پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : هفتهای که گذشت، در کنار همه اتفاقات منطقهای و فرامنطقهای، ایران عزیز ما، شاهد اتفاقی بود که با همه تلخیهایش، شیرین بود ولی متأسفانه سپس با همه شیرینیهایش، در کام مردم تلخ شد.
وقتی از چندی پیش خبر کشف گور دسته جمعی پیکر 175 غواص مظلوم و شجاع خط شکن عملیات کربلای چهار، آن هم با دستهای بسته و به تعبیری «زنده به گور شدن» گلهای باغ مردم ایران به همراه 95 شهید گمنام به گوش رسید، موجی از احساسات لطیف و غیرت ملی مردم، سراسر کشور را فرا گرفت و همه خود را برای استقبال از سیاوشهای مظلومی آماده میکردند که تعبیر امروزی آن، مظلومیت حضرت عباس(ع) است. عزیزانی که شیوه شهادتشان، احساسات همه ایرانیان با همه سلایق و گرایشهای سیاسی را برانگیخت و آنها را به فرهنگ اساطیری کشور در نبرد با تورانیان و غنیتر از آن به فرهنگ دینی تشیّع در نبرد با یزدیان پیوند میداد.
شهدا که گویا پیش درآمد ماه مبارک رمضان «ماه میهمانی خدا و رحمت و برکت» در آخرین روزهای شعبان بودند، بر دوش مردم تهران، تمام خیابانهای میدان شهدا تا بهارستان را پیمودند تا در جایگاهی که همه منتظرشان بودند، حق مطلب ادا شود.
طبیعیترین برنامه این بود که آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین امام راحل و فرمانده 8 سال دفاع مقدس که از نزدیک در جریان عمق رشادتهای این غواصان شهید در دو عملیات کربلای 4 و 5 بود، سخنران مراسم باشند و برای نسل جدید و جوانی که آن روزها هنوز به دنیا نیامده بودند، مانند خطبههای آتشینی که اتفاقاً پس از همین دو عملیات در نماز جمعه تهران برای مردم ایران و جهان خوانده بود، بگویند و تشریح کنند که: پس از فتح خرمشهر، فرماندهان نظامی در جلسهای خدمت امام(ره) رسیدند که من و آیتالله خامنهای هم حضور داشتیم. فرماندهان خواستار اجازه امام برای ورود به خاک عراق بودند و امام به دلایلی انسانی و سیاسی، مخالف بودند. بحث و تبادل نظر شد و فرماندهان استدلال کردند که اگر دشمن بداند که ما وارد خاکش نمیشویم و نیروهایش را فقط تا مرزها تعقیب میکنیم، خود را تجهیز روحی و نظامی میکند و دوباره یورش میآورند.
امام(ره) منطق نظامیها را قبول کردند ولی فرمودند: به مناطقی وارد شوید که مردم نباشند، از طرف دیگر سیاست کلی ما در آن سالها این بود که یک منطقه استراتژیک را از عراق بگیریم که بدون آن ادامه حیات اقتصادی برای رژیم بعثیها دشوار باشد تا به وسیله آن، خواستههای به حق خود را از متجاوزان بگیریم. یکی از اهداف ما قطع ارتباط عراق با دریا بود که براساس آن عملیات فتح فاو انجام شد که خیلی موفق بود، اما به همه اهداف در آن عملیات نرسیدیم. پس از آن به دنبال فتح منطقه دیگری بودیم که هم مکمّل عملیات والفجر هشت در فاو و هم در راستای آن سیاست اصولی باشد. پس از جلسات مکرر با فرماندهان سپاه و ارتش، منطقه عملیاتی کربلای 4 و 5 انتخاب شد که گروههای شناسایی حفاظت و عملیات، ماهها به عمق خاک عراق رفتند و همه چیز را بررسی کردند. کار اعزام نیروها و تجهیزات به منطقه با رعایت اصول نظامی انجام و برای ارتش و سپاه دو محور انتخاب شد و زمان انجام عملیات اوایل دی ماه 1365 انتخاب شده بود و من برای رعایت مسایل امنیتی و جلوگیری از احتمال لو رفتن عملیات، اول به بوشهر رفتم و از آنجا با ماشین به سوی اهواز آمدم. غروبی که قرار بود آن شب عملیات شود، از مسیر جاده آبادان ـ خرمشهر به امیدیه رفتم و در مسیر آخرین اطلاعات را با آقایان سردار رحیم صفوی و دکتر حسن روحانی بررسی کردیم. پس از استقرار در پایگاه هوایی امیدیه، آقای سنجقی و یکی از محافظانم را برای کسب اطلاعات میدانی به خط مقدم فرستادم و از ساعتی که عملیات شروع شد تا صبح سرشار از اضطراب بودیم. نزدیکهای سحر آقای محسن رضایی تلفنی خبر از توقف عملیات داد. وقتی از علت پرسیدم، گفت: عملیات لو رفته بود. بعدها متوجه شدیم که آواکسهای آمریکایی، اطلاعات کاملی از نقل و انتقالهای چند روز گذشته ما را به همراه گزارشهایی که ستون پنجم از بین صفوف نیروهای ما میدادند، در اختیار عراق گذاشتند و آنها با تمام تجهیزات خود آماده بودند. البته پس از آن در یک جلسه اضطراری با همه فرماندهان ارتش و سپاه حتی تا سطح فرماندهان گردانها، برای ادامه کار بحث کردیم که نظرات مثبت و منفی، اکثریت نداشت. لذا تصمیمگیری قطعی را به من و محسن رضایی واگذار کردند. ما هم پس از انجام یک جلسه دو نفره و با توجه به همه نکات، تصمیم به آغاز عملیات کربلای 5 گرفتیم و با استفاده از اصل غافلگیری، عراقیها را که مست از غرور پیروزی بودند، به چنان مذلتی کشاندیم که دست به دامان حامیان خود شدند و اخبار موثقی داشتیم که مشاوران روسی در جلسات ستاد ارتش بعث حاضر شدند. دستاوردهای عملیات کربلای 5 آن هم پس از عملیات لو رفته کربلای 4 که روحیه مردم، مسؤولان و نیروها را تضعیف کرده بود، به گونهای بود که میتوان گفت یکی از موفقترین عملیاتهای ما در طول 8 سال دفاع مقدس بود. (به نقل از مصاحبه و سخنرانیهای آیتالله هاشمی رفسنجانی)
بالاخره 29 سال از آن عملیات گذشت و گروه تفحّص شهدا به همراه شیعیان عراق، مظلومترین شهدای کربلای 4 و 5 را پیدا کردند و در تشییع پیکرهای پاک آنان، اتفاقاتی افتاد که بهترین تعبیر برای آن «فرمانده مظلوم و شهدای مظلومتر» است.
البته انتخاب دکتر محسن رضایی به عنوان سخنران مراسم به جای فردی جنگ ندیده ولی پر مدعا، تنها کار مناسب در این روز بود ولی متأسفانه در جایگاه کسی حضور داشت که با سوء استفاده سیاسی از مراسم تشییع شهدای مظلوم، با تکان دادن متوالی دستهایش و نشان دادن علامت پیروزی در حال و هوای سیاسی خود سیر میکرد و باعث تحریک مردم و پایین آوردن شأن مراسم بود کسی که اولاً ادبیات سیاسیاش هیچ قرابتی با شهدا نداشت و ندارد، ثانیاً توهین به فرمانده همین شهدا در 8 سال دفاع، اساس وجودیاش در دنیای کوتاه سیاسیش است و ثالثاً فساد گسترده دولتش به گونهای است که دستگاه قضایی با همه ملاحظاتی که در مورد وی دارد مبجور به اعلان اختلاسهای میلیاردی و دستگیری معاونینش شده است و معلوم نیست چه کسی برای حضور این رئیس پاکترین!! دولت پس از انقلاب و میهمان ناخوانده در آن جایگاه، برنامهریزی کرده بود.
نکته دوم برای مظلومیت شهدا و فرمانده آنان، سخنرانی مدّاح یا مدّاحان مراسم و ادامه آن در برنامههای دیگر بود که استقرار مشترک آنها (احمدی نژاد و حدادیان) در جایگاه، یادآور میتینگ سیاسی مشترک آنها پس از برگزاری انتخابات سال 88 در میدان ولیعصر تهران بود که اولاً مردم را خس و خاشاک خواندند، ثانیاً چفیهای را که یادگار شهداست، جلوی دوربینهای متعدد صداوسیما به گردنش آویختند و ثالثاً احمدینژاد را به دروغ سید خواندند. البته بگذریم از اینکه بعدها آن دو یار غار سالهای 88 به مخالفان خونین یکدیگر تبدیل شدند و کار به شکایت و دادگاه و حکم رسید و تهدید فیزیکی آقای احمدینژاد توسط همین مداح و قطع فلان عضو زائدش، زبانزد خاص و عام شد!!
آن مراسم با همه حاشیههایی که برای شهدای مظلوم درست کردند و عدهای با اهانتهای خود به دولت، آن را بهانه انتقامگیری از انتخاب مردم در سال 92 و تیم مذاکره کننده هسته ای مورد حمایت رهبری معظم انقلاب قرار دادند و باعث رنجش دلسوزان نظام شدند، تمام شد. اما گویا مظلومیت شهدا و فرمانده آنان تمام شدنی نبود و به مهدیه تهران رسید و دوباره مداح! اهل بیت (علیهم السلام) قبل از شروع دعا سخنرانی کرد و سیل اهانتها و توهینهای جدیدی را در کمال آرامش و امنیت کامل سیاسی نثار فرمانده این شهدا و رئیسجمهور منتخب مردم کرد.
در چنین فضایی که مظلومیت شهدای غواص به خاطر دستان بسته و زنده زنده آسمانی شدنشان توسط یک جریان و جناح سیاسی تکمیل میشد، پیام آیتالله هاشمی رفسنجانی در رسانهها منتشر شد که از بازگشت قهرمانانه شهدایی گفت که «یادگار جنایات جاهلیت ارتش حزب بعث عراق بودند» شهدایی که «شولای شهادتشان در آن شبهای سرد برای عبور از اروند وحشی، لباس زیبای غواصی بود و شاید میدانستند که 28 سال بعد همان لباسها، پرچم افتخار ملت شریف ایران در خیابانهای شهرهای مختلف میشود»
آیتالله هاشمی رفسنجانی برای تبیین مظلومیت شهدا «دست را وجه اشتراک آنان با سقای کربلا در نزدیکیهای علقمه و فرات» دانست که «یزیدیان برای از کار انداختن دست غواصان شهید، آنها را به سیم جهالت خویش بسته بودند»
نکته ظریف پیام آیتالله هاشمی رفسنجانی که نشان از عمق مظلومیت شهدای عزیز دارد، فراز پایانی آن است که «شهدا متعلق به همه مردم متدین و غیور ایران اسلامی هستند و تأکید کرد که در مسیر زندگی فراموششان نکنیم تا فردای قیامت شرمنده شهدا نباشیم.»
والسلام
بد اخلاق ها ومنافقین وبی منطق ها را به ملت شناساندن
درود بر روح بزرگ همه شهدای عزیزمان
احمدی نژاد و اطرافیانش از نظر ملت رفتند دیگه تکرار نمیشه آمدن او و امثال او مگر اینکه از روی نعش ما رد شوند
این حرف آخر ماست .