پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آلودگي هوا در دو هفتهي اخير تهران و برخي شهرها كه به سياهچالهاي از دود ميمانست، ميتواند براي صاحبان بصيرت لااقل يك پيام اخلاقي داشته باشد كه: فاعتبروا يا اوليالابصار. آن نتيجه پيام اخلاقي به نظر حقير اين است كه از اين پس موضعي درست، واقعبينانه و منصفانه در برابر اين سهگزارهي غلط اتّخاذ كنند:
1ـ ما خوب هستيم، آنها خوب نبودند.
2ـ ما خوب بوديم، اينها خوب نيستند.
3ـ ما خوب خواهيم بود، غير از ما خوب نخواهند بود.
سه گزارهي فوق زبان حال و قال بزرگواراني است كه مصادر امور اجرايي و يا تقنيني را دست به دست ميكنند؛ آن زمان كه هريك بر كرسي تصميم و اجرا جلوس كرده است، همهي چيزهاي خوب از آن او و در سايهي تدبيرات اوست و لاجرم همهي چيزهاي بد متوجه پيش از او. مادام كه اين خوبها بر مسندها هستند، يا همه چيز خوب است و يا اگر چيزي بد است ميراث گذشته است! و نيز گذشتگان و فرو آمدگان از مسندها، از ياد بردهي تصميمها و برنامههاي خود(بخوانيد بي برنامگيها)، در منطقه الفراغِ دوري از مسئوليت، ناگاه امروز همه چيز را تيره و تار ميبينند و فرصت استنشاق و صرافتمندي سياهچالههاي دود را مييابند و مثلاً بر بنزين پتروشيمي برميآشوبند و مدّعي ميشوند و قس عليهذا. نتيجه آن كه د ر آن دولت و اين دولت و(انشاءالله مباد در دولت بعدي!) يك چيز واحد و يا چيزهايي شناخته شده منشأ آلودگي است امّا با دو توجيه و دو رويكرد! خدا بيامرزد قديميها را، كه ميگفتند: يك بام و دو هوا. نتيجهي ديگر آن كه، مردمي كه صاحبان اصلي حق و حقوق حياتي و شهروندي هستند، نفسهاشان به شماره افتاده است.
اكنون شايد تا حدودي مفاد دقيق آن سهگزارهي ساده روشن شده باشد:
1ـ ما كه خوبيم! پيشينيان جواب بديهاي امروز را بدهند.
2ـ ما كه خوب بوديم! امروزيان پاسخگوي بديها باشند.
3ـ و اگر ما بمانيم و يا دوباره بياييم، چه بهشت بريني كه برپا نخواهد شد!
حلقهي مفقودهي اين بازي بيداور كجاست؟ اگر از ديد اخلاق بنگريم، حلقهي مفقوده انصاف است. اگر از زاويهي اجرا و دولتمندي نظر كنيم، حلقهي مفقوده، مسئوليت است و اگر از منظر عقل و خرد تحليل كنيم، حلقهي مفقوده، روزمرّگي و بيبرنامگي است. با ادبيّات برد و باخت تيمهاي فوتبال كه آشنايي داريد. معمولاً باخت يك تيم معلول بدشانسي و برد او به سبب عرضهمندي و كفايت است! هميشه بنابراين بوده است كه ايرانيمنش! همان خوي و خصلتي كه: ما در همه حال خوب هستيم، تقصير بدهاست! توپ شكستها را به تيم مقابل شوت كنيم و جام موفقيتها را يك تنه در آغوش بفشاريم.چرا؟ چون ما خوب هستيم! بازي ايران و آرژانتين يادتان هست؟ ما چقدر خوبيم!
اكنون خاضعانه عرض ميكنيم: بزرگواران! شما همگي خوب هستيد! اينقدر خوبيد كه يا به جبر و يا به اختيار، امين اين مردم انگاشته شدهايد. نفس كشيدن را از امانت سپردگان خود دريغ نكنيد!
واقعاً سؤال اينجاست: آن درشتنماييهاي ادّعا و طرح و برنامه، چگونه نتوانسته است ريزدگردها را به جاي خود بنشاند؟ آن طرّاحيهاي جامع شهري در هزار توي دهها كميسيون تصميمگيرنده چگونه نتوانسته است داد باغ شهرها را از هيولاهاي برج و بارو بستاند؟ در روزگاري نه چندان دور به جاي آن كه الوار و تخته زير ريل واگنهاي مترو بگذراند و پايش را بگشايند، چوب لاي چرخش نهادند و گاهي كه ارادهشان تعلق ميگرفت، قطرهاي سوخت در كامش ميچكاندند و همان كساني كه در آن دوران در منطقةالفراغ نقدها واعتراضها يكسره ميتاختند، امروز در بهسازي سيستم حمل و نقل عمومي، هنوز اولويتي را تشخيص ندادهاند. جالب اينجاست كه رسانههاي متعلق به ديروزيان و امروزيان جا عوض كردهاند. مديريتكنندگان ديروز مدعيان امروز شدهاند و معترضان ديروز توجيهگران امروز؛ تا جايي كه بالاترين مقام متوّلي حفظ محيط زيست، هم فاجعه را اينقدرها در خور نگاه ونقد نميبيند و هم اميد بهبود را به حداقل پانزده سال آينده موكول ميكند. آيا بهتر از اين ميشد براي اثبات مفاد سه گزارهي پيش گفته قلم زد!؟ حتماً ميشود. بستانند و بزنند! خسخس سينهي فرزندان ما، حلاوت ته ماندههاي آب شيرين طهران را از حسّ انداخته است. خشكي سرفهي ميان سالانمان استراحت آستانهي بازنشستگي را از ايشان ستانده است. خوبان(!) كاري كنند تا كار از دست نشده است.
*اطلاعات