حسین شریعتمداری در تحلیل ناآرامی دیروز در تهران، در یادداشتی با عنوان "شكر بی آشغال وجود ندارد!"، ضمن آموزش شیوه جمع آوری آشغالهای شكر، حاضران در تجمعات پراكنده دیروز را به آشغال تشبیه كرد.
در این یادداشت آمده است:
*یكی از روزهای پاییز سال 1356 بود. ملاقاتی ها مقدار قابل توجهی سیب آورده بودند. بند ما به «بند ابدی ها» معروف بود و در مقایسه با سایر بندها كه زندانیانی با محكومیت های كمتر داشت، از برخی آزادی ها نظیر در اختیار داشتن چراغ خوراك پزی نفتی و... برخوردار بود. آن روز تصمیم گرفته شد سیب ها را تبدیل به مربا كنیم- گفتنی است كه معلوم نیست به چه علت، تهیه كمپوت آزاد ولی تبدیل آن به مربا ممنوع بود! و جیره كتك داشت- آب را در دیگ بزرگی جوش آوردیم و شكر را درون آن ریختیم، تابعد از آن كه به اصطلاح قوام آمد و غلیظ شد، سیب ها را به آن اضافه كنیم و به شدت مراقب بودیم مبادا سركار مرادی كه آن روز وكیل بند بود سر برسد و متوجه ماجرا شود. نگارنده و برادر عزیزم آقای دكتر خسرو صادقی آن روز نوبت كارگری بند داشتیم و مشغول كار بودیم. وقتی شكر را درون آب جوش ریختیم متوجه ذرات ریز آشغال شدیم كه روی آب آمده بود. هیچكدام تجربه مرباپزی نداشتیم و نمی دانستیم كه باید با این آشغال ها چه كنیم. در همین حال، سركار مرادی از راه رسید و با نگاهی مشكوك به نگارنده و دكتر صادقی نگریست و پرسید؛ دارید چیكار می كنید؟ گفتیم؛ داریم كمپوت درست می كنیم. با تردید گفت؛ مبادا مربا درست كنید؟ پاسخ منفی بود. برای اطمینان نگاهی به درون دیگ انداخت و با تعجب گفت؛ چرا آشغال ها را جدا نمی كنید؟ پرسیدیم چه جوری؟ مگر می شود با قاشق و ملاقه آشغال ها را بیرون آورد؟ خیلی طول می كشد و زحمت زیادی هم دارد. سركار مرادی پوزخندی زد و بلند بلند گفت؛ اینارو باش! بلد نیستند چند تا آشغال رو از دیگ بیرون بندازند، اونوقت می خواهند اعلیحضرت همایونی رو از تخت پایین بكشند! از قیاسش خنده مان گرفت! پرسید تخم مرغ دارید؟ برایش آوردیم، تخم مرغ را شكست، زرده آن را به دكتر صادقی داد و گفت؛ بده شریعتمداری بالا بكشه كه قوی بشه! و بعد سفیده تخم مرغ را درون دیگ آب جوش انداخت، سفیده بلافاصله منعقد شد و در حال انعقاد همه آشغال ها به آن چسبیدند. سفیده را همراه با آشغال ها بیرون آورده و درون سطل زباله انداخت و گفت؛ حالا یاد گرفتید كه آشغال های شكر را چه جوری جدا می كنند و دور می ریزند؟ گفتیم باید از شكری استفاده كنیم كه آشغال نداشته باشد و سركار مرادی در حالی كه بار دیگر دیگ را معاینه می كرد كه مبادا به جای كمپوت مشغول تهیه مربا باشیم، گفت؛ شكر بی آشغال وجود ندارد، هر جا شكر هست، آشغال هم هست. باید راه جدا كردن آشغال را یاد بگیرید.
....
*در پی اعلام راهپیمایی- بخوانید كاریكاتوری- روز 25 بهمن، تمامی رسانه های آمریكایی، اروپایی، صهیونیستی به گونه ای حیرت انگیز به صف شدند و سایت های اینترنتی وابسته به آنها نیز برای حمایت و پوشش این به اصطلاح راهپیمایی!! اعلام آمادگی كردند. بی بی سی برنامه دیروز خود را 2 ساعت زودتر آغاز كرد، سایت وزارت خارجه اسرائیل برای حمایت از آن، صفحه ویژه باز كرد، تلویزیون العربیه- عربستان- برنامه های عادی خود را متوقف كرد و...
و سرانجام دیروز «كوه» موش زائید و اگرچه تعداد اندكی از اراذل و اوباش
اجاره ای كوشیدند در چند نقطه تهران ابراز وجودی چند دقیقه ای كنند ولی با
حقارتی مثال زدنی روبرو شده و جمع شدند... شبكه تلویزیونی CNN با ناامیدی
اعلام كرد؛ «عدم حضور معترضان در خیابان ها در 14 فوریه- 25 بهمن- نشان داد
كه جنبش سبز واقعا مرده است». شبكه تلویزیونی بی بی سی با ذوق زدگی اعلام
كرد، یك گزارش زنده از تهران دارد و گزارشگر این شبكه موبایل خود را برای
پخش صدای- به قول بی بی سی معترضان- به میان جمعیت برد و این شعار از شبكه
بی بی سی كه غافلگیر شده بود، پخش شد؛ «بی بی سی حیا كن مملكت رو رها كن ،
مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل» سایت یوتیوب YOU TUBE و سایت های «فیس
بوك»، «بالاترین» و توئیتر، تصاویری از آشوب های خردادماه 88 را به عنوان
تظاهرات روز 25 بهمن ماه جا زدند كه خیلی زود با اعتراض كاربران روبرو شد
كه «كدام احمقی در هوای سرد و زیر صفر درجه زمستان تهران، با تی شرت به
خیابان می آید و كدام دیوانه ای در این هوای سرد با روزنامه تا شده خودش را
باد می زند»؟!
6- و بالاخره، اگرچه گفتنی در این باره فراوان است ولی به همین اندازه
بسنده می كنیم كه آیا تجمع نهایتا 400-300 نفر از جمعیت 75 میلیونی ایران و
یا از جمعیت 12 میلیونی تهران برای مخالفت و ضدیت با انقلاب و نظام، نشانه
پایگاه مردمی عظیم و گسترده جمهوری اسلامی ایران نیست؟ یك كیلو شكر هم
خیلی بیشتر از این آشغال دارد. ندارد؟!
نمی دانم «سركار مرادی» كجاست؟ زنده است؟ فوت كرده؟ و... هركجا هست یادش به
خیر كه می گفت؛ شكر بی آشغال وجود ندارد... و آشغال ها را چه آسان می توان
جمع كرد و دور ریخت.
آخه میگن یه نفر دیگه خیلی به خودش مغرور شده بود و هر کاری که میکرد میدید کسی به کارش کار نداره ،خلاصه بگم تا اونجا پیش رفت که یه روز زدن تمام کاسه و کوزش رو جمع کردن . هی میگفت یه تعداد کمی دشمن دارم و آخرشم همون یه تعداد کم شدن یه شهر و تمام زندگیش رو به ورطه نابودی کشوندن.ای خدا خیلی صبر داری.
آقای!!!!!شریعتمداری ، این ملت رو خس و خاشاک خطاب کردن ، یا یه سری ارزل . نمیدونم چرا هرکی ساز مخالف شمارو بزنه از طرف دار و دسته 2000نفری شما( به گفته آقای مشائی)محکوم به نابودیه؟خدا رو مدنظر قرار بده، یه نگاه به خودت بنداز و از خودت سوال کن چرا کسی بهت گیر نمیده چون..... نمیگم چون خودت بهتر میدونی. خدا رو ، روز قیامت رو ، روز حساب و کتاب رو مد نظر قرار بده
خیلی بده که به فرمان حضرت علی (ع)گوش نکنی...که فرمود با دشمنانتان هم با مدارا برخورد کنید( زمان حمله مسلمین به ایران به دستور عمرو...)
اللهم عجل لولیک الفرج