پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : میلاد خوشخو در افتاب یزد نوشت: من که پول رفتن به استانبول را نداشتم آقای رییس جمهور. اما وقتی دیدم گاهی برایمان شرح فتوحات و آلام میدهید، گفتم دستم آویزان دامنتان باشد بلکه مقدراتمان برگشته و خوشمزه جلوه کند.یادتان میآید روز انتخابات وقتی همه فکر میکردند شوت شما به سمت دروازه حریفان به تیرک عمودی برخورد کرده و در برگشت مجدد شانس گل زدن دارید، چه اتفاقی رخ داد؟ بله... خوب به خاطر دارید که ضربه تماشایی شما با سایش به سر یکی از عارفان میدان، مماس با تیرک وارد دروازه شد تا همه انگشت به دهان بمانند. هرچند که بعضیها گل را به نام آن بازیکن عارف ثبت کردند، اما لطفا فراموش نکنید ما هم این وسط یک حرکت بدون توپ ریز داشتیم که فضا را برای شما باز کرد. این که میگویم حرکت بدون توپ ریز، یعنی واقعا ریز. چون ما مثل طرفداران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شما بیشمار نبودیم که حالا امروز بعد از پیروزی، لاف و رجز پسا ظفر برایتان تکه پاره کنیم. نخیر! ما فقط چند نفر بودیم که برای شنیدن دوباره آواز شجریان، هم قسم شدیم تا بار دیگر روی آن برگه سفید اسمی بنویسیم و به همان جعبه چوبی که هنوز شیشهای نشده بیندازیمش. اسم شما را آقای رییس جمهور!
من نه از منازعات بر سر قیمت گوجه خبر داشتم و نه از شاخص فلاکت. نه ماجرای... و نه متن قطعنامهها را.
اما فقط یک بار در جمع دوستانم شنیدم که در یکی از فیلمهای انتخاباتی شما آهنگ دلنشین خسروی آواز برخاست و فرمودید: «صدای شجریان را دوست دارم». این بود که در همان جمع تصمیم گرفتیم به چکاندن چند قطره بیشتر به چرخ آسیاب شما تا بلکه فرجی حاصل شده و بار دیگر بانگ خالق «ربنا» در گوش مردمان این سرزمین بپیچد. اما انگار نپیچید. شما با پشتوانه چندین میلیون رای، رییس دولت هستید و نمیتوانید صدای مورد علاقه خویش را از نزدیک بشنوید؟! حالا خودتان هیچ... اما جمع چند نفره ما به فیلم تبلیغاتی شما اعتماد کرده بود!
از همه اینها که بگذریم، میگویم لابد امکانش وجود نداشته و یا شاید حتی با این همه مشغله یادتان رفته که علاوه بر الزام انجام برجام، فرجام امید ما هم بخشی از کارزار بوده و بعد از دو سال هنوز از لای همان چند فریم فیلم فانتزی فارغ نشده است. پس هیچ خرده نمیگیرم و همچنان خیره به کلمه امید در شعار بزرگ میمانم. اما اجازه بدهید موضوعی را با شما در میان بگذارم. مسئلهای که مدت زمان خواندنش وقتی بسیار کمتر از نسبت «ثانیههای صرف شده برای فقط و فقط عنوان نام شجریان در فیلم انتخاباتی» در قیاس با «دو سال ریاست جمهوری» میگیرد.
راستش تمام زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی من یک ساز بسیار با ارزش بود که چند روز پیش فروختمش به یک غریبه. آن هم به قیمت تامین هزینه رفت و برگشت به ترکیه و خرید بلیت برای حضور در کنسرت استاد شجریان تا برای اولین و شاید آخرین بار نوای زنده او را بشنوم. چیزی که میتوانست بغل گوشم اتفاق بیفتد و به هر دلیل نشد. حالا متاسفانه خبر رسیده که برنامه لغو شده. دلیلش را نمیدانم آقای رییس جمهور. شاید شما که هم علنیتر از من صدای استاد را دوست دارید و هم منابع خبریتان بیشتر است، بهتر بدانید چرا. ولی اصلا کاری به اینها ندارم... فقط میدانم سازم دیگر نیست و چیزی هم نصیبم نشد.
آقای رییس جمهور
من نه یارانه میخواهم و نه سهمی از دکل گم شده و نه تاوان اختلاسهای رو شده را. فقط لطفا به احترام اعتمادم کاش بتوانم سازم را داشته باشم .