اگر چند سال گذشته را فاکتور بگیریم، پخش سریال «امام علی (ع)» در شب های قدر، جزو کنداکتور ثابت شب های قدر بود. سریالی که در تمام این سال ها به عنوان یک سریال ماندگار از آن یاد می شود و همین طور هم هست.
اگر چند سال گذشته را فاکتور بگیریم، پخش سریال «امام علی (ع)» در شب های قدر، جزو کنداکتور ثابت شب های قدر بود. سریالی که در تمام این سال ها به عنوان یک سریال ماندگار از آن یاد می شود و همین طور هم هست. سریال «امام علی (ع)» ویژگی و فاکتورهای زیادی دارد که آن را تبدیل به پای ثابت شب های قدر کرده است.
اما شاید بد نباشد اهالی تلویزیون سراغ ساخت یک سریال جدید بروند. اتفاقی که در مورد عاشورا و امام حسین (ع) ساخته شده است و عید فطر هم قرار است آخرین ساخته احمد درویش «رستاخیز» هم به اکران عمومی دربیاید. حالا شب های قدر در راه است و احتمالا یکی مینی سریال سه یا چهارقسمتی در همین شب ها روی آنتن می رود. اما بهانه اصلی ما، سریالی بود که هیچ وقت تکرار نشد.
شب های قدر بهانه ای شد تا حرف های بازیگران را در مورد سریال یک بار دیگر مرور کنیم. بازیگرانی که تعدادی از آن ها امروز از دنیا رفته اند، اما نقشی که جلوی دوربین ایفا کرده اند، یکی از ماندگارترین نقش های تلویزیونی سال های اخیر است. وقتی یک بازیگر از شوق جان می بازد
مرحوم مهدی فتحی، بازیگر «عمروعاص» از رفتارهای این کاراکتر اذیت می شد، اما باید گفت که شاید هیچ کسی به غیر از او نمی توانست این نقش را به این ماندگاری خلق کند. «(بازیگر شخصیت عمروعاص) دلم نمی خواست این شخصیت منفی تاریخی تاحدی منفور باشد که در تمام لحظات تخت دیده شود. من در نمایش وجوه مختلف این شخصیت با داود میرباقری مشورت داشتم و او نیز فیلمنامه را آن قدر خوب و منسجم نوشته بود که هرکدام از دیالوگ های این شخصیت برای خودش جای بازی داشت. لبخند خاص فتحی برای شخصیت عمروعاص که پر از مکر و حیله و نیرنگ بود، هنوز در ذهن مخاطب مانده و نمایش او از آرامش و خون سردی یک مغز متفکر (عمروعاص) در کنار معاویه به حدی بود که مخاطب را هرلحظه از این شخصیت تاریخی متنفرتر می ساخت.»
یک دنیا هم دلی
مرحوم انوشیروان ارجمند، بازیگر شخصیت اشعث کندی عقیده داشت زمانی کاری در سینما، تئاتر یا تلویزیون ماندگار می شود که تمام تیم با هم دلی، صمیمیت و یکدلی و یکپارچگی کنار هم کار می کنند. «خیلی ها هستند که دنبال مسائل مادی هستند و هرکاری را به خاطر مسائل اقتصادی انجام می دهند، اما تمام عوامل این پروژه را کارگردانان گرفته تا بازیگران، تصویر، طراحان صحنه و لباس و گریم و... همه به دنبال یک اتفاق بودند تا یک حرکت ماندگار در سریال سازی تاریخ این مملکت بر جا بماند.
ارادت تمام عوامل این پروژه به مولا علی (ع) باعث شد که یکدل و صمیمی تنها به موفقیت کار فکر کنند و دوست داشتند که در این اتفاق سهیم باشند. من نقش اشعث کندی را بازی کردم و فکر می کنم این سریال از آن دست آثاری بود که کارگردانش با هوش و ذکاوت خاص بازیگران را به درستی برای نقش های اصلی کار انتخاب کرد. اگر دقت کرده باشید، تمام بازی ها در این سریال خوب و قابل باور بود و هرگز تماشاگر از کار فاصله نمی گرفت.»
خلاف جهت رودخانه
لحظه به لحظه کار در سریال «امام علی (ع)» برای عنای بخشی، بازیگر نقش ابن ذهب خاطره بوده است. «دلیل ماندگاری این مجموعه قبل از هرچیز قلم توانای آقای داود میرباقری بود که همه به آن اذعان دارند و پس از آن ها حس همکاری و همیاری عوامل بود که با خلوص نیت در شرایط سخت آن مجموعه فعالیت می کردند. سریال «امام علی (ع)» از آن جا که با نام مولا علی (ع) مانوس بود و مردم کشور ما با یک علاقه خاص و ارادت به ایشان سریال را دنبال می کردند، همیشه در اذهان باقی می ماند. اصلا نام مولا حال و هوای خاصی را به مردم ایران می بخشد.
یادم می آید در سریال من دیالوگی علیه مولا داشتم که هرگز نمی توانستم آن را ادا کنم. یک جورهایی هرطور با خودم کلنجار رفتم، نمی توانستم آن جمله را بگویم. جمله این بود «ما به روی علی شمشیر خواهیم کشید.» این مسئله را با داود میرباقری در میان گذاشتم. او مرا در آغوش کشید، دلداری ام داد و گفت چاره ای نیست تو بازیگری و باید این جمله را به نحوه احسن ادا کنی.»
• مالک اشتر
ذوالفقار علی(ع) هنوز در نیام است
در تقدیر سرداران مرگ حرف اول زندگی است. می خواهم با یک اسب و شمشیر به مصاف دنیایی بروم که به وسوسه هزار شیطان تقدیر خود را عوض کرده است.
داریوش ارجمند احتمالا از آخرین ستاره های سینما و تلویزیون ایران با شمایل کلاسیک مردانه است. با زخمی پای چشم که برخلاف روایت تاریخ که ظاهرا دستاویزی برای تمسخر او بود، این جا به شکوه و زیبایی بیشتر چهره او کمک می کند و صدای کشیده و تمام قد استاد منوچهر اسماعیلی که مناسب نقش است. وقتی در مسجد کوفه در جدال تعیین خلیفه می گوید تکلیف کنید، یا آن جور که هاجرش را ضجه می زند در آستانه شهادت، یا آن طور که با خشم و حسرت از سرنوشت صفین می نالد که ما جنگ برده را باختیم.
من به تیرک خیمه معاویه می کوفتم که خنجر این جماعت از پشت خوردم. اولین حضور مالک در سریال به خاطره تصویر اولین نمایش حمزه در فیلم «محمد رسول الله» پهلو می زند. با آن ردای سیاه و سوار بر اسب که از دوردست می تازد و آخرینش که تمثیلی از جاودانگی است، وقتی خود بر خاک افتاده و نامه علی (ع) را چون بیرقی بالا نگه می دارد. ردای سیاهش اما در جنگ صفین- نبرد کلیدی و پر از کنایه داستان- به پیراهن رزم سفیدی تبدیل می شود. انگار که این نبرد رستاخیر مالک است.
معاویه وقتی دعای عمروعاص برای نابودی مالک را می شنود، به او می گوید گردن یل نخعی کلفت تر از ریسمان ارتباط تو با خداست. یل نخعی اما پیش همسرش اعتراف می کند که فقط یک قطره از اشک های علی (ع) بوده و همه آرزویش این بود که ای کاش قادر بودم علی (ع) را به روزگاری ببرم که مردمش قدر هم چون او را می دانستند. به شوخی می گویند داریوش ارجمند سال هاست که دچار خودمالک پنداری شده و حاضر نیست از آن نقش بیرون بیاید. راستش همین یک نقش می توانست برای کارنامه ارجمند کافی باشد. چه اشکالی دارد اگر سال ها در قامت مردِ مردان باقی بماند؟
سکانس انتخابی: در آستانه جنگ جمل. در آستانه برادرکشی و فامیل کشی. مالک می گوید سری به خیمه علی (ع) بزنید تا صورتش را سیلی خورده ببینید. علی (ع) امشب خون گریه می کند و بعد بر صورت خودش سیلی می زند و فریاد می زند که ای نفرین بر من. احساس در تمام اجزای صحنه موج می زند.
• جندب آزادی درهم شکسته باد مکر ملحدان معاند
تصویری که از او به یادمان مانده، بعد از گردن زدن ساحر یهودی است. چشمان از کاسه درآمده عنایت شفیعی در نقش جندب که شمشیر خونینش را در دست دارد و رو به پیکر بی جان ساحر فریاد می زند کجاست مسیحا دمت. کو اژدها عصایت؟ برخیز. شروع تکان دهنده سریال تا حد زیادی مدیون نقش آفرینی شفیعی و کاراکتر جندب است که موقعیت و گره ابتدایی داستان را شکل می دهد که، اسارت او و شورش قوم ازدیان و قتل دینار است که به برکناری ولید و در ادامه شورش علیه عثمان می انجامد. بار مرگ زندانباش- دینار- با او می ماند که خودش می گوید من بعد مجبورم جای دو تن زندگی کنم. داغت آتشی، بارت کوهی. آه دینار برادرم.
سکانس انتخابی: در جنگ جمل. او در مقابل هم قوم ازدی خویش در جبهه مقابل قرار می گیرد. استوار و مصمم در نبرد تن به تن او را که در قسمت های آغازین برای نجاتش همت کرده بود، از پای در می آورد. برخلاف صحنه مشابهی در فیلم «محمد رسول الله» در جنگ بدر که حمزه از نبرد پدر و پسر در دو سو ممانعت می کند. این جا اما میرباقری گستاخانه و با شجاعت مفهوم پیمان و دین را اولی بر همه چیز می داند. جندب خودش گفته بود سرافرازی ازدیان یا سربلندی مسلمین؟
• عبدالله بن مسعود بر قبایل وحشی باطتنتان امامت کنید
او پیوند آخرین نشانه های دوران پرشکوه پیامبر با دوران ماقبل علی (ع) است. ولید درباره او می گوید کسی که کفش پیش پای محمد جفت کند و پرده دار حمامش باشد، مرد کمی نیست. اگر من هم مقام او را داشتم، آدم ترسناکی می شدم. جمشید مشایخی، اما روحانیت والامقام شیخ کوفه را به شکل یکه ای درآورده. مردی که اهمیت بیعت را به عنوان وفاداری به دیگری و تقوا را به عنوان وفاداری به خود می داند.
سکانس انتخابی: هنگامی که قصد عزیمت از کوفه به مدینه را می کند. کوفه آخرین مرد بزرگش را از دست می دهد. شهر از مرد خالی می شود.
• عمار با این همه بیداد، ذوالفقار علی (ع) هنوز در نیام است
وقتی ذوالفقار علی (ع) در تمام طول سریال در نیام است و از مهم ترین نشانه های او که همان شمشیر معروفش است، به عمد تصویری نشان داده نمی شود، ذوالفقار علی علی (ع) در قالب عمار از غلاف بیرون می آید. از میان چشم های غم زده و صورت رنج کشیده سعید نیکپور و صدای این جا محزونِ بهرام زند. وقتی قرار است علی (ع) از زبان عمار سخن بگوید و در تمام تنهایی های او گوشه ای از تصویر، عمار شیفته وار به امامی که بیرون قاب نشسته خیره شده، پس وجهی از چهره اسطوره از قامت او بیرون می زند. در سریالی که فیلمنامه اش به نام خاری در گلو نوشته شده بود نه مثلا فاتح خیبر و بالاخره شکل اجرای شهادت عمار در صفین با لبی تشنه که خود تعزیه دیگری است.
سکانس انتخابی: هنگام پذیرش خلافت از سوی علی (ع). وقتی عمار اشک شوق می ریزد و به مالک می گوید یاد فتح مکه افتادم. وقتی بلال بر بام کعبه اذان زد.
• ابوذر غفاری امروز ابراهیمم در بتکده
ابوذر تنها در یک اپیزود از سیال حضور داشت. و یک اپیزود به تمام در اختیار او بود. در حالی که در مسیر داستان ظاهرا نقشی نداشت، اما مالک اشتر جایی به امیر اعزامی از سوی عثمان برای کوفه و در پاسخ به بهانه برادرکشی و آغاز جنگ از سوی آنان گفت: فراموش کرده اید که در صحرای ربذه مردی در خاک خفته که تا دنیا دنیاست، فریادش فراموش نخواهدشد؟ صحابه صفه و بادیه نشین تندمزاج و بی پروا از شام تا مدینه را روی پالان چوبی شتری هجرت می کند و تاج و تخت معاویه و مروانیان را با سخنان رادیکال خود به لرزه در می آورد.
او به همه مظاهر دوران بعد از پیامبر اعتراض دارد. درباره مسجدالنبی می گوید: آن مسجد دل را صفا می داد و این مسجد گور صفاست. میرباقری اما برای این پیرمرد چرک و اخمو تنها صحنه رمانس واقعی سریال را طراحی می کند. ماجرای عاشقانه بین او با بازی جواد خدادای و ام ذر با بازی فریده سپاه منصور در صحرای آخرالزمانی ربذه و فلاش بک شروع این رابطه عاشقانه در صحرا و ماجرای عقدی که با پیشنهاد زن آغاز می شود و قَبِلتُ را از دهان مرد می شنویم. در ربذه همسرش به او می گوید که معاویه مرا فرستاده تا انیس هم بمانیم و ابوذر در پاسخ می گوید پس معاویه هم اهل ثواب شده.
سکانس انتخابی: لحظه تبعید ابوذر به ربذه توسط مروان و بدرقه او توسط علی (ع) و عمار و مشتی که علی (ع) بر سینه مروان می زند و او را از اسب می اندازد. تنها جایی که ابوذر از ته دل می خندد و می گوید بدرقه علی (ع) مرا بس.
• محمد بن ابابکر من پیامبر دل چاک چاکِ علی ام
شاید اگر سریال «امام علی (ع)» 10 سال دیرتر ساخته می شد، باید بازیگری غیر از پرویز پرستویی را که هنوز سوپراستار سینمای ایران نشده بود، در نقش پسر خلیفه اول مسلمین می دیدیم. نقشی که احتمالا برای پرستویی اوایل دهه 70 چندان کوچک نبوده. هرچند که همان زمان هم شمایل بازیگری خویش، مردی با بغضی فروخورده را در ملاقات با خواهرانش عایشه و اسماء پیش از جنگ جمل به رخ می کشد و جوان رعنایی که قطام درباره اش می گوید دختران کوفه سر از پنجره بیرون انداخته اند تا افسانه او را به چشم ببینند. و مروان درباره اش می گوید پینه های دستش نقش شمشیر را دارند. او زبان تند علی (ع) است وقتی فریاد می زند: آنان که روی شن های روان طرح کاخ هزار در ریخته اند و در همسایگی نان و پیاز و تب و اسهال، در مطبخ خانه شان بره کباب شده بریان می کنند، دشمن علی اند.
سکانس انتخابی: در میان شورشیان علیه عثمان، وقتی فرمان علی (ع) را می شنود که ضمانت عثمان کرده و شمشیر بر زمین فرو می کند و سیل شمشیرهایی که به پیروی از او از غلاف بیرون می آیند و تیغ بر زمین می کشند.