arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۹۲۶۱
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۱۵ - ۰۱ فروردين ۱۳۹۵

با آمریکا چه کنیم؟ / سیدحسین موسویان پاسخ می دهد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سیدحسین موسویان در روزنامه ایران نوشت: در تاریخ سیاست خاورمیا نه ای چند دهه اخیر آمریکا شش اصل حاکم بوده  است:

1- تمایزی بین منافع حیاتی آمریکا و اسراییل نبوده،

 2- جامعه یهودیان آمریکا تحت محوریت لابی صهیونیست یعنی ایپک مدیریت ومتحد بوده،

 3-هیچ رییس جمهوری قدرت مقابله با لابی صهیونیست در آمریکا را نداشته،

 4-هردو حزب جمهوریخواه و دمکرات متفقا در تامین خواسته های کلیدی لابی صهیونیست متعهد بوده ،

 5-بخاطر سلطه بر نفت ، واشینگتن به هرکشوری لازم دید،باید حمله نظامی کند و

6- بی چون و چراهم از کشورهای عربی نفت خیز به رهبری عربستان حمایت نماید.

 در دور دوم ریاست جمهوری اوباما هر شش اصل ترک برداشته است.توافق هسته ای ایران و راه حل دولت آمریکا در موردپروسه صلح مبتنی بر تشکیل دو دولت فلسطینی و اسراییلی از عوامل مهم این ترک ها شده است.منافع حیاتی لابی صهیونیست و دولت نتانیاهودر:

 1- ممانعت از تشکیل دودولت فلسطین و اسراییل ،

2 - استمرار بحران هسته ای ایران،

 3- حفظ وتشدید تحریمهاعلیه ایران،

4- حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران،

 5- محو کامل تاسیسات غنی سازی ایران،

 6-جلوگیری از هرگونه مذاکره و همکاری منطقه ای با ایران ، ودرنهایت

 7- تحقق استراتژی انزوا و"تغییر رژیم در ایران" بود و هنوز نیز هست.

اعراب متحد آمریکا در مورد ایران هم دقیقا همین هفت سیاست صهیونیستها را داشته و به آمریکا نیزبه اندازه لابی صهیونیست فشار آوردند.

شورای امنیت ملی ودولت آمریکا به رهبری اوباما، در دور دوم ریاست جمهوری ، به این نتیجه رسید که منافع حیاتی این کشور در این هفت محور است :

 1-عدم ورود به جنگ جدید در منطقه و خودداری از حمله نظامی به ایران وسوریه،
2- حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ایران ،
 3- تضمین عدم دسترسی ایران به بمب هسته ای ،
 4-برداشتن تحریمهای مرتبط با هسته ای،
  5-پذیرش غنی سازی و آب سنگین محدود و کنترل شده در ایران ،
 5-گفتگو و همکاری با ایران در حل بحرانهای منطقه،
 6- تعلیق سیاست "تغییر رژیم در ایران" و
 7- ختم غائله فلسطین از طریق تشکیل دو دولت فلسطین و اسراییل .

اوباما اولین رییس جمهور آمریکاست که در سخنرانی شهریور 1392 خود در مجمع عمومی سازمان ملل رسما اعلام  که "تغییر رژیم در ایران" سیاست او نیست و آماده برقراری روابط با ایران بر اساس اصل احترام متقابل است و به فتوای مقام معظم رهبری در حرمت سلاحهای کشتار جمعی احترام میگذارد. هیچیک از روسای جمهور قبلی آمریکا قدرت و شهامت پذیرش غنی سازی در ایران ،رفع تحریم، پذیرش فتوای مذهبی مرجعیت شیعی، و آمادگی برای گفتکو و همکاری منطقه ای با ایران را نداشتند. جناح معتدل آمریکا به رهبری اوباما توانست برای تحقق اهدف از سد مخالفت پر قدرت‌ترین و پرنفوذترین لابی صهیونیسم در آمریکا و کنگره‌ای که اکثریتش در اختیار جمهوری‌خواهان است، نیزبگذرند.

 درک درست از تحولات داخلی آمریکا بسیارمهم است. اوباما برای تحقق توافق هسته ای در مورد ایران "اتاق ضد جنگ” در کاخ سفید تشکیل داد. این اتاق موظف شد سناتورها و نمایندگان حزب دموکرات برای حمایت از این توافق را راضی کند ، استراتژی دفع حملات تبلیغاتی منتقدان در رسانه‌های آمریکا را تدوین و هدایت کند ، تمام دستگاه‌های دولت آمریکا اعم از وزارت امور خارجه تا وزارتخانه‌های انرژی و دارایی ، پنتاگون و دستگهای امنیتی را هماهنگ و فعال کند و  رهبران کشورهای قدرتمند و بانفوذ جهان را در مقابله با مخالفین داخلی بکار گیرند. تا جایی که کار به لشگر کشی خیابانی و آگهی های تلویزیونی له وعلیه توافق هسته ای کشیده و دوطرف هوادران خود را در سراسر آمریکا به خیابانها کشاندند.

رییس جمهور آمریکا با همان قاطعیت در مقابل فشار لابی قدرتمند اعراب هم ایستاد.حرف اصلی ملک سلمان پادشاه عربستان به اوباما در سفرسال 2015 به واشینگتن این بود که اگر توافق هسته ای را نمیتوانید متوقف کنید، با ایران در مورد منطقه گفتگو وهمکاری نکنید وراههای دیگری برای استمرار سیاست تحریم و فشار را اجرا کنید. اولین بار بود که یک پادشاه سعودی تقریبا سران همه کمپانیهای مهم عربستان را با خود بهمراه آورد. گروه اقتصادی پادشاه جلسات مهمی با کمپانیهای آمریکایی گذاشتند و دهها میلیارد دلار پروژه روی میز اقتصاد آمریکا گذاشتند. اما پاسخ اوباما هم پادشاه را ناامید بازگرداند. او صراحتا به پادشاه سعودی گفت که بحرانهای جاری منطقه بدون ایران حل نمیشود، توافق هسته ای برگشت پذیر نیست ، شما را در مقابل ایران محافظت میکنیم وشما هم برای حل بحران سوریه و یمن و عراق با ایران گفتگو کنید. نهایتا هم قول فروش مقداری اسلحه به عربستان داد که حامیان مالی جمهوریخواهان را ساکت کند.

این وضعیت " مثلث بازهای آمریکا-صهیونیست-وهابیهای عرب" را به مرز جنون رسانده است. اختلافات جدی مذکور در منافع ملی دولت آمریکا با دولت اسراییل ودولتهای متحد عرب آمریکا در منطقه موجب شده که:

1- حاکمیت آمریکا در مورد "ایران" دچار شکافی بزرگ و بیسابقه شده ،

2- دولت آمریکا درمسئله ایران، در مقابل نتانیاهو و لابی صهیونیست ایستاد و پیروز شده اما درمورد راه حل مسئله فلسطین شکست خورده،

3-لابی صهیونیست و ایپک با حمایت جمهوریخوان و مخالفت دموکراتها از جایگاه تاریخی فراحزبی در آمریکا سقوط کرده و عملا حزبی شده،

4-جامعه یهودیان آمریکا دو قطبی شده بطوریکه اکثریت، حامی سیاست اوباما در مورد ایران تشکیل دودولت فلسطینی و اسراییلی شده اند تاجایی که نتانیاهو در سفر اخیرش به آمریکا به رهبران جامعه یهودی آمریکا گفت که موضوع هسته ای ایران هرچه بود تمام شد، حالا پشت سر اسراییل متحد شوید، و بالاخره

 5- عربستان سعودی خشمگین از سیاستهای دولت اوباما، تعادل خود را در منطقه از دست داده که نمونه آن هم تجاوز نظامی به یمن میباشد.

اما اینها همه به این معنی نیست که ما باید از این به بعد به آمریکا اعتماد کنیم ،یا ساده لوح باشیم ونگران "نفوذ آمریکا"  نباشیم ویا لابی صهیونیست واعراب در آمریکا را نابود شده فرض کنیم. در تاریخ بعد ازانقلاب کسی به اندازه من برای افکار عمومی آمریکا  دلایل بی اعتمادی ایران به آمریکا را تشریح ننموده و مطلب ننوشته است. بخش مهمی از کتاب ایران و آمریکای من که در آمریکا منتشر شد، در حقیقت "منشور بی اعتمادی ایران به آمریکاست". اما لازم است که بدانیم که به همان اندازه هم آمریکا به ایران بی اعتماد است.کار شبانه روزی من این است که در ایالات آمریکا و کشورهای مختلف جهان حقایق ایران را تشریح و دفاع از حقوق و منافع کشور و ملت مییباشد. بسیار اتفاق افتاده که بعد از سخنرانی در محافل مردمی آمریکا، مخالفین حاضر به من گفته اند که "اقای موسویان! َشما در حقیقت چهره ایران را بزک میکنید و در صدد هستید که هیولا را جای فرشته به مردم آمریکا غالب کنید". بنابراین نگرانی "خیانت بزک" هم در ایران و هم در آمریکا واقعی و جدی است.

 برای ما مهم این است که اولا تحلیل واقع بینانه ای از اهمیت تغییر معادلات مذکور داشته باشیم و ثانیا بدانیم که با شکست مثلث ضد ایران (جناح تندروجمهوریخواهان - دولت نتانیاهوو لابی صهیونیست - متحدین عرب آمریکا به رهبری عربستان)  در موضوع هسته ای،نه تنها تقابل دو جناح پایان نیافته بلکه مرحله جدی آن آغاز شده است. روابط ایران و آمریکا هنوز مرحله عبور از خصومت و تشنج را هم طی نکرده است و لذا قدرت مانور جناح مخالف بسیار بالاست. در عین حال معلوم نیست که ترکیب "باراک حسین اوباما و جان کری ومونیز" هم به این زودیها در راس دیپلماسی آمریکا تکرار شود.ضمن اینکه اکنون هم روشن شده که همه کاندیداهای فعلی ریاست جمهوری آمریکا هم سیاست اوباما در مورد ایران را "وادادگی" تلقی نموده وتصریح میکنند که با ایران سخت برخورد خواهند کرد.

مسئولین ما تردید نکنند که مثلث ضد ایران طراحی جدیدی برای "بازگشت آمریکا به استراتژی 35 سال قبل" دارند و برای خاتمه ریاست جمهوری اوباما روزشماری میکنند. اعتقاد من این است که منافع ملی حیاتی ایران هم "ممانعت از بازگشت آمریکا به سیاستهای گذشته و استمرار روند رفع تشنج و خصومت در روابط تهران و واشینگتن میباشد. البته این به معنی برقراری روابط دیپلماتیک نیست. هرچند دولت اوباما ،همانند کوبا ،علیرغم بی اعتمادیهای موجود به ایران آماده شکستن تابوی روابط با ایران نیز هست اما ایران بخاطر بی اعتمادی و سوءظن شدید آمادگی ندارد.با یان وجود مهم تقویت قدرت مانور جناح معتقد به گفتگو ، مصالحه و همکاری با ایران در غرب و تضعیف مثلث شوم ضد ایران است.

 لذا پیشنهادم این است که شورایعالی امنیت ملی ایران این تحولات وشرایط جدید را ارزیابی و راستی آزمایی نموده و تصمیمی متناسب با واقعیات جدید بگیرد. حقیقت این است که كيفيت و وضعيت عوامل قدرت و امنيت منطقه خاورمیانه به طور كامل متحول و دگرگون شده است، هيچكدام از عوامل منطقه و بيرون منطقه ای مؤثر در منطقه ، وضعيت چنددهه گذشته را ندارند. منافع و تهديدات بطور بي سابقه ای در هم تنيده شده اند.مرز های تنش و تخاصم فوق العاده گسترده تر از قبل شده و معادلات قدرت و امنيت بطور اساسی پيچيده تر شده است.
 
بنده بعنوان یک کارشناس کوچک این ملت معتقدم با توجه به اوضاع فوق بحرانی منطقه و حل آبرومندانه بحران هسته ای ، ظرفیت و جایگاهی که ایران در سطح منطقه ای و جهانی بدست آورده، کشور ایران در مقطع یک فرصتی تاریخی منطقه ای و بین المللی است که بهره برداری ازاین فرصت، نیازمند یک استراتژی جدید و متناسب با معادلات جدید قدرت در منطقه و جهان است.
 
برای تامین منافع ملی کشور دراین مقطع حیاتی هفت اصل زیر "شاه کلید" است:
 
1- نه آمریکا را دست کم بگیریم و نه بیش از ظرفیتش، بزرگش کنیم که متقابلا خود را کوچک کرده ایم.

2-منافع ملی در سیاست خارجی  را قربانی جناح بازیهای داخلی نکنیم. به موضوع تقابل یا تعامل با آمریکا از منظر منافع ملی بنگریم و نه ازدید تثبیت و تقویت قدرت جناحی در داخل .

3-  خطر نفوذ آمریکا را جدی بگیریم وبرای مقابله با آن راهکار داشته باشیم. درعین حال حد اقل به همان اندازه هم نگران نفوذ صهیونیسم و وهابیها بر سیاستمداران و افکار عمومی آمریکا علیه ایران باشیم وهمچون چند دهه گذشته، میدان بزرگ نبرد راعلیه ایران را یکجا به دشمن واگذار ننموده و برای دیپلماسی عمومی و لابی ایران در آمریکا چاره اندیشی کنیم.

4- با  گفتمان تند افراطی ، ترس و وحشت بر دیپلماسی ایران و دیپلماتهای خط مقدم  آن غالب نکنیم ، شهامت در دیپلماسی را تشویق کنیم و اعتماد به نفس خود را در عمل نشان دهیم.
5-با ایجاد وحدت ملی ، اقتدار ایران را در عمل نشان دهیم و نه در شعار.

6- آمریکا را همچنان تهدید جدی بدانیم و یک لحظه هم غافل نشویم اما ازفرصتهای موجود هم استفاده کرده و آنها را به تهدید تبدیل نکنیم.

7- و در راس همه نیز باور داشته باشیم اقتدار رهبری نظام و مدیریت عالیه آن ،جزء لاینفک حفظ اقتدار و حاکمیت ملی ایران و پیشبرد سیاست خارجی ایران است.
 
نظرات بینندگان