پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از گذشت حدود یک ماه از شایعه و گمانهزنیهای رسانهای، سرانجام خبر استعفای آقای دکتر محمد سرافراز و حکم ریاست آقای دکتر علی عسگری رسانهای شد و شاید در تاریخ این سازمان پس از انقلاب اسلامی، بینظیر باشد که عمر ریاست کسی به کمتر از یک سال و نیم رسیده است، اما آنچه اتفاق افتاده، انشاءالله در کلان مسأله، به نفع مردم و ایران عزیز باشد.
به خاطر دارم اولین جلسهای که آقای دکتر سرافراز پس از انتصاب به عنوان رئیس سازمان صداوسیما در یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت کرده بود، بعد از جلسه، دیدار کوتاهی با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشت، از نزدیک شاهد بودم که رئیس مجمع در آن دیدار، پس از تبریک، توصیه و نصیحتی دلسوزانه داشتند که آقای سرافراز، «سعی کنید فضای بسته صداوسیما را کمی باز کنید و بگذارید صدای قاطبه مردم از این رسانه به عنوان رسانه ملی شنیده شود»
اگر چه آقای سرافراز در آن دیدار با تأیید سخنان آیتالله قول داد که برنامههایی برای تحقق این توصیه و نصایح ایشان دارد، ولی در روند کار متأسفانه عملاً شاهد رویهای بودیم که به بستهتر شدن فضای رسانه ملی منجر شد. بیدلیل نبود که پیر فرزانه انقلاب، صداوسیما را که آن سالها شاید محدود به یک یا دو شبکه رادیو تلویزیونی بود، دانشگاه عمومی میدانستند و در دوران مبارزه مرحوم فلسفی، آن واعظ شهیر میگفت: اگر شاه یک روز رادیو را در اختیار ما بگذارد، همه را به صراط مستقیم میکشانیم که البته عکس آن هم صادق است، آنگونه که در این سالها شاهد بودیم که به جای فرهنگسازی و آماده کردن زمینهها برای جلب و افزایش اعتماد مردم به صداوسیما، به جدال با دیشها در پشتبامها برخاستیم که البته در آن نیز موفق نبودیم.
واقعیت غیرقابل انکار این است که صداوسیمای امروز ما به شکل روزافزونی، مخاطبان خود را از دست داده است و به جای درمان این معضل اجتماعی، فرهنگی که مانند خوره باور عمومی را میجود، به تک صدایی ادامه میدهد و جایگاه و شأن خود را در حد یک حزب یا جبهه سیاسی، که البته جایگاهی هم در نزد مردم ندارند، تنزّل داده است و حتی پس از دو انتخابات سالهای 92 و 94 هم نخواسته یا نتوانسته یا نگذاشتند از چنبره آن جریان نجات یابد. درد امروز سازمان صداوسیما، قهر مردم با آن است که نه تنها طریق آشتی نمیپیماید که خود بر آتش انتقادات مردم از خویش میدمد. به مناسبت دهه فجر که هنوز نسل اول انقلاب زنده هستند، برنامه میسازد، ولی گلوگاهها و گردنهها را سانسور میکند. به مناسبت هفته دفاع مقدس، برنامه میسازد ولی از قبل به تهیه کنندگان برنامه خط قرمزهایی را تحمیل میکند که باید مواردی از تاریخ دفاع مقدس و شخصیتهای بارز آن را سانسور و یا نقش آنها را تحریف کنند. در حالی که هنوز جانبازان، آزادگان و رزمندگان در جامعه حضور دارند و اسناد غیر قابل انکار تاریخ دفاع مقدس وجود دارد، به گونهای عمل میکند که انگار شخص و شخصیتی به نام «هاشمی رفسنجانی» در جنگ وجود خارجی نداشته است، در حالی که از حکم فرماندهی امام برای ایشان، حتی دانشآموزان دبستانی نیز خبر دارند.
مانند شبکههای رادیو، تلویزیونی دشمنان انقلاب، بزرگان نظام را بایکوت خبری میکند و حتی تا آنجا پیش میرود که برنامههای حرم امام(ره) را به دلیل نشان ندادن چهرههایی سانسور میکند. متأسفانه طی این سالها، این سازمان به جای اینکه زبان همه جریانهای سیاسی کشور باشد، هر وقت با واقعیتهای تاریخی مواجه میشود، لکنت زبان گرفته و هر چه دلسوزان، به صراحت و کنایه گفتند و نصیحت کردند که این راه به ترکستان میرود، گوش نکردند و تا جایی پیش رفتند که مردم به جای تماشای تلویزیونهای چند اینچی برای شنیدن آخرین اخبار و تحولات سیاسی، مانیتورهای کوچک تلفن همراه را امین خویش یافتند و حقایق سیاسی را به جای رسانه حقیقی، در قاب فضای کوچک مجازی دنبال کردند.
بیان مصادیق ضدیت این رسانه ملی با خواست قاطبهی مردم، به ویژه پس از روی کار آمدن دولت یازدهم که از روز اول بنای سیاه نمایی و ضدیت با این دولت را بنا نهاد. به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ است و بازگو کردن آنها، نمک پاشی بر زخمی است که متأسفانه در اعتماد عمومی جامعه ایجاد شده است.
فرصت را غنیمت میشمارم و به برادر بزرگوار جناب آقای دکتر علی عسگری تبریک میگویم و براساس شناختی که از سالهای دور از ایشان دارم، امیدوارم به جای گسترش کمی شبکههای مختلف پر هزینه که البته برخی از آنها هم شاید از ضرورتهای روز باشد، شاهد افزایش روزافزون حضور رسانه به معنای واقعی کلمه «ملّی» در شبکه میلیونی خانوادهها و بین قاطبه مردم باشیم که البته راهش، شکستن انحصار، ترویج چند صدایی و تحلیل واقعی مقاطع تاریخی و اتفاقات جامعه براساس گرایش و سلایق همه مردم و جریانهاست. انشاءالله