پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تنها نخل طلا را زمانی برای کشورش به ارمغان آورد که هنوز سینمای نوپای ایران بعد از انقلاب دهه دوم حیاتش را کامل نکرده بود.عباس کیارستمی فیلمساز،عکاس،شاعر و گرافیست در سن 76 سالگی در پاریس بدرود حیات گفت.
به گزارش انتخاب، عباس کیارستمی کارگردان صاحب سبک سینمای ایران،شاید به همراه اصغر فرهادی شناخته شدهترین کارگردان ایرانی در سطح جهان باشد.کیارستمی پس از تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای تهران در دهه چهل به کارهای گرافیکی در فیلمها و ساختن تیتراژ برای فیلمهای سینمایی پرداخت.تیتراژهای فیلمهای قیصر و رضا موتوری از جمله تیتراژهای ماندگار سینمای ایران در آن سالهاست.پس از ساختن تیتراژ این فیلمها به سراغ فیلمسازی رفت و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن سالها به ساختن فیلمهای کوتاه و بلند مشغول شد.
دوره پربار فیلمهای کانونی
در حقیقت کیارستمی از جمله اولین فیلمسازانی بود که فیلمسازی اش را با ساختن فیلم برای کودکان آغاز کرد.در واقع بهترین فیلمهایش را می توان در میان این آثار جست و جو کرد.فیلمهایی مثل مسافر،لباسی برای عروسی و مشق شب که به دفعات از سوی منتقدین دیده شده و تحسین شده اند.در این میان مسافر به اعتقاد بسیاری یکی از بهترین فیلمهای کیارستمی است. کیارستمی پس از فیلم تجربه ۱۹۷۳، فیلم مسافر را در سال ۱۹۷۴ ساخت. مسافر روایتگر داستان پسری ده ساله و پُر دردسر به نام قاسم جولایی (با بازی حسن دارابی) است که در یکی از شهرهای کوچک ایران زندگی میکند و میخواهد برای تماشای مسابقهٔ تیم فوتبال مورد علاقهاش به تهران برود او برای این کار، دوستان و همسایگانش را هم فریب میدهد و پس از چندین ماجراجویی در نهایت به موقع به ورزشگاه تهران میرسد. این فیلم، تصمیم پسر را به عنوان هدفش؛ و کوتاهیها و بی تفاوتیهایش را به صورت تأثیر رفتار او بر دیگران بهویژه نزدیکانش نمایش میدهد. این فیلم به بررسی رفتار آدمی و تعادل راستی و ناراستی میپردازد. فیلم ویژگیهای کیارستمی یعنی واقعگرایی، سادگی و سبک پیچیده و همچنین نوعی شیفتگی بین روح و جسم بشری را به نمایش گذاشت. مسافر، فیلمی زمینهساز در کارنامهٔ وی ارزیابی میشود، از این جهت که المانهایی صوری و روایی در آن وجود دارد که تا به امروز، در همهٔ آثار کیارستمی مشترکند؛ و آن سبک مستندگونه و ادغام دو ویژگی پارادوکسال یعنی سادگی و پیچیدگی است.
در ۱۹۷۵ کیارستمی دو فیلم کوتاه به نامهای من هم میتوانم و دو راه حل برای یک مسئله را کارگردانی کرد. در آغاز سال ۱۹۷۶ فیلم رنگها و پس از آن فیلم پنجاه و چهار دقیقهای لباسی برای عروسی را به نمایش درآورد. لباسی برای عروسی نمایش دهندهٔ داستان سه نوجوان است که بر سر یک لباس برای یک جشن عروسی با هم درگیر میشوند. این فیلم برنده دیپلم افتخار جشنواره بینالمللی فیلم مسکو و برنده دیپلم ویژه هیئت داوران و جایزه تلویزیون ملی ایران یازدهمین جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان تهران شد. نخستین فیلم بلند کیارستمی، فیلم «گزارش» است که در سال ۱۹۷۷ به نمایش درآمد. در این فیلم به یک ممیز مالیاتی پرداخته میشود که متهم به دریافت رشوه شده و در ادامهٔ ماجرا یک خودکشی هم در داستان روی میدهد. کیارستمی در سال ۱۹۷۹ فیلم قضیهٔ شکل اول، شکل دوم را ساخت.
کیارستمی از جمله کارگردانانی بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در کشور ماند. او بر این باور است که تصمیم به ماندن مهمترین تصمیم او برای زندگی حرفهای اش بوده است. او میگوید که حضور همیشگی اش در ایران و ملیت ایرانی اش توانایی او در ساخت فیلم را دو چندان کرده است:«اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمیدهد و اگر بدهد آن میوه دیگر به خوبی میوهای که در سرزمین مادری اش میتواند بدهد نیست. این یک قانون طبیعت است. فکر میکنم اگر سرزمینم را رها کرده بودم درست مانند این درخت شده بودم.»
سینمای جشنواره ای،اتهامی دائمی برای کارگردان
خانه دوست کجاست آغاز رفتن سینمای عباس کیارستمی به آن سوی مرزها و توجه جهان به فرم ساده فیلمسازی او بود. منتقدان سه فیلم خانهٔ دوست کجاست؟ و زندگی و دیگر هیچ ۱۹۹۲ و زیر درختان زیتون ۱۹۹۴ را به سه گانهٔ کوکر تشبیه کردهاند چون هر سه فیلم، روستایی به نام کوکر در ایران را به تصویر میکشد. پایهٔ فیلم به زمینلرزه رودبار و منجیل مربوط میشود که در آن ۴۰٬۰۰۰ تن جانشان را از دست دادند. کیارستمی از نمادهای زندگی، مرگ، تغییر و دوام برای ارتباط سه فیلم استفاده میکند. این سهگانه در دههٔ ۱۹۹۰ در فرانسه و دیگر کشورها از جمله هلند، سوئد، آلمان و فنلاند بسیار خوش درخشید و با کامیابی روبرو شد. کیارستمی خود این سه فیلم را به عنوان سهگانه نمیشناسد، بلکه میگوید دو فیلم آخر و طعم گیلاس (۱۹۹۷) با هم یک سهگانه را میسازند و هر سه دربارهٔ ارزش زندگی بحث میکنند. کیارستمی برای زیر درخت زیتون مورد توجه اکثر منتقدان قرار گرفت. کیارستمی در ۱۹۸۷ داستان فیلم کلید را نوشت و تدوین کرد اما آن را کارگردانی نکرد. او در ۱۹۸۹ فیلم مشق شب را ساخت.
طعم گیلاس نقطه توجه جدی به سینمای عباس کیارستمی پس از دوره فیلمهای کودکانه اش بود. این فیلم مورد تحسین منتقدان و سینماگران قرار گرفت. کیارستمی جایزهٔ نخل طلایی جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ و جایزهٔ بهترین فیلم خارجی انجمن منتقدان فیلم بوستون را برای طعم گیلاس بدست آورد و مورد تحسین جهانیان قرار گیرد. مجله تایم در سال ۲۰۰۴ نیز این فیلم را بعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید. طعم گیلاس در ادامه به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم نیز انتخاب شد. مجموعه کرایتریون در ۱ ژوئن ۱۹۹۹ این فیلم را به عنوان یک فیلم منحصر به فرد اعلام کرد. این فیلم دربارهٔ مردیست که قصد خودکشی دارد و به دنبال کسی می گردد که او را خاک کند.
کیارستمی در سال ۱۹۹۹ فیلم باد ما را خواهد برد را جلوی دوربین برد. وی برای این فیلم نامزد دریافت جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز بود اما موفق به کسب جایزهٔ شیر نقرهای شد. همچنین این فیلم، برندهٔ جایزهٔ فیپرشی جشنواره فیلم ونیز گردید و به عنوان یکی از صد اثر برتر سینمای جهان در دهه گذشته از نگاه برگزارکنندگان جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو انتخاب شد. داستان فیلم در مورد گروهی روزنامهنگار است که برای تولید فیلمی مستند از آئین سوگواری به روستایی در کردستان میروند. اما پیرزنی که قرار است بمیرد، نمیمیرد. یکی از جذابیتهای فیلم، این بود که بیشتر شخصیتهای آن جلوی دوربین ظاهر نمیشدند و فقط صدای آنها شنیده میشود
دوره آخر فیلمسازی،بازهم جذاب برای جشنواره ها
کپی برابر اصل ۲۰۱۰ با هنرنمایی ژولیت بینوش که در توسکانی فیلم برداری شد، نخستین فیلم کیارستمی بود که در خارج از ایران تولید و فیلم برداری میشد. این فیلم از داستان رویارویی یک زن فرانسوی با یک مرد انگلیسی سخن میگفت. این فیلم در سال ۲۰۱۰ در جشنوارهٔ فیلم کن پذیرفته شد. پیتر بردشاو از گاردین این فیلم را «عجیب و جذاب» توصیف کرده بود و گفته بود که کپی برابر اصل به پردازش نمای یک ازدواج میپردازد ژولیت بینوش در این فیلم نقش زنی پرانرژی ولی با رفتارهایی ساختگی و گیج کننده یا به عبارت سادهتر زنی عجیب را دارد - آدمی تحصیل کرده که به نظر در زمینههایی ناموفق است. او نتیجهگیری کرده بود که «این کار، به طور قطع یک نمونه از تکنیکهای ترکیبی کیارستمی بوده است که لزوماً نمونهٔ موفقی نیست.» در مقابل راجر ایبرت فیلم کیارستمی را برجسته دانسته و به این نکته اشاره کرده است که: «روش کیارستمی در پدیدآوردن فضا و دادن حس به فیلم برجسته است.» بینوش برای بازی در این فیلم، جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنوراه کن بدست آورد. روزنامه لوموند در مورد کپی برابر اصل نوشت: «عباس کیارستمی، معروفترین فیلمساز ایرانی و از بزرگترین کارگردانان جهان، بهدور از هیاهو، اکنون در ایتالیا بهسر میبرد و فیلم «کپی برابر اصل» را که «ژولیت بینوش» در آن نقشآفرینی دارد، مقابل دوربین برده است. دوری از ایران و ساخت فیلمی در ایتالیا انقلابی در سینمای کیارستمی است.» کیارستمی برای کپی برابر اصل برای چهارمین بار نامزد دریافت نخل طلایی جشنواره فیلم کن شده بود. وی همچنین برای این فیلم جایزه جوانان جشنواره فیلم کن و جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم دالاسفورت وورث را به دست آورد. فیلم بعدی کیارستمی به نام مثل یک عاشق ۲۰۱۲ که در ژاپن فیلمبرداری شد، بازخوردهای گوناگونی داشت. کیارستمی برای مثل یک عاشق برای پنجمین بار نامزد دریافت نخل طلایی جشنواره کن شده بود. در سال ۲۰۱۳ نشان افتخار دولت ژاپن و در سال ۲۰۱۴ نشان دکوراسیون علوم و هنر اتریش به او اهدا شد.
نظر کیارستمی نسبت به جنگ ایران و عراق
حبيب احمدزاده داستاننويس، فيلمنامهنويس و مستندساز معاصر ايراني بعد از اين كه فيلمي از عباس كيارستمي در دانشگاه سيراكيوز منتشر شد و صحبتهاي او مجادلات زيادي در فضاي سينماي ايران منتشر كرد، باگلهمندي گفتگوي تلفنياي با او انجام ميدهد و نظرش را نسبت به جنگ می پرسد.کیارستمی پاسخ می دهد:« من نميدانم چطور بايد اين سوال شما را پاسخ بدهم؛ چون با وجود تماسهاي مكرري كه با من گرفته شد، خيال نداشتم به اين اتهامي كه به من وارد شده اعتنايي بكنم. اما سوال عزيزي مثل شما كه خودتان از رزمندههاي جنگ هستيد را نميتوانم بيجواب بگذارم و اگر كسي حق داشته باشد از من درباره اين موضوع سوال كند شما هستيد كه مستقيما با جنگ درگير بوديد، ببينيد ما همه نسبت به رزمندگان دين داريم، من تصور نميكنم حتي كساني كه ضد انقلاب هستند چه داخل و چه خارج ايران، بتوانند در اين دين شك بكنند.
چند شب پيش در تلويزيون ديدم كه متاسفانه مجري با لحن هيجاني كه همه را تحريك ميكرد، ميگفت كه من نسبت به حماسهيي كه اين جوانان خلق كردند، وفاداري نداشتم و پيشنهاد كرد كه اگر كيارستمي پوزش بخواهد و بگويد كه اين يك اشتباه لفظي بوده، قضيه به سرانجام خواهد رسيد. ولي من نفهميدم بابت چه بايد پوزش بخواهم وقتي چيزي نگفتم كه در نفي اين حماسهآفرينان باشد.»
نظر منتقدان جهان نسبت به کارگردان
عده ای از سرشناس ترین منتقدان سینمای جهان نسبت به فیلمهای عباس کیارستمی نظرهایی دارند.گزیده ای از این نظرها را در زیر بخوانید:
جاناتان روزنبام: از چند نظر می شود فیلم هایش را دید؛ از فیلم های کوتاهش در کانون تا فیلم های بلندش، از فیلم های سینمایی تا کارهایش برای گالری ها و موزه ها، از فیلم ها تا ویدئوهای دیجیتالش، و فیلم های ایرانی و غیرایرانی اش.
کنت جونز: این هم اتفاقی رایج است: تقسیم کردن فیلم چند دوره و یک فیلم به عنوان شروع یک دوره جدید. این کار به ما کمک می کند راهی برای فکر کردن به کارنامه فرد پیدا کنیم. گاهی خود فیلمساز است که نقاط عطف و دوره های کارش را بیان می کند، مثلا در مصاحبه ها و این کاری است که آندره تشینه انجام داده یا برادران داردن انجام دادند (در مورد این دو برادر فاصله میان «دوست دارم» و «عهد» برای هر علاقه مندی مشهود است.) اما حس می کنم این کار به نتیجه مثمرثمری نمی رسد. حدس می زنم می شود گفت ورود دیجیتالیسم با «الفبای آفریقا» یک جور نقطه عطف برای کیارستمی بود. یادم هست همان موقع ها اتفاقی با او ملاقات کردم و به من گفت تجربه دیجیتال چه نجات بخش و آزادی بخش بوده برایش. اما البته، با پیشرفت تکنولوژی او راه بازگشتش به شکوه بصری دنیای طبیعی را در فیلمی مثل «کپی برابر اصل» پیدا کرد.
ژان- میشل فرودون: معنادارترین جنبه کار او انسجام آن است، یعنی وفاداری هنرمند به جهان بینی اش و وفاداری یک انسان به اصول اخلاقی اش. با این حال، در حوزه «فعالیت حرفه ای» (که شک دارم این عبارت را دوست داشته باشد) که بیش از چهار دهه کار را پوشش می دهد، شاید متخصص امر آن را به چندین دوره تقسیم کنند: دوره کانون پرورش فکری که البته شامل گام های عمده دیگر (از جمله داستان بیشتر کلاسیک «گزارش»، مستند بسیار موشکافانه درباره حقوق شهروندی به اسم «همشهری»، و فیلم کوتاه تمثیلی شاعرانه و طنز «راه حل») نیز می شود.
بعد دوران پختگی در حوزه فیلم های بلند، با «سه گانه کوکر»، «کلوزآپ»، «طعم گیلاس» و «باد ما را خواهدبرد» از راه رسید. و بعد از آن، آغاز استفاده از دوربین های دیجیتال کوچک ، و ارتباط با هنر معاصر جهانی («الفبای آفریقا»، «ده»، «پنج»، «شیرین») و ساخت فیلم های خارج از ایران («کپی برابر اصل»، «مثل یک عاشق»). البته چنین نگاهی بسیار ساده انگارانه است، زیرا هم پوشانی هایی که در کار او وجود دارد و تعاملاتی نیز با دیگر فعالیت های هنری صورت گرفته و البته باید فعالیت های چشمگیر او را نیز در حمایت از دیگران- که بیشتر در حوزه فیلم نامه نویسی و تدوین اتفاق افتاده- مد نظر قرار داد.
بااین حال، این زمان بندی (1979-1986، 1987- 1999، 2000-2008، 2009-...) یک نگاه کلی و جامع معنادار ارائه می دهد و شرحی است بر توانمندی کیارستمی برای این که خود را با واقعیت موقعیت ها، تغییرات تکنولوژیک و تعامل بین معانی مختلف بیانی وفق دهد و همچنان به خودش وفادار بماند.
جف اندرو: می فهمم چرا برخی تصمیم می گیرند کارنامه او را به چند دوره تقسیم کنند- فیلم هایی که با بچه ها ساخت، فیلم هایی درباره فضای غیرشهری ایران، تجربه های دیجیتال، فیلم هایی که خارج از ایران ساخت- اما به نظرم این تفکیک به این سادگی ها نیست. از یک طرف، در تمامی این دوره ها «استثناهایی» وجود دارد (مثلا روزگاری که داشت درباره بچه ها فیلم می ساخت درباره بزرگسالان هم فیلم ساخته)، پس هیچ خط تمییز و مرزبندی واضحی وجود ندارد.
پاسخ بی تعارف کیارستمی به سوالی درباره ازادی بیان در ایران
عباس کیارستمی نظر صریحی درباره آزادی بیان در ایران دارد.بدون هیچ توضیحی سوال یک خبرنگار و پاسخ کیارستمی را درباره این مقوله بخوانید:
شما با آزادي بيان باور نكردني، تمام حريم هاي ممنوعه را مي شكنيد و از موضوعات گوناگوني سخن مي گوييد. اين اتفاق چگونه ممكن شد؟ فيلم شما سانسور نشد؟
من در آزادي كامل كارم را انجام دادم. تقاضاي مجوز نكردم، زيرا وقتي هم كه مجوز مي گيرم، موقع فيلمبرداري سناريو را عوض مي كنم در عوض، فيلم كه تمام شد آن را به مقامات نشان دادم. من از واكنش آنها بيمناك بودم ، زيرا كارم قبلا سانسور شده بود. اما از آنجايي كه ايران كشوري پر از غافلگيري هاست ، به من گفتند: «اوه، چه فيلم خوبي ، هيچ مشكلي ندارد» من هم البته كاملا متعجب و خوشحال شدم.
***
عباس کیارستمی در حالی بعد ازظهر دیروز در پاریس درگذشت که چند ماه پیش از آن با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود و فراز و نشیب زیادی را در ماههای آخر عمرش پشت سر گذاشت.تنها کارگردان برنده نخل طلای سینمای ایران پیش از پایان سال گذشته به توصیه یکی از دوستان پزشکش برای انجام آزمایشهای سلامتی به یکی از بیمارستانهای تهران مراجعه می کند و بعد از آزمایشهایی که روی کارگردان جهانی سینمای ایران میشود، با تشخیص پزشکان به اتاق عمل برده می شود تا با تشخیصی عمل شود.پس از آن در دوره نقاهت بیمارستانی و در نوروز 95 حال عمومی کیارستمی رو به وخامت می گذارد و به دلیل تعطیلات نوروزی رسیدگی مناسبی بر اساس سخنان اطرافیان از او نمیشود.اما بعد از مدتی به توصیه وزیر بهداشت،سید حسن قاضی زاده هاشمی که بر تخت او حاضر می شود،مراقبتها از او افزایش می یابد و حال عمومیاش رو به بهبود میرود.تا اینکه چهارشنبه گذشته برای ادامه درمان عازم پاریس میشود و دیروز در حالی که تا ظهر حالش مساعد بود،ناگهان با یک سکته مغزی ناگهانی درگذشت.یکی از خبرنگاران نزدیک به عباس کیارستمی اندکی پس از انتشار خبر فوت این کارگردان صاحبنام از قول نزدیکانش نوشت:« کیارستمی در اثر سکته مغزی متاثر از عفونت ریهای که حاصل اشتباهات پزشکی ایران بود، درگذشت.» هر چه بود با درگذشت عباس کیارستمی بخشی از تاریخ سینمای ایران هم به خاطره ها پیوست.بخشی که با فیلمهای او معنای دیگری می گرفت.معنایی مثل یک نخل طلایی که دردوردست قد کشیده است.