پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ولي درويشي در سرمقاله مردم سالاری نوشت:
هفته قبل يکباره! و بيهيچ سابقه قبلي! بلايي از زمين و آسمان بر سر مردم خوزستان نازل شد و روح و جسم و جان آنان خاک آلود و نفس کشيدن برايشان سخت و طاقتفرسا شد!
عمق فاجعه چنان بود که برخي از نمايندگان عزيز که تمام دوران دولتهاي دهم و حتي نهم را روزه سکوت گرفته بودند و پس از آغاز به کار دولت يازدهم به يادشان آمده بود که بايد بر عملکرد دولت نظارت کنند، شروع به همدردي و دفاع از مردم مظلوم و محجوب خوزستان کردند و از آنجا که در زمان دولت قبل انرژي خود را مصرف نکرده بودند تمام تلاش خود را به کار بستند و به نام مردم خوزستان – اما به کام خود – دولت يازدهم و خصوصا رييس سازمان محيط زيست آن را هر آنگونه که ميخواستند، نواختند. آن هم دولتي که به اعتقاد بزرگان کشور در شرايط بسيار سختي بر سر کار آمده بود.
اين بزرگواران به ياد دارند که برخي از کانديداهاي اصولگراي انتخابات رياست جمهوري يازدهم در همان ايام تبليغات و مناظرات انتخاباتي معتقد بودند که «دولتمردان دولت دهم با مديريت خود، مملکت را به لبه پرتگاههايي وحشتناک رسانيدهاند...» و «...براي ساختن ويرانيهاي ناشي از عملکرد دولتهاي نهم و دهم، يعني رسانيدن مملکت به وضعيت سال 84 (پايان دولت اصلاحات و آغاز دولت مهرورزي) حداقل 8 سال تلاش جهادي در همه عرصهها نياز است...» و «دولت يازدهم وارث يک ويرانه مديريتي خواهد بود ...» و...
اين عزيزان طي روزهاي اخير چنان از وقوع پديده گرد و غبارِ خوزستان برآشفته شدهاند و نسبت به رييس سازمان محيط زيست عنايتها ميفرمايند گويي که خانم ابتکار شخصا اين گرد و خاک را به پا کرده و يا ميتوانسته است با اشاره انگشتي آنرا فرونشاند ولي اين کار را نکرده است.
نمونههايي از اينگونه افاضات را بخوانيد: «من به خانم ابتکار پيشنهاد ميکنم که اگر توان کار کردن ندارد از رياست سازمان محيط زيست استعفا دهد و در منزل براي خانواده خود غذا بپزد»، «خانم ابتکار اگر توانايي رياست سازمان حفاظت از محيطزيست را ندارد بايد استعفا دهد و فردي که توانايي دارد روي کار بيايد»، «مديريت محيط زيست بسيار ضعيف و ناکارآمد است و انتظار ميرود روحاني تجديدنظر فوري کرده و فرد کارآمدي را به جاي ايشان انتخاب کند».
البته بر اين عزيزان حرجي نيست؛ شايد آنان، آنقدر به عملکرد بيبديل دولتهاي مطلوبشان (نهم و دهم) اطمينان داشتند که نيازي به صرف وقت و انرژي جهت پايش و نظارت بر وضعيت کشور نميديدند و اين شعار را باور داشتند که:«آسوده بخوابيد که در سايه تلاش و مديريتِ ما کشور گلستان است» و به همين جهت است که نميدانند نه قضيه گرد و غبار در مناطق جنوبي کشور پديدهاي بيسابقه و بلايي آني و نوظهور است و نه ريشه و منشاي پيدايش آن خلقالساعه و يک روزه و يک ماهه و يک ساله و حتي درمان قطعي اين درد طي يک سال و نيم امکانپذير نيست.
شايد آنها به ياد نداشته باشند که دولت طي سالهاي گذشته بارها و بارها به همين دليل تهران و برخي شهرستانها را تعطيل کرد.
به هر حال لازم است اين نمايندگان عزيز که رئيس سازمان محيط زيست را به خاطر تکرار پديدهاي که طي ساليان گذشته بارها و بارها شاهد وقوع آن بودهايم ضعيف و ناکارآمد خطاب ميکنند و از رئيسجمهور عزلش را ميخواهند و به خود او توصيه ميکنند که در خانه بنشيند و به پختن غذا بپردازد به سوالاتي از اين قبيل هم عنايت داشته باشند:
1- آيا در دولتهاي گذشته زماني که اين اتفاق در مقياس وسيعتري رخ ميداد، هيچ دولتي در کشور مستقر نبود که از آن انتقاد کنيد؟ رئيس دولتي وجود نداشت که او را به عزل رئيس سازمان محيط زيست توصيه کنيد؟ يا اينکه عملکرد آن سازمان را بسيار مناسب و قابل تقدير ميديديد؟ يا اينکه اصلا وقوع چنين پديدههايي را در آن زمان به آن دولت و اين سازمان مربوط نميدانستيد؟!
2- آيا اگر مسوولين سابق از 10 سال قبل اقدامات علمي و عمليِ مناسب و متناسبي را براي رفع اين مشکل انجام داده بودند، اکنون وضعيت چنين بود؟!
3- آيا اگر قصوري صورت گرفته است اين قصور بيشتر از جانب نمايندگان و وکلاي ملت در مجلس بوده است که بيتفاوت، از کنار بيتفاوتيهاي غيرقابل توجيه دولتهاي قبل در خصوص اين مسأله ميگذشتند يا کساني که طبق نظر عالمان اين امر دوره مديريت يکي و نيم ساله آنها براي مرتفع کردن اين معضل کافي نيست؟!
4- آيا اگر ميبايد شخصي با سابقه مديريتي رئيس کنوني سازمان محيط زيست – که در همين مدت کم خدمات فراواني در جهت بهبود وضعيت محيط زيست کشور انجام داده است – در خانه بنشيند و صرفا به پختن غذا بپردازد پس واجب نبود که نه تنها مديران سابق محيط زيست بلکه تمام آنهايي که کشور را از وضعيت اقتصادي، سياسي، اجتماعي و ... سال 84 به وضعيت اسفبار سال 92 رساندند و خصوصا آن نمايندگان عزيزي که در مقابل اين تغييرات هولانگيز وضعيت کشور سکوت اختيار کردند و نه تنها در مقابل ناکارآمديهاي دولت عزيزشان فرياد وامصيبتا سر ندادند که حتي در مقابل مفاسد عديده و اختلاسهاي آنچناني و تخلفات بيسابقهاش دم بر نياوردند، بروند و آنچنان «سبحه در کف، توبه بر لب» در خانه بنشينند که حتي فرصت پرداختن به امورات خانه را هم پيدا نکنند؟!