پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بورس به شدت صعودی بود و رکورد می زد کسی تعجب نکرد و نپرسید چرا؟ اما امروز که نرخ رشد اقتصادی اندک اندک بالای صفر آمده بورس دیگر رکورد نمی زند و نزولی شده این معما همه را به چرایی رفتار عجیب بورس در دولت گذشته نیز مشکوک میکند.
به گزارش تدبیر و امید؛معمای بورس در دولت تدبیر و امید در حقیقت ادامه معمای بورس در دولت عدالت است زمانی که اقتصاد رشد منفی سه درصدی داشت و بورس به شدت صعودی بود و رکورد می زد کسی تعجب نکرد و نپرسید چرا؟ اما امروز که نرخ رشد اقتصادی اندک اندک بالای صفر آمده بورس دیگر رکورد نمی زند و نزولی شده این معما همه را به چرایی رفتار عجیب بورس در دولت گذشته نیز مشکوک می کند. این مساله را که تاثیر مهمی در ارزیابی سیاستهای دکتر طیب نیا در عرصه بورس دارد با حسین نصیری دکترای اقتصاد از دانشگاه بهشتی و مدیرعامل گروه مالی نورانوار و عضو هیات مدیره کارگزاری بورس آثل به گفتگویی تفصیلی نشستیم که متن آن در پی می آید:
رفتار دولت در مورد بورس در دولت فعلی و گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟
سوال شما، دارای، ایراد ماهوی است. نخست اینکه اکثر تحلیلگران حرفه ای بر این باروند که بازار سرمایه نباید با نظر و دخالت دولت، بالا و پایین شود و با به عبارت دیگر این غلط و اشتباه بزرگی است که دولت مستقیما وارد بازار سرمایه شود. زیرا این اقدام با ذات بازار سرمایه در تضاد است. سیاستهای اقتصادی دولت بر کل بخش های واقعی و اسمی اقتصاد تاثیر گذاشته و بازارهای مالی یا پیش از اعمال سیاستها یا پس از اعمال سیاستها خود را با آن سیاستها تطبیق می دهد و سرعت این تطبیق به سرعت انتشار اطلاعات وانتظارات بازارهای مالی بستگی دارد، لذا معمولا دولتها سعی در دخالت در بازارهای مالی نمی نمایند، حضور هرچه بیشتر در این بازارهای از سوی دولت باعث فساد، رانت و دستکاری بیشتر بازارهای مالی می شود.
بورس و بازار سرمایه به طور کلی آئینه ای از کل اقتصاد و وضعیت اقتصادی هر کشوری است و یا در اصطلاحی دیگر گفته می شود که بازار سرمایه دماسنج وضعیت اقتصاد است. این دما سنج معمولا در همه اقتصادهای جهان خودش را با شرایط اقتصادی آن کشور تطبیق می دهد و وضعیتی از رونق یا رکود را به نمایش می گذارد و نمایی از یک هویت اقتصادی را به نمایش می دهد، این امر در مورد بازار سرمایه ایران نیز صادق است. اما اینکه تصور کنیم وقتی شرایط اقتصاد کشور شرایط خوبی نیست، می توانیم با دخالت دولت وضعیت بورس را بهبود بخشیم مثل این است که تصور کنیم وقتی بیماری تب دارد، بخواهیم با سرد کردن دماسنج، تب آن فرد را پایین آوریم با پایین نشان دهیم!
لذا بازار سرمایه و بورس هر کشوری نمایی از وضعیت اقتصادی آن کشور است. اگر بورس شرایط اقتصادی را به درستی منعکس نکرد مثلا در شرایط رکود بازار بورس رونق گرفت؛ باید به آن شکل کرد و درصدد حل معضل بود.
شرایط حاضر اقتصادایران شرایطی رکودی و در عین حال تورمی است. هر اقتصادی از دوچرخه تشکیل شده است یکی چرخه بخش اسمی و دیگری چرخه بخش واقعی اقتصاد، تناسب این دو بخش الزامی است و اگر در هر صورتی شرایطی در اقتصاد بروز کند که تناسب موجود بین بخش واقعی و بخش اسمی اقتصاد بر هم خورد، موجب ایجاد حالت انفکاک مالی می شود، که اثرات نامناسبی بر اقتصاد می گذارد. حال سوال این است که چه عاملی باعث رشد شاخص قیمت در دوره قبل شد، یکی از دلایل آن انفکاک مالی و بروز انبساط شدید مالی و تزریق نقدینگی بی حساب و کتاب به اقتصاد کشور بود که سبب شد بخش اسمی اقتصاد متورم شود.این موضوع اثرش را نخست در بخشهایی همچون مسکن، سکه و ارز گذاشته و سپس با وقفه ای زمانی به سراغ بورس اوراق بهادار گذاشت.
حباب های سکه و دلار در همین دوره شکل گرفت، نظر شما در خصوص این بازار چیست؟
بله دقیقا در آن زمان بود که به دلیل وجود نقدینگی فراوان و تورم شدید در بخش اسمی و کاهش بخش واقعی اقتصاد باعث حباب های قیمتی دراین بازار ها شد. لذا این حباب ها و رونق های کاذب در کنار دخالت دولت در این بازارها باعث از بین رفتن اعتماد، سرمایه اجتماعی و رونق واقعی اقتصاد شد به نحوی که شاهد بودیم بخش واقعی در اقتصاد تغییری نکرده و نرخ رشد اقتصادی از سال 90 به اعتراف خود دولتمردان نیز منفی بود اما در چنین شرایطی بخش اسمی رشد و تورم نشان می داد! در چنین مواردی که اقتصاد در رکود است نقدینگی لاجرم بجای تولید به سمت سفته بازی می رود . که اولین سفته بازی ها با کاهش ارزش پول ملی و دو نرخ شدن نرخ های ارز شروع شد و سپس متاسفانه مشاهده دخالت دولت در بازار طلا و سکه بودیم متاسفانه در آن دوران شاهد بودیم که دولت از طریق بانک مرکزی در بازار وارد می شد و با فروش سکه و ارز کسری بودجه و بعضی از مخارج و خرج های خود را جبران می کرد.
دولت سکه را در کف قیمت می خرید و در اوج قیمت به مردم می فروخت و در اکثر اوقات به شکل دنکیشوت وار مردم را از خرید یا فروش نهی می کرد! چه کسی بهتر از دولت به عنوان انحصارگر یا بزرگترین عرضه کننده دلار و سکه می تواند نقاط اوج و کف قیمت را پیش بینی و تعیین نماید؟ البته خوشبختانه دولت تدبیر و امید تاکنون در این خصوص عقلایی عملکرده و تا کنون وارد این بازار و بازی نشده است که به نظر من بخش زیادی از این رفتار عقلایی در اقتصاد را مدیون آقای دکتر طیب نیا و مدیریت ایشان هستیم. پس ما در دوره قبل شاهد فشار موج شدید نقدینگی و دخالت دولت بودیم که کار را بدتر و مساله را حادتر می کرد.
آیا این موج نقدینگی بر بورس هم اثر داشت؟
بله نخستین وجه تاثیر موج نقدینگی و دولت بر بورس در آن دوران، تاثیر غیر مستقیم آن بود که از طریق انبساط پولی شدید صورت گرفت. چنانچه بیان شد نخست این موج نقدینگی به سمت بازارهای دلار، سکه و مسکن رفت و پس از اشباع شدن این بازارها به سمت بازار بورس آمد. یعنی آن زمانی که سکه در اثر هجوم موج نقدینگی به اوج قیمت تاریخی خود نزدیک می شد بازار بورس در حال تجربه یک سیر نزولی بود اما پس از یک وقفه زمانی و هنگامی که نقدینگی سرگردان دیگر هیچ راهی در بازار مسکن، سکه و دلار نداشت در شهریور 91 رو به بازار بورس آورد و بورس بزرگترین رکوردهای خود را ثبت کرد.
دومین وجه تاثیرگذاری دولت در بورس دخالت مستقیم بود. ظاهراً بدین شکل که دولت وجوهی را به برخی شرکتهای حاضر در بورس که شرکتهای نیمه دولتی محسوب می شوند؛ تحت عنوان هزینه تحقیق و توسعه تزریق کرد؛ اما این شرکتها وجوه مزبور را صرف تحقیق و توسعه نکردند و جز درآمد های شرکت و در قالب درآمد و سود شرکت خرج نموند که این امر باعث بالارفتن ارزش سهم آنها و شاخص بورس شود و سبب شد تا حباب در بازار سرمایه اتفاق بیافتد و بازار به شکل حبابی رشد کند.
بنابراین مجدداً باید تاکید کرد که درهر دو حالت، دخالت دولت در بازار سرمایه چه مستقیم و چه غیر مستقیم اشتباه است و با ذات بازار سرمایه در تعارض است و نباید صورت پذیرد. بلکه تنها اثری که دولت می تواند و بجاست که داشته باشد تلاش برای اصلاح بسترها، ساختارها و نهادهای اقتصادی است که به صورت خود به خود به کم شدن فاصله بخش واقعی و بخش اسمی و از بین رفتن انفکاک مالی و رونق اقتصادی منجر می شود و در میان مدت باعث رشد منطقی اقتصادی در کشور و متناسب با آن رشد بورس و بازار سرمایه خواهد شد.
در شرایط کنونی که کشور در حال رکود تورمی قرار دارد چگونه می شود این بستر ها را اصلاح نمود؟
وقتی اقتصاد دچار رکود است و در عین حال تورمی است معمولا دیگر سیاستهای پولی و مالی طرف تقاضا جواب نمی دهد و باید از سیاستهای سمت عرضه استفاده کرد. یعنی کاری کنیم که تولید رونق یابد و با افزایش تولیدات مشکل رکود حل شده و با رشد سمت عرضه کالا و رونق اقتصادی، کالا فراوان شده و قیمتها پایین تر بیاید.
یکی از مشکلات اساسی اقتصاد ایران مربوط به اندازه، مقیاس و اسکیل آنهاست، اکثر بنگاه ها در ایران در اندازه و مقیاس کوچک و محلی اند، لذا نه تکنولوژی پیشرفته ای دارند و نه از کاهش های هزینه مقیاس بهرمند می شوند و معمولا بازارهای کوچک محلی و به همین دلیل در شرایط انحصاری یا انحصار رقابتی تولید می کنند و این مساله سبب می شود که در صورت بروز رکود، تولید کننده پس از کاهش تولید برای جلوگیری از زیان، اخراج نیروی کار و.. هر چه می تواند بر قیمت محصول خود بیفزاید و بر جنبه رکودی و تورمی اقتصاد کشور بیفزاید!
البته به علت ساختار دولتی و نهاد فرهنگی سیاسی ، معمولا در اقتصاد ایران بزرگ شدن مقیاس اقتصادی همراه با اتهاماتی همچون فساد، ارتباطات سیاسی، رانت خوار و ... هزاران مشکل غیراقتصادی است لذا معمولا شرکتها و افراد در یک سطح کوچک رشد کرده و دولت جلوی رشد آنها را می گیرد. بنابر این درمورد مساله مقیاس در اقتصاد کشور و اصلاح آن جهت بهبود فضای کسب و کار، وزیر محترم اقتصاد باید اقدامات اقتصادی و نه سیاسی انجام دهد و سایر موارد مهم نهادی مثل مالیاتها، بیمه، بانک و... که در ادامه اشاره خواهم نمود، را عطف توجه قرار دهند.
دولت چه میزان در حل مشکل طرف عرضه و بازار سرمایه موفق بوده است؟
خوشبختانه امروز مشاهده می کنیم که دولت در همین راستا سیاستهایی را در پیش گرفته مثل اجرای قوانین سهولت فضای کسب و کار، تلاش برای جذب سرمایه گذار خارجی، اصلاح قانون کار و ...
به نظر من یکی از بهترین راهکارها برای نجات سمت عرضه، باز کردن قفل هایی است که به تولیدکنندگان بخصوص بخش خصوصی شده است، یکی از قفل های بزرگ اقتصاد ایران مالیات است که کسی حاضر به تغییر نگرش در مورد آن و تغییر ساختار ثابت و کلاسیک آن در ایران نیست، جالب این است که این امر در کتب اقتصادی دانشگاهی کاملا محسوس است، گویی وحی منزل است. هر زیان و عوارضی و یا هر مشکل اقتصادی را با وضع یک مالیات حل و فصل می کنند.
آلودگی هست؟ مالیات وضع کن! خانه های خالی، مالیات وضع کن! و... هزاران مورد دیگر، چنان قانون مالیات پیچیده و دست و پا گیر شده که بازنشستگان امور مالیاتی پس از مشاور شدن در بنگاههای خصوصی و دانشی که از این پیچیدگی کسب کرده اند، به درآمدهای هنگفتی دست می بابند، این پیچیدگی و تنوع باعث از بین رفتن انگیزه تولید، چند دفتری شدن حسابها، فرارهای مالیاتی و... و از همه بدتر نارضایتی تولیدکنندگان و از بین رفتن سرمایه اجتماعی شده است، بی عدالتی مالیاتی به دلیل تنوع و تکثر و تبصرهای زیاد باعث شده هم دولت سهم کمتری از مالیاتی ببرد و هم مالیات دهندگان به علت زیاد بودن هم حجم و هم تنوع مالیات ناراضی باشند، امروز تولید کننده چندین مالیات می دهد.
یکی همان مالیات رسمی است حدود 25 درصد، دیگری بیمه است که حدود 30 درصد از او میگیرد، بعد از آن عوارض شهرداری ها مطرح می شود وقتی خوب نگاه می کنیم می بینیم اسمش این است مالیات تولید کننده 25 درصد است اما سر جمع تا شصت هفتاد درصد باید بپردازد! آیا با این شرایط واقعا انتظار رشد و تولید می رود؟ بنده بعید می دانم.
افرادی که در این کشور ایستاده اند و تولید می کنند و وارد واردات و قاچاق و... که کاملا اقتصادی و بصرفه است نمی شوند واقعا جهاد می کنند و اجرشان نزد خداوند است. پیشنهاد بنده به دولت برای رهایی تولید کنندگان وضع یک سیستم تک مالیاتی و آن هم نظام مالیات بر مصرف (مالیات بر ارزش افزوده) است و حذف سایر ساختارهای مالیاتی به طور کامل است. درآمد هر چه باشد (توسط شخص حقیقی یا حقوقی، دولتی یا خصوصی) در انتها مصرف می شود. مثلا فرض کنیم، مالیات بر درآمد حذف شود و تنها مالیات بر مصرف باشد، چه می شود؟ فرد (حقیقی یا حقوقی) درآمدی که قبلا مالیات می داده حال یا مصرف می کند که دولت مالیاتش را دریافت می کند یا پس انداز که آن نیز باز غیر مستقیم با یک چرخش دیگر مالیات آن را دریافت می کند. یعنی حتی با حذف مالیات بر درآمد مجددا از همین مسیر مالیات بر مصرف، دولت به درامدش (مالیاتش)می رسد. اما رضایت خاطر مصرف کننده و تولید کننده بیشتر است در عین حال حجم بالایی از بروکراسی ساختار مالیاتی که در زمینه شرکتها است و سربار دولت است حذف شده است .
علاوه بر این دولت با یکبار تصویب نرخ مالیات در مجلس بین صفر تا مثلا 25 درصد که جهت سیاست گذاری به دولت واگذاری شده است هر شش ماه می تواند سیاست گذاری نیز نماید. البته کاش حداقل یک بار هم شده بود باورهایمان را در مورد مالیات گیری تغییر میدادیم و امیدوارم دولت بیاید تحقیق و شبیه سازی کند که اگر به جای این همه تنوع مالیاتی تنها یک نوع مالیات داشته باشد چه ثمراتی و چه رضایت خاطری برای شهروندان دارد چه مزایایی حاصل می گردد.
وقتی نظام تک مالیاتی است علاوه بر کاهش مالیات تولید کننده که باعث حرکت طرف عرضه است باعث می شود تولید کننده از برخورد با چندین ارگان متفاوت خلاص و بروکراسی اش و هزینه مبادله اش کاهش یابد.همچنین در این مدل برخی رفتارهای ناشفاف مثل چند دفتری و حساب سازی ها نیز خود به خود پایان می یابد. اگر دولت سیستم مالیاتی اش را به طور کلی بر مالیات بر مصرف متمرکز کند علاوه بر پس انداز شدن درآمد تولیدکننده فرار مالیاتی نیز غیر ممکن می شود زیرا مصرف کننده مازاد درآمدش را یا باید مصرف کند که مالیات می دهد یا باید پس انداز و سرمایه گذاری کند که خود کمال مطلوب است و سبب رشد تولید می شود.
در اصلاح بستر های اقتصاد چه عوامل دیگری جز مالیات دخیل هست؟
یک سری عوامل هم هست که خیلی در دست دولت نیست و به کلیت نظام مربوط است مثلا کلیت قانون کار ما که به شدت سوسیالیتی است خوب این کار نهاد قانون گذار است یا مثلا قانون بیمه و برخی شرایط و نهاد های اجتماعی و حقوقی دیگر، پس می بینینم که همه چیز همه برای رونق یافتن اقتصاد در دست دولت و کابینه و وزیر محترم نیست و این اشتباه مغرضانه است که رونق بورس و اقتصاد را تنها از وزیر اقتصاد توقع داشت، خود پذیرش وزارت اقتصاد پس از دوره گذشته نشان از شجاعت، عملگرا بودن و عزم جدی وزیر بوده است.
ایشان در این زمینه تمام تلاش خود را می نماید و در این زمینه با توجه به سیاست کاهش تورم در اقتصاد ایران و وجود هزاران نهاد و رفتار نادرست، بیش از این توقع نمودن جایز نیست. زحمات ایشان در وقفه های آتی خود را نشان می دهد کما اینکه اوضاع بد حال حاضر ناشی از اقدامات دوره های قبل است که به دلیل وقفه آثرات آن نصیب این دولت و وزیر اقتصاد شده است.
شما اهم وظایف دولت در زمینه رو به رشد قرار گرفتن بورس را چه میدانید؟
نخست اصلاح ساختار و نهاد مالیاتی دوم اصلاح ساختارهای اقتصاد کلان در حد توان.
البته نکته دیگری که کمتر از سوی مسئولین دولتی نسبت به بازار سرمایه به آن توجه می شود، بحث حجم معاملات است اکثر مسولین ملاک را شاخص های بورس می دانند. این تفکر اشتباه است، ملاک رونق بورس افرایش حجم معاملات است نه رشد شاخص بورس. چون عمدتا افزایش معاملات در رشد قیمتهای سهام دیده می شود، رونق بورس را در رشد شاخص بورس می بینند. این یک اشتباه محض است.
البته خوشبختانه دولت سعی کرده ابزارهای مالی جدیدی را ایجاد کند و از طریق توسعه ابزارهای مالی جدید، جذب سرمایه گذار خارجی، بهبود ساختارهای معاملات مثل حجم مبنا و دامنه نوسان، حجم معاملات را افزایش دهد. افزایش توان معاملات و امکان خرید و فروش سهام در هر لحظه در بازار های ثانویه (مساله نقدشوندگی سهام) در وحله اول برای بازیگران عرصه بازار سرمایه بعضا مهمتر از مساله سودآوری است. اگر اوراقی امکان معامله کم داشته باشد حتی اگر سودآورهم پیش بینی کنند افراد کمتر به سمت این اوراق می روند مگر افراد دوستار ریسک، بنابراین رونق بورس در گسترش حجم معاملات و افزایش سهام شناور شرکتها و خارج شدن از وضعیت چند انحصاری و شبه دولتی است. البته دولت می تواند با تغییر ساختار بازار سرمایه از سرمایه گذار محور به کارگزار محور باعث رونق و تخصصی شدن بازار سرمایه شود مانند تمام دنیا که ساختار مالی آنها کارگزارمحور است.
لذا شاهد آن هستیم که دولت دارد از طریق اصلاح ساختارهای اقتصادی به بورس کمک می کند که راه علمی و صحیحش همین است وگرنه اگر قرار باشد دولت با تزریق مستقیم نقدینگی یا به میدان آوردن بانکها، بورس را تکان بدهد این در کوتاه مدت رشد و رونق روی کاغذ است اما در بلند مدت بسیار آثار سویی دارد. همین که دولت بازار پول کشور را که موازی و نه رقیب بازار سرمایه استیعنی بانکها را به سمت سرمایه گذاری کوتاه مدت و سرمایه درگردش سوق می دهد خودش یک اقدام بسیار با ارزش برای اصلاح ساختارهاست.
ارتباط موضوع تحریمها و آثار رفع آن با شرایط امروز بورس چیست؟
این مسایل را که گفتم با فرض بود یا نبود تحریم ها گفته شد این اقدامات باید انجام شود و در حال انجام است. اگر مسئله مالیاتها، بیمه، نهاد حقوقی و قانون گذار، فضای کسب و کار و قفل هایی که به پای تولیدکننده زده شده و... باید حل شود ربطی به تحریم ندارد، در زمان تحریم اتفاقا باید حل و فصل شود بعدا که به خاطر حذف تحریم ها کسی به این مسایل نمی اندیشد و در ضمن شرایط ایجاد شده تولید کننده مشکلاتش را به نوعی حل و فصل می کند . مشکل کجاست، آنجایی که ما می توانیم رشد 10 درصدی داشته باشیم اما 5 درصدی داریم و خوشحالیم!
البته دولت امروز تمام تلاش خود را برای رفع موانع تولید و بهبود تولید و ایجاد انگیزه برای جذب سرمایه های خارجی و امکان کاهش هزینه مبادله با حل چالش ها و مناقشات بی موردی که در دوران گذشته ایجاد شده، لذا بهبود روابط ما با دنیا احتمال تحقق بهبود نسبی و رشد بخش واقعی و بورس را خواهد داشت البته رونق بازار سرمایه با بهبود ساختارها و رشد بخش واقعی معنا پیدا می کند وگرنه اقدامات سیاستهای نمایشی و رونق های ساختگی در انتها باعث زیان و بدبین شدن به سرمایه گذاری و پس انداز در بازار سرمایه می شود.
لذا حذف تحریم ها در کوتاه مدت رونقی را در بازار ایجاد می کند، اما اگر این امر در اقتصاد واقعی نمود پیدا نکند و وقفه آن طولانی باشد، شاهد جهش های نجومی و حبابی نخواهیم بود. نباید از اثر وقفه در اقتصاد غافل باشیم یعنی اصولا فرق اقتصاد با علوم مهندسی اینجاست که وقتی شما یک شبکه برق می سازید به محض پایان کار و زدن کلید همه شبکه فعال و چراغها روشن می شود؛ اقتصاد این گونه نیست اقدامات اقتصادی سازنده دولتها و یا حتی رفتارهای غلطشان در اقتصاد آثاری دارند که بعضا بعد از یکی دوسال نمایان می شود. یعنی خیلی از شرایط دشواری که امروز ما در اقتصاد با آن مواجه هستیم و حتی مسائلی که می بینیم تازه ایجاد شده ممکن است همچنان آثار رفتارهای غلط اقتصادی دولت قبل باشد و خیلی از رفتارها و اقدامات صحیح و علمی دولت حاضر نیز هنوز آثار خود را نشان نداده و در چند سال آینده آثار آن مشاهده می گردد.
در مورد آقای دکتر طیب نیا به دلیل آکادمیک بودن ایشان گفته می شود که فرد عمل گرایی نیستند و خیلی تئوریک فکر می کنند چقدر این انتقاد را وارد می دانید؟
به نظر من بزرگترین نکته در اثبات عملگرایی دکتر طیب نیا اقدامی است که ایشان در پذیرفتن وزارت اقتصاد کردند. زیرا اصولا دل شیر می خواست که یک اقتصاددان بیاید سکان اقتصادی را بدست به گیرد که میراث شرایط دولت قبل بوده است. با رشد اقتصاد منفی سه درصد و نرخ تورم بالای سی و هشت! اگر طیب نیا عمل گرا نبود و فرد جسوری نبود اساسا آیا می پذیرفت وارد چنین میدان هولناکی شود؟ او آمد و پذیرفت و ظرف دو سال آن نرخ رشد منفی را مثبت کرد و به بالای صفر رساند.
اینکه دخالت مستقیم نکردن ایشان در برخی عرصه ها را دلیل عملگرا نبودن می دانند باید گفت این اوج نقطه قوت ایشان است که حد و حدود دخالت دولت در اقتصاد را می دانند و با ورد بی جا به هر عرصه ای چنان که در دولتهای قبلی بعضا مشاهده شده موجبات بر هم خوردن چرخه های سالم در اقتصاد را رقم نمی زنند.
در انتها آرزو می کنم که شاهد رشد 15 درصد اقتصاد ایران باشم آرزوی که فکر می کنم شدنی است و دور از دسترس نیست. همانگونه که بسیاری از کشورها داشته اند ما ظرفیت زیادی داریم که باید یکسو شده و سیاسیون ما هدفشان را اقتصاد و رفاه مردم بگذارند و وارد مناقشات کودکانه و بچه گانه نشوند. درک اقتصادی پیدا کنند و از خود بپرسند آیا این کار عایدی بیش از هزینه دارد و اگر y>c بود عمل کنند. اگر همه ما در اقدامات و سیاست گذاری های خود منافع ملی و اقتصادی را ببینم و صلاح کل کشور و ملت را ببینم دست از اقدامات غلط و در جهت پیشرفت ایران اسلامی قدم خواهیم زد.