پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شرق نوشت: كمي آن سوتر از همه بگومگوهاي اقتصادي و شعارهايي كه مديران دولتي
اقتصاد سر مي دهند، شهري روي زمين پهن شده است و واقعيتي نه چندان دلچسب را
به رخ مي كشد.
گاهي اوقات كه مي خواهيم گزارش بنويسيم به اين فكر مي كنيم
كه مگر اين شهر چقدر وسعت دارد كه با كمتر از نيم ساعت پياده روي در آن مي
توان تصويرهايي ديد كه همه آنها در تضادي غريب با يكديگر شكل گرفته اند.
درست در آن پايين هاي شهر فقر حتي مجال نفس براي بسياري از شهروندان باقي
نگذاشته است و كمي آن سوتر از پايين هاي شهر قيمت ها روي كالاهاي مصرفي
آنقدر دانه درشت شده اند كه تو گاهي اوقات فكر مي كني كه اقتصاد با حال و
هواي اين شهر شوخي مي كند. باور كنيد.
اينجا تهران است؛ پايتخت
روياها و افسانه هاي واقعي. ساعت روي همان اعداد هميشگي چرخ مي زند و هوا
نيز همان هواي دود گرفته هميشگي است.
اين گزارش را بخوانيد
شما
تا به حال زياد در پايتخت چرخ زده ايد اما بدون تعارف هنوز خيلي نمي دانيد
كه زير پوست اين ابرشهر اتفاقاتي رخ مي دهد كه هيچ ربطي به حرف هاي روزمره
ندارد. براي همين پيشنهاد مي كنيم اين گزارش را بخوانيد. البته ما هم وضع
مان بهتر از شما نيست. وقتي براي گزارش در خيابان هاي شهر سر مي خوريم، مي
بينيم از قافيه عقب تر هستيم و اينجا؛ يعني در پايتخت دودهاي رنگي، ويترين
هايي وجود دارد كه رنگ چهره را عوض مي كند.
شايد بهتر باشد كه قبل از رسيدن
به بطن گزارش اين پرسش را مطرح كنيم كه آيا شما تا به حال شنيده ايد كه يك
جفت كفش بيش از يك ميليون تومان قيمت داشته باشد يا فقط يك تي شرت را به
قيمت 200 هزار تومان به فروش برسانند. البته خيلي تعجب نكنيد. اين هنوز اول
مسير است. به زودي اين گزارش مسير شما را به جايي از اين شهر كج مي كند كه
يك كيف پول از 350تا 450 هزار تومان قيمت دارد. باور نمي كنيد سري به
پاساژ جام جم بزنيد. اين پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سيما يا همان
تلويزيون ملي قرار دارد؛ يعني جايي كه مديران دولتي روبه روي دوربين آن مي
نشينند و مي گويند همه چيز خوب است و هيچ مشكلي در اقتصاد ايران وجود
ندارد.
اما پاساژ جام جم از دور هم پيداست. وارد كه مي شوي بوتيك
ها گوش تا گوش يك سالن بزرگ را پر كرده اند. براي تماشا بدون شك جاي خوبي
است ولي براي خريد پيشنهاد مي كنيم كه هرگز به آنجا مراجعه نكنيد. در اين
پاساژ ارزان ترين كالاهمان تي شرت است كه مي توان با قيمت 200 هزار تومان
خريداري كرد؛ البته اگر خوش شانس باشيد تي شرت صد هزار توماني نيز در اين
پاساژ پيدا مي شود ولي فروشندگان شما را از خريد آن بر حذر مي دارند چون
فروشندگان منصفي هستند و مشتريان خود را از خريد كالاهاي بي كيفيت منع مي
كنند.
كفش شايد گران ترين كالاي اين پاساژ باشد. هر جفت كفش در اين پاساژ
تا سه ميليون تومان هم قيمت دارد؛ البته كفش 200 هزار توماني نيز هرازگاهي
در ويترين اين پاساژ خودنمايي مي كند ولي مشتريان اين اجناس ظاهرا تمايلي
براي خريد آن ندارند. يكي از فروشندگان اين پاساژ مي گويد: «مشتريان كفش در
اين پاساژ به طور ميانگين كفش هايي بالاتر از يك و نيم تا دو ميليون تومان
خريداري مي كنند.» ارسلان كه حدود 30 سال دارد، مقابل تعجب و پرسش هايي كه
از سر حيرت مطرح مي كنيم، مي گويد: «اين قيمت ها خيلي هم بالانيست و افراد
زيادي هم متقاضي خريد اين اجناس هستند.»
اما نكته كليدي سخنان
ارسلان اين جمله بود: «اجناس ما، اجناس ديپلماتيك است. مشتريان اصلي ما نيز
اغلب مديران و صاحبان شركت هاي بزرگ هستند. جواناني هم كه براي خريد به
اين پاساژ مي آيند، از خانواده هايي هستند كه شكل و شمايل ديپلماتيك دارند.
هر كسي نبايد براي خريد به اين پاساژ بيايد چون اينجا جاي هر كسي نيست.»
سخنان ارسلان كار را مشكل تر مي كند چون نمي توان به سادگي تعريفي براي شكل
و شمايل دولتي داد؛ البته بدون شك هر كسي كه توان مالي دارد، مجاز است كه
از هر جا و با هر قيمت كالايي را خريداري كند. اين گزارش نيز نفي كننده اين
ادعا نيست بلكه فقط پنجره را باز كرده است تا شما پايتخت را اين بار از
نمايي ديگر ببينيد. در ضمن تا فراموش نشده است بايد بنويسيم كه در اين
پاساژ شلوار جين هم وجود دارد منتها ارزان ترين شلوار جين اين پاساژ نرخي
معادل 450 هزار تومان دارد. كمربندهاي امروزي نيز در اين بازار ويترين هاي
متعددي را به خود اختصاص داده اند. اين كمربندها نيز زير صد هزار تومان
قيمت ندارند. اگر كمي دست را بيشتر در جيب كنيد، مي توانيد هر پيراهن را
نيز در اين بازار معادل حداقل 200 هزار تومان خريداري كنيد.
اينجا آخر خط است؛ ... صداي خنده
مي
گويد شما مرا سياوش صدا كنيد. ما هم او را سياوش صدا مي زنيم. به او مي
گوييم ما از پاساژ جام جم مي آييم. مي خندد و مي گويد: «آنجا همچنين رونقي
ندارد اما اينجا آخر دنياست بايد پول هاي خود را بگذاريد و برويد.» سياوش
با صداي بلند مي خندد؛ البته حق با او بود. پاساژ مريم فرقي با آخر دنيا
ندارد. وقتي در اين بازار چرخ مي زني در اين گمان فرو مي روي كه قيمت ها با
تو شوخي دارند. هرچند پاساژ مريم كوچك است اما قيمت هاي بزرگ و پر وزني در
آنجا شده اند. در اين بازار يك پيراهن مردانه حداقل 800 هزار تومان قيمت
دارد. فروشندگان همه يكصدا مي گويند اجناس شان از بهترين هاي دنياست ولي به
سختي مي توان اين ادعا را باور كرد. شايد بزرگ ترين خصوصيت اين بازار كوچك
مشتريان آن باشند كه عجيب ترين مشتريان دنيا هستند. سياوش در مورد مشتريان
خود مي گفت: اكثر مشتريان من از جوانان متمول شهر هستند كه يا براي تفريح
يا براي چشم و هم چشمي از اين بازار خريد مي كنند.» به هر حال به نظر مي
رسد اين هم حق اين جوانان است كه به هر دليل به اين بازار بيايند حتي اگر
ما باور نكنيم كه در جايي از اين شهر شلوار پارچه اي تا يك و نيم ميليون
تومان قيمت دارد. در اين بازار كفش زنان با مارك گوچي و مانگو و زارا نيز
هر كدام با حداقل 900 هزار تومان به فروش مي رسند؛ البته كفش هاي دو ميليون
توماني زنانه نيز در اين بازار پيدا مي شود. كيف هاي زنانه نيز در اين
بازار
800 الي 850 هزار تومان قيمت دارند. فروشندگان كيف و كفش
زنانه مي گويند برخي افراد در اين بازار فقط در يك پروژه خريد بيش از 13
الي 14 ميليون كيف و كفش يا البسه ديگر خريداري مي كنند. شال هاي مردانه
شايد ارزان ترين كالاي اين پاساژ باشد كه مي توان با 180 هزار تومان صاحب
يك شال شد.
اما كمي آن سوتر از پاساژ مريم، پاساژ محموديه قرار
دارد كه به قطب ساعت هاي لوكس پايتخت مشهور است. از مريم كه در نوك بيني
خيابان فرشته قرار دارد به پاساژ محموديه مي رويم؛ جايي كه در همان بدو
ورود يكي از مشتريان مقابل پرسش ما گفت: «شما خريدار نيستيد» و با لبخندي
تلخ ما را به بيرون مغازه هدايت كرد. چاره اي نبود جز اينكه ادامه لبخند او
را به لبخند خود وصل كنيم. در اينجا زمان روي قيمت ها ايستاده است.
ساعت
كمتر از يك ميليون و 500 هزار تومان در اين پاساژ پيدا نمي شود و ساعت هاي
تگ هوير و رولكس با قيمت هاي 40 ميليون تا 170 ميليون تومان پشت ويترين
خودنمايي مي كنند. شايد كمي عجيب باشد، ياد بازار مسكن مي افتيم، جايي كه
در آن روياي خانه دار شدن سر به فلك مي زند و به اندازه قيمت تنها يك ساعت
40 ميليون تومان مي توان در آن صاحبخانه شد. به طور حتم جاي گله نيست چون
نمي دانيم به چه بايد گله كرد و از چه بايد سخن گفت. بالاخره اين هم بخشي
از شهر ماست. جايي كه در آن خط فقر يك ميليون تومان است و حداقل حقوق
كارمندان و كارگرانش به 400 هزار تومان نمي رسد ولي مي شود ساعت هاي رولكس
170 ميليون تومان هم پيدا كرد.
بايد به محل كار برگشت. دوباره از
روبه روي پاساژ جام جم رد مي شويم و از مقابل نرده هاي تلويزيون ملي عبور
مي كنيم. شايد همان لحظه يك مدير اقتصادي به دوربين ها مي گويد: فاصله
طبقاتي نداريم، شايعه نسازيد.
عدالت علی کجا و ما کجا ....
هر از گاهی برای خرید میوه ارزان قیمت به تره بار می روم اما با دستان خالی برمی گردم توان خرید میوه های گران قیمت را برای خانواده ندارم.
چند وقتی است گوشت برای ما شده کیمیا .ای دل غافل