«احمدينژاد تمام شد. دوباره اگر بخواهيم كسي را كه ديگر كسي هم نيست زنده
كنيم دوباره همين مساله چماقي ميشود و ميگويند احمدينژاد زاييده دست
اصولگرايي است.»
به گزارش انتخاب، اين جمله را نه يك اصلاحطلب يا اعتدالگرا بلكه عضوي از جبهه پايداري گفته است كه سعي داشتند رابطه خود را پس از پايان دوران رياستجمهوري احمدينژاد ترميم كنند. نصرا... پژمانفر، دبير جبهه پايداري خراسان رضوي كه در تشريح عدم استقبال از احمدينژاد در مشهد سخن ميگفت، اين را هم گفت كه «كلهر در مشهد گفت: احمدينژاد همان احمدينژاد است و فرقي با گذشته نكرده، بنابراين زنده كردن او اشتباه بزرگي است چون همان چماقي كه اصلاحطلبان درباره جريان انحرافي مطرح كردند، دوباره مطرح ميشود، كلي هم براي ما مشكل درست ميكنند. طرح اين سوال كه چرا نمايندگان مشهد دنبال احمدينژاد نرفتند؟ چه ثمري دارد غير از آنكه ضربهاي دوباره به ما ميخورد؟» اما اكنون جبهه پايداري رو به پايان است يا جريان احمدينژاد يا هر دو؟! «جبهه پايداري چند نفر هستند كه دور هم جمع ميشوند و يك نام دارند اما فعاليت حزبي نميكنند» اين را يكي از مسئولان وزارت كشور در پاسخ به لزوم دريافت مجوز از سوي جبهه پايداري عنوان ميكند؛ موضعي كه نشان ميدهد فعاليتهاي اين جبهه حتي ديگر براي نهاد متولي صدور مجوز فعاليت احزاب هم اهميت چندانی ندارد و شايد آنها هم به اين نتيجه رسيدهاند كه دوره تاثيرگذاري جبهه پايداري رو به پايان است و آنها اين روزها با انتشار خبرهايي مبني بر برگزاري همايش يا ديدار با آيتا... مصباحيزدي قصد دارند تا پايان فعالیتهای خود را به تاخير بيندازند!
از كجا شروع شد؟
روايت اين است نخستين گروهي كه از آنها حمايت كردند دانشجوياني بودند كه به نام «جامعه اسلامي دانشجويان» به فعاليت سياسي و عقيدتي در دانشگاهها مشغول بودند كه علتش را بايد در عضويت باقرلنكراني در اين تشكل دانشجويي دانست. جامعه اسلامي دانشجويان هيچگاه به انتقاد برنخاست و به نوعي در قالب شاخه دانشجويي جبهه پايداري فعال بود و شايد هنوز هم هست اما مدتي است كه نه بيانيهاي صادر ميكند و نه در قالب مصاحبههاي دانشجويي علامتي از آن حمايتهاي سال90 است. در زمان معرفي، نام ميثم نيلي از اعضاي شناخته شده اين تشكل دانشجويي در ميان اعضاي شوراي مركزي جبهه پايداري به چشم میخورد كه امروز ديگر خبري از او و فعاليتهايش نيست. برخي به اميد حضور در دولت دهم با احمدينژاد ماندند اما رئيسجمهور وقت ارادهاي براي اين همراهي نداشت چراكه اسفنديار رحيم مشايي را داراي نقشي پررنگ در بيميلي احمدينژاد در همراه بودن با خودشان میدانستند. اين افراد چهرههاي آشنايي بودند؛ کامران باقری لنكراني آرام، كه تصور ميشد طبابت بيش از هر مولفه ديگري برايش داراي ارزش است. اما فعاليت سياسي و رسيدن به كرسي قدرت را نیز مدنظر داشت. صادق محصولي كه هنوز خاطراتش از همراهي با احمدينژاد در اروميه و آذربايجان غربي در ذهن برخي افراد هست امروز كجاست؟ مدتهاست كه نام محصولي كمتر به گوش ميرسد و زماني كه نامش بر زبان ميآيد بلافاصله اين جملات شنيده ميشود كه «او زماني عزيز احمدينژاد بود؛ پس چرا الان ديگر نام او در معادلات سياسي نيست؟» كمتر كسي ميداند محصولي كجاست و برخي اين گمانه را مطرح ميكنند كه شايد او به فعاليت اقتصادي مشغول است چون با ورودش به دولت احمدينژاد از او به عنوان فردي متبحر در فعاليتهاي اقتصادي ياد ميشد. بدون شك لنكراني و محصولي را بايد اصليترين افراد تاسيس جبهه پايداري دانست که غلامحسين الهام هم اندكي بعد به آنها پيوست اما از همان ابتدا مشخص بود او دل در گرو احمدينژاد دارد و در نهايت نیز مزد خود را با بازگشت به دولت دريافت كرد.
خروج از پوسته اخراجي پاستور
اندكي پس از تاسيس اين جبهه که قرار بود عقيدتي و نه سياسي باشد برخي ديگر به آنها پيوستند از جمله مرتضي آقاتهراني، سقاي بيريا و اصغر زارعي. در اين زمان بود كه جبهه پايداري ديگر ماهيت خارجشدگان از دولت را نداشت و نمايندگان مجلس و فعالان سياسي اصولگرا كه روزي در حمايت از احمدينژاد به هر كلمهاي متوسل ميشدند به جبهه منتقدان او كه پايداري نام داشت پيوستند از جمله سيدمحمود نبويان، محمد سليماني، غلامحسين رضواني، زهره طبيبزاده و فاطمه آليا.
آغاز ريزش
در انتخابات مجلس نهم تعدادي از اعضاي اين جبهه موفق به ورود به مجلس شدند كه حسينيان، رسايي، كوچكزاده و نبويان از جمله آنها بودند. نمود فعاليت اين جبهه با آغاز دولت يازدهم بود به نحوي كه بيشترين درخواست احضار وزرا از سوي آنها بود و هست اما اين روند براي آنها خوشيمن نبود چرا كه حسينيان و كوچكزاده خروج خود از اين جبهه را رسما اعلام كردند و فصل ريزش نيرو در جبهه پايداري آغاز شد.
آيا پايان جبهه پايداري نزديك است؟
«پايداري ميداند اگر لحظهاي بايستد اختلافات درونش شعله
ميكشد لذا براي ديده نشدن اختلافها فقط با فريادهاي سياسي ميدود.
پايداري اگر لحظهاي بايستد حداقل به سه گروه تقسيم ميشود. به فريادهاي
پايداري نبايد گوش داد، بسياري از فريادها از ترس و نگراني است نه از سر
شجاعت!» اين تحليل نه يك اصلاحطلب بلكه پيشبيني امير محبيان است كه در
اردوگاه اصولگرايان به عنوان تئوريسين شناخته ميشود. او معتقد است:
«احمدينژاد با هوشمندي با پايداري بازي ميكند و نهايتا ميكوشد آنها را
مثل كاتاليزور بهكار گيرد يعني در فعل و انفعالات هستند ولي در نتيجه
نخواهند بود. از آن طرف پايداري هم هنوز درگير خاطرات دوران احمدينژاد
است. نزديكي مشايي و احمدينژاد در ظاهر براي پايداريها كمي غيرقابل تحمل
بود، اما به هر حال جايگزيني براي او در برنامههايشان نميبينند. به همين
دليل نميتوانند او را از پسزمينه ذهني خود پاك كنند و فكر هم ميكنند كه
گزينههايشان تا اينجا همچون كامران باقري لنكراني و سعيد جليلي هم
نتوانستهاند پتانسيل لازم براي اجماع را از خود نشان دهند.»
منبع: آرمان