پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فارین پالیسی درمقاله ای به روابط آمریکا وکشورهای عرب حوزه خلیج فارس پرداخته ومی نویسد: کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باید درک کنند که هدف آمریکا درخلیج فارس حفظ تعادل درمنطقه است، نه اینکه آنها از کشاکش با ایران پیروز بیرون بیایند.
به گزارش ایرنا، فارین پالیسی دراین مقاله که صدای آمریکا آن را منتشر کرد افزود : ' جرمی شپیرو' و 'ریچارد سوکولسکی' معتقدند که هدف بلند مدت امریکا، ایجاد رابطه ای بسیار نزدیک میان خود وایران نیست بلکه استفاده از رابطه با ایران برای کاستن ازوابستگی عربستان وآمریکا به یکدیگر است.
درادامه این مقاله ای آمده است : نشست کمپ دیوید بهترین مکان برای انتقال این پیام بود. چنین رویکردی به روابطی واقع بینانه ترمیان آمریکا وکشورهای شورای همکاری خلیج فارس می انجامد.
این سرمقاله نویس ها می گویند: دست دردست گرفتن سران امریکا و عربستان خوب است، اما دستکم در روابط بین الملل، بی قیدی هم مزیت های خود را دارد.
فارین پالیسی می نویسد: تصویر جرج بوش رییس جمهوری پیشین آمریکا، دست در دست ملک عبدالله پادشاه سالخورده عربستان سعودی، در مزرعه اش در سال 2005 میلادی، به نشان و نماد روابط عربستان سعودی و آمریکا بدل شده بود که طی بیش ازچهل سال، واشنگتن وریاض دست در دست از میان بیشه زار بحران های خاورمیانه عبور کرده اند.
یک باردیگر درپس زمینه طبیعت روستایی، این بار باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا، چهاردهم ماه مه 2015 درکمپ دیوید، نشست ویژه ای با عربستان سعودی وشرکایش درشورای همکاری خلیج فارس برگزار کرد تا آغازگر مرحله جدیدی از روابط باشد اما، برای نخستین بار به نظر می رسد تصویر دست دردست جای خود را به حرف های سخت داده است.
درادامه این مقاله آمده است: آمریکا از فرصت نشست برای شنیدن نگرانی های شورای همکاری خلیج فارس ازایران استفاده خواهد کرد، اما احتمالا به صراحت به امیرنشین های عرب توضیح خواهد داد که از توافق دفاعی آمریکا و شورای همکاری خلیج فارس، یا اطمینان بخشی های امنیتی مطلق خبری نخواهد بود. اگر رییس جمهوری پیامی برای حاضران در نشست داشته باشد این است که روابط آمریکا وشورای همکاری خلیج فارس سازنده تر از هر زمانی خواهد بود.
سعودی ها به روشنی ازاین رویکرد خشمگین هستند. روز یکشنبه اعلام شد ملک سلمان، که چند ماه پیش بر تخت پادشاهی تکیه زد، در ریاض خواهد ماند و در عوض ولیعهد خود را به کمپ دیوید می فرستد. در انتها تنها دو رهبر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس ازکویت وقطر در نشست شرکت کردند. اینگونه کج خلقی ها، تاکتیک معمول مذاکره درشرایط این چنینی است. این اغلب در رسانه های آمریکا به کاهش نفوذ آمریکا درمنطقه یا مشکل درروابط آمریکا وعربستان سعودی تعبیر می شود. تا حدودی تمرکز رسانه ها هم گواهی بر همین نکته است.
باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا، اشاره کرد که هدف از نشست کمپ دیوید، کاستن ازنگرانی های کشورها ازتوافق هسته ای با ایران است. درون دولت آمریکا هم فشارهایی درباره آنچه درنشست قابل ارائه است وجود دارد؛ آنچه که می تواند خیال عربستان وشرکایش درشورای همکاری خلیج فارس را آسوده کند.
به عقیده نویسندگان مقاله فارین پالیسی، با توجه به عدم شرکت تمام سران شورای همکاری خلیج فارس، گنجاندن موضوع اطمینان بخشی دوباره به آنها در کانون بحث های این نشست، به سه دلیل اشتباه است.
نخست؛ عربستان سعودی وشرکایش درشورای همکاری خلیج فارس متحدان رسمی آمریکا نیستند وفراتر ازآن، اغلب نقش دوستانه ای هم ایفا نمی کنند. آمریکا کشوری چند قومیتی ویک دموکراسی است که خود را به حقوق جهان شمول بشر متعهد می داند. عربستان سعودی یک پادشاهی خودکامه است که خود را به حفظ جامعه ای مبتنی بر سرکوب سیاسی شدید، تعصب مذهبی وخوانش بنیادگرایانه از اسلام در تقابل با حقوق بشر متعهد می داند. بعضی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس درواقع منبع ایدئولوژی ومالی هستند که پشتیبان تروریسم اسلامگرایانه در سراسر جهان است.
منافع شورای همکاری خلیج فارس وآمریکا بر سر مسائلی چون ایران، سوریه، نیاز به اصلاحات درکشورهای حاشیه خلیج فارس وچگونگی برخورد با تهدید اسلام سیاسی به شکلی فزاینده واگرایی داشته است. آمریکا، عربستان سعودی و شرکایش درشورای همکاری خلیج فارس درحال همکاری برروی مسائل مشخصی هستند، ولی این بیشتر حالت بده بستان دارد.
دوم؛ تعهد آمریکا به عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس مطلق نیست ونباید هم باشد.همکاری های آمریکا با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در موارد امنیتی مختلف براین مبنا بوده است: ایالات متحده آمریکا ازشما دربرابر تهدیدهای خارجی که متوجه امنیت شما می شود حمایت می کند وشما نیز از اهداف و منافع آمریکا درمنطقه حمایت کرده وبه ایجاد ثبات دربازار جهانی انرژی کمک می کنید.
این وضعیت طی زمان باعث شد کشورهای عرب مسولیت امنیت منطقه ای را به دوش آمریکا بگذارند وهرگاه اتفاق ناخوشایندی رخ داد، آمریکا را مقصر بدانند. تعادل دراین رابطه مدت ها به سود کشورهای عرب بود، اما تنوع در بازار انرژی این وضع را تغییر داده است، واهرم فشار آمریکا را تقویت کرده است.
سوم؛ تعهد بی پایان آمریکا به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به جای این که آنها را به استقلال عمل و توانمندی در برابر تهدیدهای خارجی تشویق کند، باعث وابستگی ناسالم آنها به آمریکا شده است. ضعف جمعی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به کمبودهای امنیتی درمنطقه منجر شده است. همان طور که رییس جمهوری آمریکا گفت بزرگترین تهدیدهایی که کشورهای عرب سنی منطقه با آن روبرو هستند، ممکن است ازسوی یک ایران متخاصم نباشد وناشی از نارضایتی های درون کشورهای خودشان باشد.
حمایت های آمریکا ازاین کشورها دربرابر تهدیدهای خارجی باعث غفلت آنها از مشکلاتشان درخانه شده است، که شامل جمعیت رو به فزونی جوانان مأیوس، سطح بالای بیکاری مزمن وپیشینه ضعیف حقوق بشری است. آمریکا در عوض باید آنها را برای انجام اصلاحات داخلی تحت فشار بگذارد.
درنتیجه افزایش استقلال عمل کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، ممکن است راه حل های آنها برای مسائل امنیت منطقه ای، مانند جنگ داخلی یمن، خوشایند آمریکا نباشد. درآن زمان آمریکا باید دست به مصالحه هایی دشوار بزند، اما در بیشتر مواقع، آنها مسئولیت حل مشکلات خود را برعهده می گیرند واین به نتایج بهتری از تلاش های تحت رهبری آمریکا بویژه مداخلات نظامی می انجامد.
نویسندگان فارین پالیسی درادامه مقاله می گویند، ایران جاه طلبی های خود برای تسلط بر منطقه را ادامه خواهد داد و سیاست هایی را که تهدید جدی علیه منافع آمریکا در خاورمیانه است، دنبال می کند.
توافق هسته ای ایران درصورت موفقیت، این امکان را به ایالات متحده می دهد که طرح ریزی سیاست نویی را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس آغاز کند، زیرا تهدید اصلی علیه منافع آمریکا راازطرف ایران ازمیان برمی دارد. این وضعیت به آمریکا اجازه می دهد کشورهای منطقه را برای پذیرش مسولیت هایشان تحت فشار بگذارد وازمداخلات نظامی درجنگ های داخلی خاورمیانه پرهیز کند. تمایل عربستان سعودی به حل بی ثباتی دریمن وحرکت اتحادیه عرب به سوی تشکیل نیروی نظامی مشترک عرب نشانه های مثبتی ازمسئولیت پذیری رو به رشد درمنطقه خلیج فارس است.