arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۷۵۳۴۵
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۰۸ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۳

عرصه خبر یا عرصه خطر ؟

کم نبوده اند خبرنگاران و مديران مطبوعاتي که در سال‌هاي آغازين آزادي خواهي ملت ايران در دوران مشروطه جان خود را بر سر احقاق حقوق مردم فدا کردند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

هفدهم مرداد يادآور شهادت يکي از خبرنگاران پرتلاش و متعهد اين مرز و بوم است و از همان زمان تا امروز بنا به حرمت خبرنگاران و شهادت شهيد اهل قلم محمود صارمي به نام خبرنگار نامگذاري شده است. در کشور ما خبرنگاري يکي از مشاغل سخت،زيان آور و بسيار مهم ارزيابي مي‌شود. خبرنگاران وروزنامه نويسان از زماني که مطبوعات در کشور ما پايه گذاري شده است يکي از پايه‌هاي آزادي خواهي،روشنگري و مبارزه با استبداد و استحمار بوده اند و بر سر آرمان خود که آگاهي بخشي و دفاع از منافع ملي و استقرار عدالت و حمايت از استقلال و آبادي اين سرزمين است حتي از جان و مال خود مايه گذاشته اند. کم نبوده اند خبرنگاران و مديران مطبوعاتي که در سال‌هاي آغازين آزادي خواهي ملت ايران در دوران مشروطه جان خود را بر سر احقاق حقوق مردم فدا کردند. روزنامه نگاري چون جهانگيرخان صوراسرافيل يکي از سردمداران عرصه قلم در دوران مشروطه به حساب مي‌آيد.

به گزارش انتخاب اما اين روند پس از مشروطه با ظهور ديکتاتوري رضا شاه به سمتي رفت که دوباره شاهد تبعيد و زنداني شدن اهالي مطبوعات در دو دهه متوالي بوديم. نام‌هاي بزرگي همچون: سيد اشرف الدين گيلاني(نسيم شمال)،فرخي يزدي و ميرزاده عشقي از اين شمار هستند که در راستاي دفاع از مردم و آزادي خواهي به تقابل با بزرگ مستبد دوران خود برخاستند و جان وآزادي خود را تقديم آرمان هايشان کردند. با فرا رسيدن شهريور 20 و اشغال کشور توسط متفقين از يک سو شاهد سقوط ديکتاتوري بيست ساله رضا شاه بوديم و از سوي ديگر جامعه فرصتي دوباره براي تنفس يافت و اين زمان آغاز دوره 12 ساله اي بود که تا پايان 28 مرداد 32 به درازا کشيد. در اين دوره مردم دوباره شاهد رونق آزادي‌هاي سياسي در عرصه قلم و مطبوعات و آزادي فعاليت‌هاي حزبي با همه گرايش‌هاي سياسي آن روزگار بودند که گروه‌هاي چپ با محوريت حزب توده،ملي گراها با محوريت جبهه ملي و گروه‌هاي مذهبي با محوريت فدائيان اسلام که بعدها تحت لواي آيت الله کاشاني عقايد مذهبي خويش را تبيين مي‌کردند. در اين دوره 12 ساله نشريات متفاوت در چهارچوب هفته نامه و روزنامه عرصه جديدي را در عصر مطبوعات بعد از مشروطه شکل دادند گرچه در اين دوره نيز کماکان مطبوعاتي‌ها بودند که در راه رسيدن به اهداف خود هزينه دادند.در اواخر اين دوره محمد مسعود و دکتر حسين فاطمي از سردمداران بزرگ اهالي مطبوعات بودند که يکي ترور شد و ديگري پس از 28 مرداد توسط دژخيمان پهلوي به دار آويخته شد.

با آغاز حکومت دست نشانده سپهبد زاهدي، دوران طلايي مطبوعات و فعاليت احزاب با تمامي گرايش‌هاي موجود اعم از چپ و ملي و مذهبي همه و همه با توقفي باور نکردني روبرو شد و کشور وارد عصر يخبندان در فضاي سياسي شد. در اين ميان مطبوعات و آزادي بيان از يک سو و احزاب و آزادي فعاليت‌هاي سياسي از سوي ديگر به باد فراموشي سپرده شدند. در ربع قرن اخير ديگر خبري از آزادي بيان نبود تا اين که نهايتا در اواخر دهه سي (اعليحضرت!) محمدرضا شاه به صرافت افتاد که توسط دو تن از سياست مداران دست نشانده خود يعني اسدلله علم و دکتر منوچهر اقبال دو حزب نمايشي را براي خالي نبودن عريضه راه اندازي نمايد.در اين ميان اهالي مطبوعات طبيعتا يا خانه نشين شده‌اند يا همچون فعالان احزاب به کنجي خزيده اند و يا از کشور مهاجرت کرده‌اند و يا برخي دست به انتشار برخي از نشريات ادبي و اجتماعي که ريسک پذيري کم تري داشت، زدند.


اين روند عصر يخبندان با شدت بيش تري در دهه 40 و ميانه دهه 50 تداوم يافت اما از ميانه اين دهه بود که با شدت گرفتن ديکتاتوري و انحلال احزاب گوش به فرمان نمايشي و تبديل آن‌ها به حزب رستاخيز، سوپاپ‌هاي اطميناني که در برخي از موارد امکان عمل داشت نيز فرصت کاهش فشار را از رژيم گرفت و عملا ديگ جوشان نارضايتي را با وارد شدن دلارهاي نفتي ناشي از گراني سرسام آور قيمت نفت از يک سو و حضور طبقه متوسط شهري در فضاي اداري و شهرهاي بزرگ به همراه رونق دانشگاه‌هاي کشور سرريز کرد و با وقوع جرقه اي در سال 56 که آن هم از قضا در عرصه مطبوعات اتفاق افتاد آتش زير خاکستر کشور شعله گرفت.

سال‌هاي 56 و 57 چنان ورق را برگرداند که محمدرضا شاه با سي و هفت سال سلطنت ترجيح داد کشور را ترک کند و با فاصله اي کوتاه در 12 بهمن همان سال شهر تهران براي ورود رهبر انقلاب آماده بزرگ ترين استقبال تاريخ شد.

مطبوعات در ماه‌هاي پاياني حکومت پهلوي يکي از درخشان ترين دوره‌هاي خود را با تيتر‌هاي به يادماندني" شاه رفت" و" امام آمد" رقم زدند که هيچگاه از اذهان مردمي که آن روزها را تجربه کردند زدوده نمي‌شود.

فضاي سال‌هاي 57 تا اواسط 59 شباهت بسياري به شهريور 1320 دارد. در اين دوره صدها نشريه با نام‌ها و گرايش‌هاي گوناگون متولد شده که هريک نگاه خاص و تيتر اختصاصي و رويکرد مشخص خود را داشت و عقايد گروه‌هاي مرجع خود را ترويج و تعقيب مي‌کرد و مردم نمي‌دانستند با اين حجم انبوه از مطبوعات مختلف چه رفتاري بايد داشته باشند.در اين ميان با توجه به اتفاق‌هايي که در برخي از نقاط مرزي افتاد و عده اي به اين بهانه دست به اسلحه برده و با ايجاد ناآرامي با حکومت انقلابي تقابل کردند و همچنين تهاجم وحشيانه و وسيعي که از جنوب غربي تا شمال غربي توسط ارتش تا دندان مسلح بعث شکل گرفت و همچنين کم تحملي و کم صبري مقامات مسئول که به واسطه اختلافات داخلي و تجربه چندين دولت مانند دولت موقت، شوراي انقلاب، دولت بني صدر و در نهايت دولت شهيد رجايي فضا به سمتي هدايت شد که فعاليت‌هاي مطبوعاتي در کشوري که درگير جنگ بود محدود شده و دوره طلايي ابتداي انقلاب به پايان برسد.
اين سال‌ها تا پايان سال‌هاي حيات امام (ره) و پس از آن در 8 سال دولت سازندگي به ويژه 4 سال نخست آن، فضا و فرصتي براي مطبوعات و آزادي‌هاي مورد نظرشان فراهم نبود.در دوم خرداد 76 با شکل گرفتن حماسه دوم خرداد و پيروزي دولت خاتمي که در نامه اي خود را با عنوان توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي معرفي کرده بود، بهار چهارم مطبوعات متولد شد. واقع پس از مشروطه دهه 20 و فرصت کوتاه ابتداي انقلاب، اين چهارمين بهاري بود که فراهم مي‌شد.

اين دوره با تمامي فراز و نشيب هايش يکي از دوره‌هاي ماندگار و طلايي مطبوعات کشور به شمار مي‌آيد گرچه برخي بي تدبيري‌ها و خامي‌ها اين فرصت طلايي را از جامعه و از جريان اصلاح طلب بازستاند و با ايده‌هايي خام همچون عبور از خاتمي، حاکميت دوگانه و... که به دور از منطق رفتاري شکل گرفته بود، منجر به شکاف در جريان اصلاح طلبي شد و با اشتباه استراتژيک آنان در انتخابات سال 84 فرصت براي گروه رقيب و چهره ناشناخته محمود احمدي نژاد فراهم شد تا فضاي باز فعاليت مطبوعاتي و سياسي در اين دوره با شدت زيادي به چالش کشيده شود.

و از اين نظر مي‌توان گفت که اهالي مطبوعات که آگاهي رساني، دفاع از حق مردم، مبارزه با مفاسد سياسي و اقتصادي، رانت خواهي‌ها و استبداد را وظيفه حرفه اي خود قلمداد مي‌کردند و همواره در طول اين دوره طلايي در وظيفه خود پافشاري کردند که متحمل هزينه‌هاي بسياري شدند.

گرچه در اين مسير مي‌توانستند بهتر عمل نمايند و اينهمه هزينه را نه خود متحمل شوند و نه بر دوش جامعه بگذارند و شايد اين به عدم مديريت فضاي رسانه اي از يک سو و عدم مديريت مطالبات اجتماعي از سوي ديگر برمي گردد که ندانسته و ناخواسته يا به زعم برخي دانسته و هدفمند فضا براي تداوم جريان اصلاح طلبانه تنگ و تنگ تر شد. هم اکنون نيز که يک سال از عمر دولت تدبير و اميد مي‌گذرد 17 مرداد يادآور روزي است که مطبوعات ايران و خبرنگاران و مديران مسئول و صاحبان قلم در اين روز يادشان گرامي داشته مي‌شود و اين نکته را يادآوري مي‌کند که عرصه قلم در اين کشور از آغاز تا کنون عرصه خطر بوده است و يکي از مشاغل سخت و زيان بار به شمار مي‌رود.اهالي قلم اگر بخواهند رسالت خود را پاس بدارند و حرمت قلم را که خداوند در قرآن به آن قسم مي‌خورد نگاه‌دارند از يک سو بايد جان را بر کف داشته باشند و از سوي ديگر در آتش حقيقت با پاي برهنه گذر کنند و در عين حال نبايد از حقوق ملت و منافع ملي غافل شوند.

اين جماعت بايد بدانند در راهي قدم گذاشته‌اند که در آن نمي‌توان خيلي به آسايش فکر کرد در حالي که ممکن است خيلي هم قدر نبيند ولي بدانند راه توسعه و پيشرفت کشور و گذر از استبداد و فساد و رانت خواري و جهالت به جز از تلاش و کوشش و پايمردي در اين مسير نخواهد گذشت.اين روز را بر شهادت شهيد اهل قلم محمود صابري و ديگر عزيزان و بزرگان از صوراسرافيل تا امروز گرامي مي‌داريم و اميدواريم که اين جماعت در خور تلاش قدر ببينند و بر صدر بنشينند.
به اميد آن روز

منبع: ابتکار
نظرات بینندگان