جمع آدم باحالها توي خندوانه جمع است. جناب خان، بوشهري ميخواند، بندري
ميخواند و حتي رامبد جوان را دست مياندازد تا ما بخنديم. نيما هم
همينطور؛ او نماينده آدمهاي منفعتطلب دوروبر ماست كه هرچه تلاش ميكنند
باز هم در نقطه صفر هستند. سر و كله زدنهاي او با رامبد هم جذاب است.
البته خود رامبد جوان هم اگر آدم بانمك و بداههپردازي نبود، اين برنامه تا
اينجا نميآمد و اينقدر موثر نميشد. ولي هميشه يك «اما» حتي در كارهاي
خوب وجود دارد؛ اينكه ميشد بهتر هم باشد؛ مثلا چرا اينقدر گفتوگوها با
مهمانهاي برنامه يكنواخت شده و با حال بودن برنامه ربط مستقيم پيدا كرده
به باحال بودن كساني كه مهمان برنامه ميشوند يا چرا نيما و جناب خان ضرب
روزهاي اولشان را ندارند و داستانشان يكنواخت شده؟
اگر نخواهيم
تنها يك ايرادگير صرف باشيم بايد پيشنهاد هم بدهيم. پيشنهاد ايدهآل اين
است؛ وقت آن رسيده كه احلام وارد ماجرا شود. وقتي حرف از مجنوني مثل
جنابخان است بايد ليلي هم در كار باشد. شايد حضور ليلي مجنون يا همان
«احلام» در خندوانه يك سورپرايز خلاقانه باشد كه بتواند باز هواداران
«خندوانه» را ذوقزده كند. به نظر شما، تيم توليد خندوانه اين پيشنهاد را
چقدر جدي ميگيرند و در پايان فصل دوم عروسك احلام به خندوانه ميآيد؟
خندوانهای پختهتر و بهترخندوانه
به نظرم در این مدتی كه از پخش آن میگذرد، نسبت به فكر و ایده اولیهای
كه داشتیم پختهتر شده است. هرچند ایدههایی هم بودند كه میخواستیم به كار
اضافه كنیم اما به عللی اتفاق نیفتاد؛ برای مثال یكسری آیتمها را ساختیم
و تست زدیم كه دیدیم آنطور كه میخواهیم نشد و به درد نمیخورند برای همین
آنها را كنار گذاشتیم. حتی به لحاظ ساخت و ساز ایدههایی در طراحی برنامه
داشتیم یا میخواستیم كارهایی انجام بدهیم و حتی در بحث سختافزاری آن نیز
جلو رفتیم اما بعد دیدیم كه جذاب نیستند و از آنها استفاده نكردیم.
برنامهای منحصربهفرداصولا
برنامهسازی ساختار و محاسبه مهندسی دارد. اولین بحث ساختاری خندوانه جدا
از اهدافی كه برایش تعریف كرده بودیم این بود كه شبیه هیچ برنامهای نباشد؛
بنابراین چه از داخل و چه از خارج استودیو، ایدههایی را با سلیقه خودمان
به كار تزریق كردیم. اتفاقی كه افتاد این بود كه تماشاچی در این مسیر با
شكل برنامه ما اخت شده، گرامر كار ما را میشناسد و اینطور نبود كه ما
بخواهیم با زبان تماشاچی آشنا شویم. شكل برنامه خندوانه پیش از این نبوده و
نمونههای مشابهی نداشته كه بخواهیم روی موج آنها سوار شویم. این برنامه
قوانین، گرامر، ادبیات و زبان مستقل به خودش را دارد.
عدم ترس از ساختارشكنیقطعا
برای سری بعدی برنامه تغییراتی خواهیم داشت. در حالحاضر چیزی به انتهای
سری فعلی برنامه نمانده و اگر ما الان بخواهیم ساختارشكنی خاصی در آن ایجاد
كنیم ممكن است مخاطب آن را پس بزند. این همان مبحث مخاطبشناسی و مهندسی
برنامهسازی است اما به این معنی نیست كه بترسیم دست به ساختار آن بزنیم.
قطعا در سری بعدی آیتمهایی جدید طراحی خواهیم كرد اما باز هم در این قالب و
بدون اینكه بخواهیم از پایه و اساس آن را به شكل جدی تغییر دهیم.
اتاق فكر همیشه فعالخندوانه
اتاق فكر خودش را دارد كه نهتنها به محتوای كاری كه در روز قرار است پخش
شود فكر میكنیم بلكه كل هفته را در نظر میگیریم؛ برای مثال ممكن است یك
شب فضای برنامه به خاطر جدیت موضوعی كه به آن پرداخته میشود آنقدر شاد و
ریتمیك نباشد اما سعی میكنیم شب بعد با یك برنامه اكتیوتر این تعادل را
ایجاد كنیم. این كمك میكند تا برنامه یكنواخت نشده و مخاطب را بالا بكشد.
اینها قطعا در اتاق فكر برنامه محاسبه میشود.
یكسری موضوعات و
مناسبتها هست كه براساس آنها ساختار برنامهها تنظیم میشود؛ مثلا اگر
قرار باشد درباره اماس صحبت كنیم، نگاه میكنیم ببینیم چطور میشود 100
بیننده دچار این بیماری را پیدا كنیم یا یك مهمان ویژه مانند امیرمهدی
ژوله را بیاوریم كه به این بیماری مبتلاست و خودش یك استندآپ برود و با
بیماریاش شوخی كند. این با هدفی صورت میگیرد چون امیرمهدی ژوله نهتنها
جزو طنزپردازان است بلكه خودش اماس دارد و به نظرم هیچكس به اندازه خود
آدمی كه آن مشكل، بیماری، بحران و. . . را دارد، محق نیست كه درباره آن
مساله شوخی كند. در كنار این مساله از پدر اماس ایران دعوت میكنیم و. . .
حالا میرسیم به بحث اینكه چطور این موارد را در برنامه اجرایی كنیم. این
تفكر قبل از ضبط هر برنامه هست.
امیدواری؛ هدف اصلیدرست
است كه مخاطب در مواجهه با خندوانه پیش از هر چیزی میخندد و شاید به نظر
بیاید كه شاد كردن مردم هدف خندوانه است اما درواقع هدف مهمتر ما در
برنامه ایجاد روحیه امید در مردم است؛ چیزی كه همه انسانها در هر شرایطی و
در هر بحرانی به آن نیاز دارند. همیشه به این فكر میكنیم كه با چه
چیزهایی میتوانیم حال مخاطب را بهتر كنیم. این تاثیر حال خوب قطعا بیشتر و
مهمتر از لبخند زدن مقطعی است.
ایدههای نافرجام كاربدیهی
است كه در هر برنامهای صددرصد چیزهایی كه میخواهید، عملی نمیشوند. ما
هم در خندوانه دوست داشتیم خیلی از چهرهها را مهمان برنامه کنیم یا
درباره خیلی از موضوعات صحبت كنیم كه نشد و اینها بسیار عادی است.
یك مدیریت مناسببه
این نكته توجه كنید كه خندوانه طراح و كارگردانی دارد كه من هستم و من سعی
میكنم با مدیریت مناسب تعادل بخشها و روند برنامه را متناسب نگه دارم.
این برنامه میزبانی دارد كه من هستم. البته مرا بهعنوان «رامبد جوان» در
نظر نگیرید. منظورم ماهیت چنین برنامهای است كه درنهایت یك نفر آنجا هست
كه مدیریت میكند و پای ثابت كار هم هست؛ بنابراین فضاهای مختلف را مدیریت
میكند تا هیچ آیتمی سبقت نگیرد یا آیتمی گم نشود. من سعی كردهام جاهایی
از كار خودم مسوولیتی را برعهده بگیرم و جاهایی هم مسوولیت را به افراد
دیگری میسپارم كه در برنامه هستند؛ مانند مهمان برنامه، یا جنابخان یا
نیما یا حتی موسیقی و. . . اینكه چه كسی و كجا و چگونه عمل كند با فكر
انجام میشود و حواسم هست كه آیتمی به آیتم دیگر نچربد یا مساله رقابتی
نشود. فقط كافی است همهچیز با یك نگاه درست در هم ادغام شود و یك برنامه
تركیبی در مجموع دیدنی شود.
قرار و مدار با مهمان!راستش
با مهمانهای برنامه هیچ قرار و مداری نمیگذاریم. هر مهمانی اگر برنامه
را از قبل دیده باشد و در جریان نوع كار باشد اگر بخواهد ایدهای برای
حضور خودش ارائه میدهد وگرنه ما چیزی را به مهمان دیكته نمیكنیم كه مثلا
فلان كار را انجام دهد یا به حرفها و خاطراتش شكل نمایشی بدهد و. . .؛
البته ما شیطنت و شوخی میكنیم اما بدون بیادبی و بدون بیاحترامی. در گپ و
گفتها با هر مهمانی از جنس خودمان اما با ظرفیت او صحبت میكنیم یك چیزی
در گپوگفتها هست به اسم معاشرت كه واقعا نمیشود برایش سناریو نوشت.
هماهنگی برای بداههشكل
و میزان بداهه در همه بخشهای برنامه مشخص است. ما برای بخشهای نمایشی
قراردادی داریم كه از آن خارج نمیشویم. اینطور نیست كه هركسی هر كار
خواست بكند یا همدیگر را به شكل عجیبی غافلگیر كنیم چون واقعا نمیشود؛
مثلا یك دفعه من بگویم میخواهم كاری كنم كه بقیه نمیدانند و همه را حیران
كنم!! شكل بداهه این است كه مثلا محمد بحرانی میگوید در آیتمی از جناب
خان كه خط داستانیاش مشخص شده، میخواهیم از نقطه الف به نقطه ب برویم و
حالا در این مسیر مثلا دو نقطه عطف هم میگذاریم كه جاذبه ایجاد كند و بر
این اساس كار میكنیم. ضمن آنكه همه بچهها اساسا خط قرمزها را میشناسند و
در كنار همه این مسائل ما برنامه زنده نیستیم كه یك بداهه اشتباه و سهوی
مشكل ایجاد كند. جلوی آن مورد مشكوك را سر ضبط میگیریم كه به پخش نرسد.
رویكرد صحیح شادیدر
بحث احساس شادی، همهچیز باید رویكرد درستی داشته باشند؛ مثلا قرار نیست
با تمسخر دیگران، بخندیم و به قیمت ناراحت كردن دیگران، خودمان را شاد
كنیم. شوخی كردن اصول خودش را دارد. من شیطنتهایی دارم كه در كارم آن را
لحاظ میكنم اما به كسی بیاحترامی نمیكنم. شوخی با توهین و مسخره كردن و
حتی تحقیر كردن فرق دارد. من شخصا آدمی هستم كه معتقدم خندیدن در زندگی آن
هم در شرایط زندگی امروزی كه پر از فشار و استرسهای منفی است، بسیار مهم
است. لبخند بر لب داشتن در هر شرایطی حتی به عنوان یك ریفلاكس ضداسترس كمك
میكند تا هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی، آدم سالمتری باشیم.
یك لبخند سادههیچوقت
اینطور نگاه نكردم كه چون كارگردان و بازیگرم فقط سراغ كارهای طنز و كمدی
بروم. اگر شغل دیگری داشتم كه با مردم ارتباط داشت سعی میكردم در همان
زمینه فضای شادی برایشان خلق كنم. اگر موزیسین هم بودم همینطور بود یا
نویسنده رمان. حتی اگر كار خاصی نداشتم باز در معاشرت با مردم، روحیه شادم
را حفظ میكردم. ما همه سهمی در شاد كردن هم داریم ولو در حد یك لبخند زدن
ساده و كوتاه به همدیگر. قطعا من هم مشكلاتی دارم و شرایط بد و اتفاقات
ناگواری را مانند همه تجربه میكنم اما مهم نوع برخورد من با مسائل و البته
در مواجهه با دیگران است.
حرفه پیچیده هنریحرفه
ما حرفه سخت و پیچیدهای است؛ طوری كه حتی زمانی كه سر كار نیستیم،
نیازمندیم درباره كارمان فكر كنیم و این روندی طبیعی است. همچنین طبیعی است
كه من به خاطر كار خسته شوم و در طول روز بر اثر این خستگی انرژیام تحلیل
برود. مخصوصا این روزها كه به صورت دائم سر كار خندوانه هستم و بعد از
انجام كارهای فیلمبرداری و اجرا باید به كارهای فنی برسم و. . . .
جنس مخصوص خودمدر
بازیگری افرادی مانند آلپاچینو و مارلونبراندو آدمهای خیلی بزرگی هستند
ولی هیچوقت فكر نمیكردم كه باید مثل اینها شوم. دوست داشتم شبیه خودم
باشم. من همینطوری هستم. هر بازیگری باید خودش باشد باید یك نقش را درست
بازی كند قرار نیست ادای فرد دیگری را دربیاوریم. من حتی در طنز هم جنس
مخصوص خودم را دارم!
تابستان گرم تهرانمن
همه فصلها را دوست دارم؛ البته تابستان را به خاطر گرمای زیادش كمتر دوست
دارم و دلم میخواهد در آن فصل به جاهایی بروم كه خنكتر باشد؛ بهخصوص
ترجیح میدهم همیشه در تهرانی زندگی كنم كه خلوتتر و خنكتر باشد با
آلودگیهای هوایی، محیطی و صوتی كمتر. . . !
مطالعات گسترده منخواهرم
در شكلگیری انگیزه مطالعه در من بسیار تاثیرگذار بود. این عادت مطالعه
هنوز هم ادامه دارد و البته این نقش خواهرانه ایشان در مطالعه هم هنوز
ادامه دارد. درواقع او هر كتاب خوبی را كه میخواند به من هم پیشنهاد
میدهد آن را بخوانم. خودش كتابخوان خیلی قهاری است و كاملا حرفهای است.
مطالعه به من كمك میكند؛ هم در كار و هم در زندگی. من خیلی چیزها را از
كتابها آموختهام که در ایدهپردازی برای كارم بیتاثیر نیست؛ راستش من
قصه و رمان زیاد میخوانم. البته مطالعه در زمینه فواید شادی و خنده، زندگی
مثبت و. . . هم زیاد داشتهام.
تلنگری به نام رامبدمعتقدم
اسم و كاراكتر آدمها میتواند تاثیرات متقابلی داشته باشد. راستش من از
اینكه خودم را با نامی غیر از رامبد جوان بشناسم تصوری ندارم و آن را
غیرممكن میدانم. رامبد در زبان فارسی به معنای فرشته صلح و آرامش است.
رامبد اسمی فارسی است. یكی از چیزهایی كه در خندوانه به آن اشاره داشتیم
این است كه یادآوری کنیم در عین حالی كه چگونه درست با دیگران شوخی كنیم،
چگونه ظرفیت شوخی را هم در خودمان بالا ببریم. بازی اسم من و جنابخان
درباره اسمم نوعی از شوخی با خودمان است و اینكه به خودمان هم تلنگری بزنیم
كه همیشه نباید با دیگران شوخی كرد و خوب است با خودمان هم شوخی كنیم.
نگاه جدی به زندگیهمیشه
به خودم یادآوری میكنم كه قرار نیست هر چیزی كه میخواهم به همان شكل روی
دهد. منظورم اتفاقاتی است كه خود ما صددرصد در آنها نقش نداریم. اصرار به
این داریم كه رخ بدهند؛ در حالیكه شاید رخ ندادن آنها به نفعمان باشد.
من با همین نگاه زندگی میكنم اما برعكس تصور عموم و انتظار اینكه همه چیز
را شوخی بگیرم، اشتباه است. من نگاهم به زندگی كاملا جدی است اما واقعبین
هم هستم و آن را شوخی نمیبینم.
زمانی برای استراحتكار
به شكل شبانهروزی واقعا خستهكننده است و من دوست دارم در فرصتهای مناسب
یك استراحت كامل داشته باشم. حالا اگر الزاما به سفر نروم، دلم میخواهد
مدت طولانی بخوابم، انرژی بگیرم، حتی برای تفریح فیلم ببینم و در مجموع همه
اینها خوش بگذرانم. گرچه سخت است اما دستكم در آن مدت دغدغه كار نداشته
باشم و به مسائل كاری فكر نكنم.
مجله زندگی ایده آل