پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شايد قابل باور نباشد، بنابر آمار جمعيت قابل توجهي از شهروندان پايتخت در بافتهاي فرسوده زندگي ميكنند كه از شرايط حداقلي براي دريافت خدمات رفاهي برخوردارند. مطابق معيارهاي تعريفشده توسط شوراي عالي معماري و شهرسازي كشور، بافتهاي فرسوده با سه معيار تعريف ميشوند؛ اول اينكه ريزدانهاي يعني ساختمانهاي با مساحت كم اكثريت ساختمانهاي بافت را شامل ميشود، دوم اينكه ساختمانها ناپايدارند و با مصالح كمكيفيت ساخته شدهاند به گونهاي كه بهشدت در مقابل زلزله ناايمن هستند، سوم بافتهاي نفوذناپذيرند، يعني اينكه دسترسي ساكنان به خدمات شهري ناممكن يا بهشدت با محدوديت مواجه است. دسترسي به خدمات بهداشتي، درماني و خدمات آموزشي امكانپذير نيست و ورود وسايلنقليه مسوول ايمني بافت و ايمني و امنيت انسانهاي درونبافت غيرممكن است. در يك كلام كيفيت زندگي در اين بافتهاي واقع در شهر تهران از زندگي در روستاهاي محروم پايينتر است.
بافتهاي مذكور مساحتي بالغ بر ٣٢٦٨ هكتار را شامل ميشوند، به عبارت ديگر معادل پنجدرصد از مساحت شهر تهران را بافتهاي فرسوده شهري دربر ميگيرد كه ٣٥درصد از بافت مسكوني را شامل ميشود كه به ترتيب در منطقه ١٠ حدود ٥٣درصد، منطقه ١٢ حدود ٣٧درصد، منطقه ١٧ معادل ٧٠درصد و منطقه ١١ معادل ٢٨درصد از بافت مسكوني اين بافتهاي فرسوده را شامل ميشود. نكته مهم ديگر اينكه جمعيت در اين بافتها بهشدت متراكم است و نارساييهايي چون عرض كم معابر، فقر و محروميت اقشار ساكن در اين بافتها با توجه به قيمت اسكانيافتنشان، ناامني، معضلات اجتماعي و فرهنگي و مشكلات زيست محيطي سبب شده تا با ساختاري نا منظم در رشد و توسعه شهري رو به رو باشيم و بنابراين فضاي دو قطبي در شهر شكل ميگيرد.
اما آنچه را شاهد و در رويكرد نوسازي در سالهاي اخير با آن مواجه بودهايم برخلاف سياستهاي كلي بافتهاي فرسوده بوده به طوري كه عملكرد منفي و نتيجه معكوس داشته اشت. به طور مثال ميتوان گفت در طول سالهاي ٨٧ تا ٨٩ در محدوده بافتهاي فرسوده ٥٨هزار و ٦٥٣فقره پروانه ساختمان صادر شد كه به ترتيب مناطق ١٠، ١١ و ١٢ بيشترين آمار را به خود اختصاص دادهاند. اين آمار نشان ميدهد كه جهتگيري شهرداري در نوسازي بافتها ناظر به افزايش طبقات و تراكم ساختماني در اين بافتها بوده است و اين امر نهتنها مشكلات را حل نكرده بلكه موجب تشديد مسائل نيز شده است چرا كه افزايش ساكنان اين محدوده را به همراه داشته در حاليكه همچنان ارايه خدمات رفاهي و امدادي با مشكل روبهرو است. اين همان زنگ خطري است كه علاوه بر عدم استحكام بناي بافتي در اين محدودهها امداد رساني را با مسالهاي لاينحل روبهرو كرده است و جالب توجه آن است كه گاهي مسوولان گويي از حل مساله درماندهاند و در پاسخ به مشكلات دعا ميكنند كه در تهران زلزلهاي نيايد!
اما پايتخت روي خط زلزله واقع شده است و وقوع آن در تهران قطعي است و بنابر همين بود كه بر اساس اجراي برنامه جامع كاهش خطرپذيري لرزهاي شهر تهران كه در سال ٨٧ مصوب شده است مقرر شد كه بر مقاومسازي لرزهاي المانهاي جديد نظارت شود تا حداقل خيالمان بابت ساختمانهاي جديد راحت باشد اما با وجود قولهايي كه شهرداري در اين باره داده بود در عمل كاري انجام نشد و اكنون نهتنها با پهنهاي با عنوان بافت فرسوده روبهرو هستيم كه با وجود تعهد برنامه پنج ساله شهرداري كمتر از ١٠ درصد آن در ١٠ سال گذشته نوسازي و بهسازي شده است، بلكه در ساخت و سازها و بلندمرتبهسازيهاي خارج از قاعده با انبوهي بنا مواجهيم كه بايد گفت متاسفانه با وجود اينكه در دانش مهندسي زلزله جزو پنج كشور برتر جهان هستيم از نظر استحكام بافتي جز ٣٠ كشور آخر جهان قرار ميگيريم! از سوي ديگر با سوال بزرگتر ديگري روبهرو هستيم و آن اينكه در حالي كه هنوز نتوانستهايم به تعهدي كه نسبت به بازسازي بافتهاي فرسوده شهري پايبند باشيم، چطور ميشود كه در حاشيه شهرها با ساخت مسكنهاي مهر و شهركهايي روبهرو ميشويم كه داراي ضعف مهندسي در استحكام بنا هستند و شايد بهتر بود اين هزينه كلاني كه براي بزرگتر شدن شهرهايمان متحمل شديم صرف بهسازي بافت شهري و ايجاد خدمات رفاهي براي شهروندان از منظر فرهنگي و اقتصادي ميشد تا اينكه اكنون با خالي شدن روستاهايمان يكي پس از ديگري مواجه نباشيم كه پديده مهاجرت به كلانشهرها و انباشت تراكم جمعيتي در بافتهاي فرسوده بنابر شرايط هزينهاي اسكان و استقرار را رقم زده است.
آنچه مسلم است تاكنون مصوبات كارشناسي شده و مناسبي براي نوسازي بافت فرسوده تهران داشتهايم كه متاسفانه به درستي اجرا نشده است و شايد بايد گفت كه ناكارآمدترين مصوبات بودهاند و همين موجب شد تا در سنوات گذشته شاهد اقدام قابل قبول و درخور انتظاري در اين راستا نبودهايم كه به اصرار معتقدم اين بايد معين شود كه آيا اين قوانين و مصوبات داراي اشكال بودهاند يا اينكه اهتمامي براي اجراي آنها وجود نداشته است.
آنچه اكنون در وهله اول از ضرورت برخوردار است اينكه بايد رويكرد شهرداري در نوسازي اين بافتها تغيير كند. به اين معنا كه رويكرد نوسازي از نوسازي تكبنا و كالبد به نوسازي پهنهها و فضاهاي شهري تغيير يابد تا در ابتدا شاهد توازن ساختار اجتماعي و فرهنگي در شهر شويم كه اين مهم طرحي نيست كه شتابزده و غيركارشناسي بدان پرداخته شود مانند آنچه اخيرا در محله هرندي روي داد. به اين ترتيب با نوسازي سازمان، فضاي محلات مذكور احياي بافتهاي فرسوده به گونهاي انجام ميشود كه دسترسي شهروندان مستقر در اين بافتها به خدمات شهري امكانپذير خواهد شد. در گام بعدي بايد درخصوص احياي بافتهاي فرسوده با سرريز كردن سرمايههايي كه صرف احداث مكانهاي جديد ميشود به سمت بازسازي بافتهاي فرسوده فرآيند اين مهم را سرعت بخشيد. در اين مسير به نظر ميرسد كه قبل از هر چيز بايد از غلبه نگاه سوداگرايانه به مديريت طرحهاي نوسازي بافتهاي فرسوده جلوگيري شود تا به جاي آنكه به حاشيهنشين كردن اجباري ساكنان بافتهاي فرسوده روي آورده شود به حفظ قوام كالبدي و اصالت هويتي محلات توجه شود كه با اين رويكرد نه تنها از گسترش كالبدي فضاي شهري خودداري شده است بلكه توانستهايم تا حدودي مديريت بحران را براي مواجهه با پديده زلزله انجام داده باشيم. اما آنچه اكنون مشهود است اينكه شهرداري و ستاد مديريت بحران پايتخت و ساير سازمانهاي مداخلهگر از ساز و كار و ابزارهاي كارآمد برخوردار نبوده و چندان هم هماهنگ نيستند و بنابراين همچنان از آمادگي براي مواجهه با حوادث غيرمترقبه برخوردار نيستند چرا كه در مواجهه با پديدههايي چون برف و باران آن را شاهد بودهايم ولي زلزله تهران تهديدي جدي است كه بافتهاي فرسوده و سازههاي نوين غيرمهندسي را تهديد ميكند و بايد به جاي آنكه دعا كنيم تا زلزله نيايد از فرصت براي مواجهه با اين چالش استفاده كنيم
. ٭ عضو شوراي شهر تهران /اعتماد
البته شرکت هایی هستند که با ایجاد گمانه یا حفره انرژی رو تا حدی تخلیه میکنن که هزینش بالاست