پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : امنيت شمال افريقا هميشه با امنيت در جنوب اروپا و به ويژه در ايتاليا و فرانسه مرتبط بوده است. زماني اين امنيت در حوزه استفاده از شمال افريقا به عنوان حياط خلوت اروپا در جنگهاي جهاني تعريف شد.
نبرد قدرتهاي اروپايي بر سر اقتدار در اين قاره و حضور طولاني مدت نيروهاي فرانسوي و ايتاليايي در الجزاير، ليبي و مناطق همجوار آنها، بخشهايي از شمال افريقا را به حوزه نفوذ اين کشورها تبديل کرد. سهم کشورهاي ديگر اروپايي مانند پرتغال، انگليس و هلند هم در قاره افريقا کمتر از فرانسه و ايتاليا نبود.
امروز اما وحشت از تروريسم، افراطگرايي و مهاجرت کابوس اروپا شده است. نحوه هزينه کردن، پناه دادن و مقابله کردن با اين امواج انساني افريقايي به بخش قابل توجهي از برنامه ريزيهاي اروپاييان تبديل شده است.
روزي که در سال 2001 يک فروشنده دوره گرد تونسي با نام محمد بو عزيزي جرقهاي به خرمن بحران خفته در شمال افريقا افکند؛ اين جرقه به لهيبي هولناک و وسيع تبديل شد که نه فقط شمال افريقا، که دامنههاي جنوبي اروپا را هم در گرماي خود مورد تهديد قرار داد.
اما موضوع آنقدر جدي و گسترده است که افزايش موج مهاجرتهاي کم سابقه از شمال افريقا به اروپا و کشته شدن انبوه پناهجويان افريقايي در مديترانه به يک بحران امنيتي جدي در اروپا تبديل شده و بروکسل را هم به شدت به خود مشغول کرده است.
آنچه از تونس آغاز شد و به ديگر کشورها سرايت کرد، با دخالت قدرتهاي فرامنطقهاي و با روي کار آمدن دولتهاي ضعيف و ناکارآمد جايگزين، ظرف چهار سال گذشته فضاي سياسي، اجتماعي و امنيتي شمال افريقا را به شدت تحت تاثير قرار داده است. در حقيقت اتفاق اوليه در تونس فرصتي ايجاد کرد که برخي کشورهاي اروپايي از آن به نفع خود بهره ببرند.
آثار تغيير ناگهاني اوضاع سياسي به ويژه در تونس، مصر و ليبي آنقدر عميق بود که موضوع فقط به سرنگوني يک رژيم، محاکمه و اعدام احتمالي چند عنصر حکومتي و روي کار آوردن عوامل سياسي جديد و احياناً تحت الحمايه رم، پاريس يا واشينگتن ختم نشد.
روزهايي که نيکلا سارکوزي رئيسجمهوري فرانسه يا سيلويو برلوسکوني نخست وزير ايتاليا با اغتنام فرصت از امواج بهار عربي بدون در نظر گرفتن مقتضيات عيني براي آينده شمال افريقا تصميم ميگرفتند، منطقه پرواز ممنوع بر فراز مصراته، بنغازي و بندر توبروک اعلام ميکردند، با اعضاي شوراهاي موقت و رهبران جديد ليبي عکس يادگاري ميگرفتند و خود را حامي بهار عربي و ناجي مردم شمال افريقا نشان ميدادند حتما ميتوانستند روزي را پيش بيني کنند که اين سرزمينها تبديل به کانونهاي بحران شوند.
مشاوران ريز و درشت در پايتختهاي اروپايي اگر چه ميکوشيدند وضع را به نفع خود تغيير دهند، اما حتما ميتوانستند انتظار داشته باشند که تغييرات ناگهاني، خلق الساعه و برنامه ريزي نشده چه «شوک»هاي قوي به منطقه خواهد داد تا جايي که عواقب اين رويدادها قلب اروپا را هم متاثر کند.
اگر موضوع فقط به ناامني در داخل مصر و ليبي مربوط ميشد شايد براي اروپا چندان نگران کننده نبود، اما وقتي رويدادها به يک بحران منطقهاي تبديل شده، همه شمال افريقا و حتي عمق افريقا تا نيجريه و کنيا را در بر بگيرد و از سوي ديگر هزاران افريقايي بيکار، فقير، گرسنه و بحرانزده را راهي اروپا کند وضع نگران کننده ميشود.
به کارگيري گشتهاي ساحلي، نيروي پليس، امداد و نجات، پذيرايي از پناهجويان، اسکان و سپس اشتغال و تامين نيازهاي آنان بار سنگيني را بر دوش اقتصاد تب دار اروپا قرار داده است که احتمالا مضار درازمدت آن بيشتر از منافع کوتاه مدت آن خواهد بود.
برچيدن بساط نظامهاي سياسي ـ اجتماعي حتي به صورت کودتا و جايگزين کردن آنها با نظامهاي جديد يا همان گفتمان «کشورسازي» که در مقاطع مهم تاريخي مانند دورانهاي بعد از دو جنگ جهاني اول و دوم رخ داد ديگر همان برنامه ساده و پيش پا افتادهاي نيست که استعمارگران ديروز در حيطه اقتدار استعماري خود انجام ميدادند.
استعمارگران و نواستعمارگران ديروز به سادگي بخشي از حوزهاي اقتدار سياسي خود يا سرزمينهاي فتح شده تحت نفوذ خود را تبديل به کشور ميکردند و کارگزاران خود را براي اداره کشورهاي جديد ميگماردند. تقسيم عثماني، تقسيم هند، کشور سازي در شرق دور و حتي اروپا در همين رابطه قابل بررسي بود.
باورمندان به نظام تک قطبي معتقدند که امروز اين قطب به سادگي ميتواند حکم به بودن يا نبودن يک ساختار سياسي-اجتماعي بدهد و با ايجاد تغييرات مورد نظر هر نوع دخل و تصرفي در کيان سياسي و اجتماعي کشورها و ملتها انجام دهد.
اما رويدادهاي اخير در شمال افريقا نشان ميدهد حتي اگر چنين دخل و تصرفهايي صورت گيرد آثار، عواقب و «شوک»هاي ناشي از اين تغييرات به سادگي و به ارزاني قابل کنترل نخواهد بود.
امروز اروپا مانده است و يک بحران جدي که دورنماي تاريکي براي منطقه و جهان ترسيم ميکند. فضاي ناامن و بي ثبات شمال افريقا چالشهاي زيادي را براي سياست سازان اروپايي ايجاد کرده است.
مهمترين اين چالشها حضور گروههاي تروريستي افراطي است که زماني با کمک سرويسهاي مخفي در جايي در غرب يا در ميان متحدان غرب در منطقه به وجود آمدند اما امروز از ضعف رژيمهاي نوخاسته، بي برنامه و بي تجربه بهره برده، حوزههاي نفوذ جديدي را تعريف کردهاند که همچون فرانکشتين در نهايت امنيت اروپا را تهديد خواهد کرد.
ناآراميهاي خشونت بار در شمال افريقا، موقعيت اقتصادي کشورهاي اين منطقه را هم که دهها سال حوزه تعامل اقتصادي اروپا بودهاند متزلزل کرده است. بخشهايي از اين مناطق امروز به پناهگاه قاچاقچيان مواد مخدر، دزدان دريايي و قاچاقچيان انساني تبديل شده که مسير نهايي فعاليتهاي خود را به سمت بازار پر درآمد اروپا هدف گرفتهاند.
براي شناخت ابعاد خطرناک بحران کنوني در شمال افريقا و آثار آن بر اروپا نياز به تحقيقات جامع نيست. شنيدن خبر دل به دريا زدن هزاران پناهجوي افريقايي با پذيرش مرگ از سوي 1500 نفر آنان و بروز اختلاف نظر در صفوف مديران سياسي، امنيتي، اجتماعي و اقتصادي اروپا بر سر نحوه مقابله با آن خود عمق فاجعه و بحران را برملا ميکند.
*علي اكبر عبدالرشيدي