علیرضا سیفالدینی میگوید ادبیات در کشور ما به ارزانترین تفریح تبدیل شده است و وقتی احترام در جاها و رشتههای دیگر در سطح جامعه وجود نداشته باشد، افراد به انتشار کتاب علاقهمند میشوند.
به گزارش انتخاب او با تأکید بر اینکه مدرس کارگاه داستاننویسی باید دلش برای ادبیات داستانی بسوزد، میگوید متأسفانه اغلب اینگونه نیست و افراد فقط در پی کسب شهرت و در پی آن کسب پول هستند.
این نویسنده و مترجم درباره نقش کارگاههای داستاننویسی در پرورش نویسنده گفت: کارگاه قطعا نمیتواند نویسنده پرورش دهد. نویسندهها به کارگاه میآیند که نویسندگیشان را تقویت کنند. کسی که وارد کارگاه میشود، باید چیزهایی با خود بیاورد و زیر نظر کسی که آنجا را اداره میکند، تقویت شود.
او در ادامه اظهار کرد: ممکن است فردی که در کارگاه شرکت میکند، خودش از نقاط قوت و ضعف خود شناخت چندانی نداشته باشد. در کارگاه مدرس به او کمک میکند تا با این نقاط ضعف و قوت آشنا شود. اما در کارگاه کسی از صفر شروع نمیکند. بعضی هم میگویند باید فردی که وارد کارگاه میشود، خودش نویسنده یا رماننویس باشد، ولی به نظر من چنین کسی که به کارگاه نیاز ندارد. با این حال بهتر است چیزهایی نوشته باشد. این بخش به استعداد ذاتی نویسنده بستگی دارد. در کارگاه هم باید اصول نویسندگی، سبکها و مکاتب ادبی را یاد بدهند.
سیفالدینی درباره ویژگیهایی که مدرس کارگاههای داستاننویسی باید داشته باشد، عنوان کرد: چنین فردی خودش باید نویسنده باشد. نویسندگی هم به این راحتی نیست که کسی با انتشار یکی – دو رمان یا مجموعه داستان، نویسنده شود. البته عدهای هم هستند که خود را نویسنده میدانند و همه جا را در اختیار دارند. کارگاههایی هم تشکیل میدهند. در این کارگاهها شاگردان گوشهای مینشینند و کارشان را میخوانند، مدرس هم گوش میدهد و فقط یکی – دو جمله میگوید.
او افزود: مدرس کارگاه باید تماما نویسنده باشد؛ هم داستاننویس باشد، هم سلامت دیدگاه داشته باشد. نویسنده باید با کسانی که در کارگاهش شرکت میکنند، صداقت داشته باشد و دلش برای قصهنویسی و ادبیات داستانی بسوزد و احساس مسؤولیت کند، اما متأسفانه اغلب اینگونه نیست و افراد فقط در پی کسب شهرت و در پی آن کسب پول هستند. البته در این عرصه پول چندانی هم نیست، اما با کسب شهرت، پول هم به دست میآورند.
نویسنده رمان «پلنگ خانم تنهاست» سپس درباره کسانی که در کارگاههای داستاننویسی شرکت میکنند، گفت: اولین کاری که این افراد باید کنند این است که همین آدمهایی را که برای آموختن به نزدشان میروند، بشناسند و بدانند این افراد تا چه اندازه نگاهشان به ادبیات دلسوزانه است و خودشان چه آثاری نوشتهاند. باید تشخیص بدهند که در این فضا میتوانند یاد بگیرند یا نه. اگر استعداد داشته باشند، میتوانند خودشان در کارگاه با جدیت و سؤالاتشان عرصه را بر کسی که کارگاه را اداره میکند، تنگ کنند. فضای کارگاه باید برای آنها مفید باشد و این هم وظیفه ادارهکننده کارگاه است و هم وظیفه کسانی است که در آن شرکت میکنند. با احساس مسؤولیت دوطرفه است که میتوانند فضا را به فضای مفید تبدیل میکند.
سیفالدینی درباره کسانی که پس از یک دوره حضور در کارگاه کتاب منتشر میکنند، اظهار کرد: ادبیات در کشور ما به ارزانترین تفریح تبدیل شده است. وقتی احترام در جاهای دیگر، زمینهها، کارها و رشتههای دیگر در سطح جامعه وجود نداشته باشد، افراد به انتشار کتاب علاقهمند میشوند. البته این احترام هم از زمان قدیم باقی مانده که همه به نویسنده احترام می گذاشتند. درست است که احترام نویسنده واقعی ضروری است، اما اینکه همه درها را ببندیم و بخواهیم از دری که نیمهباز مانده، رد شویم و احترام کسب کنیم، مؤثر نیست. همه میخواهند صاحب کتاب شوند و میشوند، اما نویسنده نمیشوند.
او افزود: باید مراکزی وجود داشته باشند که سطح کارها را بررسی کنند. اگر نقد قوی در ایران وجود داشت، فضا به این صورت درنمیآمد. منتقدان نمیتوانند از این راه زندگی مادیشان را تأمین کنند، به همین دلیل بعضی دلسرد شدهاند. نقد ادبی ما هم تضعیف شده است. اگر نقد ادبی قوی بود و کسانی بودند که جدی بودن ادبیات را گوشزد میکردند، فضای ادبیات داستانی به این شکل درنمیآمد. باید دو بخش داستاننویسی و نقد ادبی به هم کمک کنند، اما الآن نقد ادبی به رفاقت تبدیل شده است. با این وضعیت ادبیات نمیتواند حرکت کند و حرکت هم نمیکند.