پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اسم «دكههاي روزنامهفروشي» كه ميآيد با خودش دنيایی از خاطرههاي قديمي را زنده ميكند. بسياري از آدمها در طول روز مقابل يك يا چند دكه روزنامهفروشي ميايستند و حتي اگر نخواهند چيزي بخرند، تيترهاي روزنامهها و مجلهها را ميخوانند. دكههاي روزنامهفروشي بهويژه در شهر شلوغ و پر سر و صدايي مثل تهران يك جورهايي پاگرد شهر و جايي است كه ميتوان ايستاد و از هياهوي شهر به هياهوي تيترها پناه برد. اما اين روزها زماني كه به اين دكهها نزديك ميشويم ميبينيم كه شيريني خاطرات آنها در قالبي از مشكلات ريز و درشتي كه مستقيم و غيرمستقيم آنها را تحت تاثير قرار ميدهد، به تلخي ميگرايد و همين باعث ميشود سختيهاي كارشان چندين برابر شود. شهرداري هم بعضا به بهانههاي مختلف اخطاري به آنها ميدهد و اين در حالي است كه اين نهاد بايد براي سر و سامان دادن به وضعيت آنها و كاستن از مشكلاتشان تمام تلاش خود را بكند.
دكه مطبوعاتي، باجه روزنامهفروشي و گاهي هم كيوسك روزنامهفروشي صدايش ميزنند و به عنوان محلي براي توزيع جرايد و مطبوعات محلي، ملي يا بينالمللي تعريف ميشود. دكهها در كنار توزيع روزنامه دست به فروش اجناس ديگري مانند بيسكويت، شكلات، پفك، آبميوه و... ميزنند. فروش سيگار هم يكي از كاركردهاي ديگر دكههاست كه هر از چندگاهي برايشان دردسرساز ميشود. البته بعضي از دكهها در كنار فروش اجناس شناخته شده كاركردهاي جديدي هم براي خود تعريف كردهاند كه از آن جمله ميتوان به فروش چاي يا فروش اسباببازي اشاره كرد. شايد شما هم به عنوان يك عابر زماني كه از كنار يك دكه روزنامهفروشي رد ميشويد اين سوال برايتان پيش بيايد كه چه عواملي باعث ميشوند تا دكههاي روزنامهفروشي تا به اين حد دست به دامان كاركردهاي جانبيشان شوند؟ براي درك همين مساله همگام دكههاي روزنامهفروشي شهر شديم تا گوشهاي از مشكلات آنها را از زبان خودشان بشنويم.
به كاركردهاي جانبيشان زندهاند
«وقتي مشتري ميخواد سيگار يا كيك بخره، چشمش به روزنامهها هم ميفته و روزنامه هم ميخره!» اين گفته علي 26 ساله كه حوالي ميدان وليعصر دكه روزنامهفروشي دارد به خوبي مشكلات شغل دكه روزنامهفروشي داشتن را بيان ميكند اما در كنار آن در پستوي حرفهايش يك درد فرهنگي هم نهان بود: «اين روزها كمتر كسي سراغ روزنامهها ميآيد. اگر دكهها قرار باشد فقط روزنامه بفروشند ورشكست خواهند شد!» اين جمله را نه تنها علي بلكه قريب به اتفاق صاحبان دكههاي روزنامهفروش اين شهر بر زبان ميآورند. دكهها به كاركردهاي جانبيشان زندهاند و زماني كه اين دكهدار جوان ميگويد كه «سالانه حدود دو ميليون از روزنامهفروشي درآمد دارم و اين درآمد اندك حتي كرايه يك ماه از دكه را هم در نميآورد.» ما هم ميتوانيم به اين نكته اعتراف كنيم كه كاركردهاي جانبي دكههاي روزنامهفروشي را زنده نگه داشته است.
دكههاي روزنامهفروشي مدرن شوند
«اگر قرار باشد فقط روزنامه بفروشم، درش را ميبندم و ميروم.» شاهين 35 ساله حدود 15 سال است كه دكه روزنامهفروشي دارد و از قيمت بالاي روزنامهها و نشريات شاكي است و ميگويد: «با اين قيمت بالايي كه روزنامهها دارند مردم رغبتي به روزنامه خريدن ندارند.» او اشاره به يكي از مجلات كه در رديف جلوي كيوسك چيده شده است ميكند و ادامه ميدهد: «روزنامهفروشي سودي ندارد. شما همين مجله را نگاه كنيد. قيمتش 12 هزار تومان است و اگر فقط يكي از آنها دزديده شود سود كل بستهاش از دست ميرود.» دزديده شدن روزنامهها و مجلات يكي از مشكلات مهم دكههاست كه باعث ميشود ضرر زيادي به آنها وارد شود. شاهين در اين باره ميگويد: «هفتهاي پنج شش بار شاهد دزديده شدن نشريات و روزنامهها هستيم و چون قيمت بعضي از آنها بالاست ضرر زيادي را متحمل ميشويم.» او در ادامه به روزنامههايي كه گوشهاي از دكه روي هم سوار شدهاند اشاره ميكند و ميگويد: «ما نميتوانيم كل روزنامهها را بيرون بگذاريم، چون شهرداري آنها را جمع ميكند. يك هفته قبل شهرداري روزنامههايي را كه بيرون دكه چيده بودم جمع كرد و برد و بهانهاش هم اين بود كه سد معبر كردهام.» مرد ميانسالي جلو در دكه ايستاده و دو مجله در دست گرفته و در حال مرور كردن تيترهاي روزنامههاست. حسين 46 ساله از بچگي روزنامهخوان بوده و روزنامهخواني را با كيهان بچهها شروع كرده است. دكهها برايش يك حس نوستالژي دارند و ياد ايام قديم ميافتد، اما با اين وجود معتقد است كه بايد در دكههاي روزنامه فروشي تغييراتي ايجاد شود. او ميگويد: «دكهها ميتوانند مدرنتر باشند. در بسياري از كشورهاي غربي و حتي كشورهاي عربي دكههاي روزنامهفروشي خيلي فرق كردهاند. يكي از تغييرات مهمي كه بايد در دكههاي روزنامهفروشي ايجاد شود اين است كه مطبوعات را از لحاظ موضوعي از يكديگر تفكيك كنند. قرار گرفتن يك مجله اقتصادي تخصصي در كنار يك مجله زرد اتفاق خوبي نيست و به همين دليل بايد چيدمان نشريات در جلوي در دكهها عوض شود.»
به جاي دادن امكانات، گير ميدهند!
12 هزار دكه روزنامهفروشي در شهر تهران مشغول فعاليت هستند و با وضعيت كسادي كه بازار روزنامهخواني در كشور ما دارد به نظر ميرسد كه بعضي از اقدامات ناشيانه نه تنها وضعيت دكهها را بهبود نميدهد، بلكه باعث ميشوند انگيزه دكهداران از چيزي هم كه هست كورتر شود. دو ماه قبل قديمي، مديرعامل شركت ساماندهي صنايع و مشاغل شهر تهران با بيان اينكه عدم فروش دخانيات در كيوسكهاي مطبوعاتي از طريق وزارت بهداشت و شهرداري تهران در حال پيگيري است، يادآور شد: «تاكنون 86 كيوسك بعد از اخطارهاي ما پلمب شدهاند.» 86 دكه در حالي پلمب ميشوند كه اگر فروش سيگار نباشد اين دكهها حتي از پس پرداخت قبض برقشان هم برنميآيند. از سوي ديگر اجاره بالاي دكهها يكي از مشكلات مهم دكهداران است كه باعث ميشود آنها دست به دامان كاركردهاي ديگر دكهها شوند. مجتبي 23 ساله ماهي 7 ميليون تومان اجاره دكه ميدهد و به همين دليل مجبور شده است كه در دكهاش علاوه بر فروش ساير اجناس رايج در دكهها، اسباببازي هم بفروشد. او از مكان نامناسب دكهها شاكي است و ميگويد: «دكهها كنار جوي آب هستند و بوي بد جوي و موشهايي كه اين اطراف هستند خيلي ما را اذيت ميكنند. بعضي اوقات مشتريان با ديدن موش از خريد منصرف ميشوند.» او معتقد است كه شهرداري بايد تغييراتي جدي را دكهها ايجاد كند. او در اين باره ميگويد: «شهرداري به جاي اينكه به فكر دادن امكانات به دكهها باشد دائما به ما براي سد معبر كردن گير ميدهد. اين در حالي است كه ما روزنامهها را فقط يك گوشه ميچينيم و هيچ مزاحمتي هم براي هيچ كسي ايجاد نميكنند.»
اخطار پشت اخطار!
عزيز 31 ساله 18 سال است كه دكه روزنامهفروشي دارد. او روزي 19 ساعت در دكه روزنامهفروشي كار ميكند و بيشتر شبها را هم مجبور است كه در دكه بخوابد، زيرا روزنامهها ساعت چهار صبح به دكهها ميآيند و اگر در دكه نباشد ممكن است كه كارتنخوابها آنها را ببرند. «هر كسي از راه ميرسد ميگويد دكهات را جمع كن! شهرداري به بهانه سد معبر كردن دائما به ما هشدار ميدهد.» با وجود تمام سختيهاي شغلش اما از اخطارها و هشدارها خسته شده است و ميگويد: «يك روز وزارت ارشاد نامه ميدهد و ميگويد كه مطبوعات را در دسترس ديد مردم بگذاريد و روز ديگر شهرداري نامه ميدهد و ميگويد كه روزنامهها سد معبر كردهاند آنها را جمع كنيد.» از اين برخوردهاي دوگانه خسته شده است و سختيهاي كار برايش چند برابر شدهاند. «شهرداري از ما ماليات و هزينه ساير خدمات را ميگيرد و آن وقت هر چند وقت يكبار هشدار ميدهد و ميگويد كه نبايد در دكهها سيگار بفروشيد.» او ادامه ميدهد: «اگر اين اجناس اضافه را نفروشيم پول 3 ميليون تومان ماليات را از كجا بياوريم. با روزنامهفروشي حتي نميتوانيم هزينه 400 هزار تومان برقي كه براي دكه ميآيد را پرداخت كنيم.» پشت قامت برافراشته دكههاي روزنامهفروشي اين شهر هزار و يك مشكل خوابيدهاند. اينبار صحبت از سردي و گرمي هوا نيست اينبار صحبت از اخطار و هشدارهايي است كه بعضي از آنها بدون در نظر گرفتن شرايط صادر ميشوند و مشكلات آنها را بیشتر ميكنند. خيلي از آنها مانند عزيز، بسياري از شبها را روي آهن ميخوابند، سه روز يك بار فرزندانشان را ميبينند و با اين وجود نه تنها خبري از بيمه نيست، بلكه با اخطارها و هشدارهايي كه از نهادهاي مختلف به آنها داده ميشود بعد از 18 سال تنها خستگي كار در نگاهشان باقي ميماند.
ارمان