتی زمانی که تنها من در منزل با پدر و مادر بودم و هنوز مجرد بودم در ماه رمضان ایشان در حالی من را از خواب بیدار میکرد که خودشان حدود یک ساعت قبل از آن بیدار شده بودند و ایشان در آن مدت به قرائت قرآن و اعمال سحری میپرداخت و اعتقاد زیادی به این ایام داشت.
*من فکر میکنم مهمترین میراثی که امروز از ایشان به جا مانده و نیاز جامعه جهانی است بحث میانهروی است. ایشان شاید سالها روی این موضوع تأمل و صبر کرد و سخنرانی و مصاحبه و ایستادگی کرد تا اعتدال به جامعه برگردد. توقعی که از جریانهای سیاسی داشت این بود که معتدل فکر کنند. اعتدال تعاریف زیادی دارد و ایشان هم تعریفهای مشخصی از اعتدال ارائه داده است.
*ایشان دائما در مطالعه و تحقیق بود مخصوصا 5 شنبه و جمعه که فرصتی بود و تنها بودند به کتاب رجوع میکردند و این اواخر در 10 سال اخیر که اینترنت و ابزار جدید هم گسترش یافته، به کامپیوتر آشنایی کامل پیدا کرده بودند و قدرت سرچ و تحقیق از همین ابزارهای جدید را پیدا کرده بودند.در کتابخانهشان کامپیوتر قرار داده بودند و کارهای تحقیقیشان را آنجا انجام میدادند، ضمن اینکه خبرها را دائما رصد میکردند. من میدیدیم در تمام ملاقاتهایی که با مسئولان نظام دارند تقریبا بهترین اطلاعات را از اوضاع سیاسی کشور حتی از رسانههای خبری دریافت میکنند؛ اخبار را با دقت گوش میکردند و بهترین تحلیلها را داشتند.
*من روز آخر متأسفانه با ایشان نبودم اما روز قبل از آن تقریبا در تمام طول روز از صبحانه خوردن تا بعداز ظهر و غروب با ایشان بودم. اما آخرین خاطره من مربوط به عقد دخترم میشود. دخترم جمعه قبل از آن اتفاق عقد کرد و من یک هفته قبل از آن خدمت ایشان رسیدم که اجازه بگیرم. خدمتشان گفتم که برای دخترم خواستگاری آمده و ما هم تحقیقاتی کردهایم اما بنا داریم برای یک ماه دیگر مراسم بگیریم، اما ایشان سفارش کردند که اگر تحقیق کردهاید، عجله کنید چه دلیلی دارد که بخواهید مراسم را عقب بیندازید.
*من خودم مخالف بودم که این ازدواج سریع انجام بشود و یا زودتر مراسم عقد را بگیریم اما ایشان به ما سفارش کرد که اگر جمعبندیتان نهایی شده، مراسم را برگزار کنید و من امروز خیلی خوشحالم که سفارش ایشان را گوش کردم؛ چرا که اگر چنین نمیشد بعدها پشیمان بودم. آن روز ایشان به منزل ما آمدند، خطبه را خواندند و چند دقیقهای هم توصیههای اخلاقی و قرآنی را خطاب به عروس و داماد مطرح کردند که مطالب خیلی دقیق و ریزی بود از جمله اینکه بین هر زن و شوهری ممکن است اختلاف پیش بیاید، لذا در زندگی صداقت و گذشت داشته باشید.
منبع: ایکنا