پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : صبا: فرانسیس فورد کوپولا به تازگی با حضور در جشنواره فیلم تلوراید از اسرار ناگفته شاهکار هنریاش «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) پرده برداشت. برگزارکنندگان جشنواره ضمن دعوت و تقدیر از این کارگردان برجسته سی و پنجمین سالگرد نمایش فیلم جنگی او را جشن گرفتند.
در این مراسم، کوپولا درباره ستاره اصلی فیلمش، مارلون براندو به اظهار نظر پرداخت و گفت: «او درست مثل یک پسربچه، بسیار سر به هوا و بیمسئولیت بود.»
کوپولا از سال ۱۹۷۴، پیشتولید این فیلم را با بودجهای ۳۱ میلیون دلاری (معادل ۱۱۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۴) آغاز کرد و فیلم پس از گذشت پنج سال، از ۱۵ آگوست ۱۹۷۹در سینماهای امریکا روی پرده رفت. کوپولا علاوه بر کارگردانی و همکاری با جان میلیوس در نگارش فیلمنامه، تهیهکنندگی «اینک آخرالزمان» را نیز بر عهده داشت و ناچار بود ۱۷ درصد از سرمایه فیلم را خودش به تنهایی تأمین کند و معنایش این است که براندو با رفتارهای غیرمسئولانهاش میتوانسته کوپولا را کاملاً ورشکست کند.
کوپولا در ادامه رازگشاییهایش، به حافظه ضعیف مارلون براندو اشاره کرد. براندو نیز مانند دنیس هاپر که از دوش گرفتن فرار میکرد و استعمال بیش از حد مواد مخدر او را به موجودی بدبو و غیرقابل تحمل تبدیل کرده بود، قادر نبود حتی یک خط از دیالوگهایش را به درستی حفظ کند (اگرچه هیچ کس بازی درخشان و به یادماندنی او را در این فیلم فراموش نمیکند)، به همین دلیل کوپولا به مدت پنج روز به ضبط تمرینات بداهه و پرتگوییهای خردمندانه براندو، به همراه جزئیاتی از کتاب «قلب تاریکی» که فیلمنامه اثر از روی آن اقتباس شده بود، ادامه داد. پس از پایان روز پنجم، یک دست گوشی در اختیار بازیگر ۱۳۶ کیلوییاش قرار داد تا به وسیله آن بتواند هرچه را که روی نوار کاست ضبط شده بود، بشنود و از بر کند.
سر و کله زدن با براندو هنگام ضبط سکانس پایانی، پیدا کردن ایدهای مناسب برای شروع خیرهکننده و معروف فیلم نیز، تا مدتها کوپولا را کلافه و سرگردان کرده بود. او در اینباره گفت: «با چهار یا پنج تدوینگر قرار بیرون رفتن میگذاشتیم و رسماً فقط وقت تلف میکردیم.» شاهد دیگری درباره اوضاع و احوال کوپولا در آن روزها میگوید: «فرانسیس وضعیت نامتعادلی داشت. خسته و ناامید دور و بر سطلهای زبالهای که در محل فیلمبرداری بود، میپلکید و در حالی که آشغالها را زیر و رو میکرد میگفت: «من باید یک شروع خوب برای فیلمم پیدا کنم!»
خود کارگردان روایت دیگری از آن روزها ارائه داد: «سطلهای بازیافت پر بود از حلقههای فیلم کات خوردهای که دور میاندازند. در آن زمان، حلقههای فیلم بریده شدهای را که اساساً آشغال و به دردنخور بودند، سر و ته میکردند و برای فاصلهگذاری بین صداها در موسیقی متن فیلم به کار میبردند. هنگام زیر و رو کردنهایم، ناگهان به ظرفی پر از برشهای فیلم این شکلی برخوردم و به طور تصادفی یک تکه را بیرون کشیدم و در دستگاه موویولا قرار دادم. صحنهای که به نمایش درآمد پر از دود بود و گاهی هلیکوپتری از مقابل چشم میسرید و رد میشد. خیلی انتزاعی بود. محض سرگرمی و خنده، نگاهی به یکی دیگر از همین سطلها انداختم و ناگهان یکی گفت: قطعه «پایان/The End»، گروه موسیقی دورز. من جواب دادم: وای، بامزه نمیشود اگر فیلم را با همین قطعه «This is the end» شروع کنیم؟ بنابراین نمیدانم بگویم دست سرنوشت بود یا تنها یک خوش شانسی ساده که به ساخت شروع فیلم کمک کرد.»
صحنه آغازین فیلم با نمایش وقوع انفجاری در جنگل شروع میشود. والتر مرک، تدوینگر فیلم، در ادامه صحبتهای کوپولا، میگوید: «این یکی از بزرگترین انفجارهایی بود که تا آن زمان سر صحنه فیلمبرداری عملی شده بود.» او افزود: «به علاوه، عظیمترین و گرانترین فیلم جنگی آن زمان بود که بدون کمک و همکاری دولت ساخته شد.» مرک که در کنار سه تدوینگر دیگر، وظیفه تدوین «اینک آخرالزمان» را برعهده داشته، در ادامه توضیح داد: «[در آن زمان] وزیر دفاع وقت، دانلد رامسفلد [کسی که بعدها با روشن کردن آتش جنگ عراق، افتضاحی شبیه جنگ ویتنام به وجود آورد] قاطعانه اجازه استفاده تجهیزات و پرسنل نظامی را برای ما ممنوع کرد. اگرچه بعد از آن، بسیاری از سربازانی که در جنگ ویتنام شرکت داشتند برای مشاوره دادن به ما پیش قدم شدند.»
در ادامه مراسم، کوپولا، تدوین درخشان مرک را به ویژه به خاطر سکانس آغازین فیلم، مورد تحسین قرار داد. فیلم در نخستین سکانس، با پخش قطعه موسیقی «This is the end» گروه دورز و نمایش انفجار در جنگل آغاز میشود، اما در ادامه بدون آنکه هیچگونه برشی در تدوین اثر ایجاد شود، ما مارتین شین را میبینیم که روی تخت اتاقش در هتلی دراز کشیده و ریتم چرخش پنکه سقفی آن با پره هلیکوپتری که بر صفحه ظاهر میشود، هماهنگ است. کوپولا در اینباره گفت: «من فقط ایده پنکه را مطرح کردم، اما والتر استادانه یک هلیکوپتر هم به آن اضافه کرد.» مرک نیز با یادآوری خاطرات آن روزها اضافه کرد: «فرانسیس گفت هر چه فیلم جلو برود دیوانهکنندهتر و جنونآمیزتر میشود و این موضوع روی کار کردن تو هم تأثیر میگذارد. بنابراین، در حال حاضر معمولیترین سکانس فیلم را در اختیار داری؛ سکانس آغازین! چون هنوز کار روی آن را شروع نکردهای و عقلت را از دست ندادهای. طنز ماجرا در این است که اتفاقاً سکانس آغازین بیشک جنونآمیزتر از بقیه سکانسهای فیلم از آب درآمده است.»
ویتوریو استورارو، فیلمبردار ایتالیایی و برنده سه جایزه اسکار نیز اذعان داشت زمانی که فیلمبرداری «اینک آخرالزمان» به او پیشنهاد شد، ابتدا مخالفت کرد. زیرا تا آن زمان، استورارو فیلمهای فلسفی، روانشناختی نظیر «دنبال رو» را فیلمبرداری کرده بود و تجربهای در زمینه فیلمبرداری آثار جنگی نداشت. کوپولا میگوید: «به او گفتم، خب پس لازم نیست نگران باشی، چون این فیلم جنگی نیست.» استورارو متوجه شده بود که «اینک آخرالزمان» درباره تحمیل تمدنی به تمدن دیگر است، بنابراین دریافتش از مضمون فیلم را با استفاده از تاریکی و نور و رنگهای مصنوعی غیر طبیعی که خود را بر رنگهای طبیعی تحمیل میکنند، بیان کرده است.
کوپولا به منظور روشنتر کردن شخصیت شین، به یک رؤیا استناد کرده بود. او در اینباره نیز چنین توضیح داد: «من خوابی دیده بودم که کلید نزدیک شدن بازیگر به شخصیت شین در آن نهفته بود و آن هم پوچی و بیهودگی مطلقی بود که در وجودش موج میزد.» زیرا مارتین آدم فروتنی بود، خوشذات بود، مرد خوش تیپی بود، خیلی رک و صریح بود، اما آدم احساس میکرد احتمالاً چیزهای بیشتری در مورد این شخصیت وجود دارد. پس با دستاویز قرار دادن پوچی و بطالتش شروع به تحریک او کردم: «به خودت در آیینه نگاه کن، چقدر خوش تیپی، به صورتت نگاه کن، نگاه کن چه قدر زیبایی.» او افزود: «رفته رفته او تبدیل به آدم واقعاً عجیبی میشود. او به تصویر خودش در آیینه مشت میزند و همه چیز از وجودش به بیرون سرازیر میشود، از جمله خونی که در رگهایش جاری است!»
پایان مطلب/