پس از مرگ حافظ اسد طبيعي بود كه به جهت هژموني حاكم كه از سوي حزب بعث رهبري و هدايت ميشد، قدرت در دستان خاندان اسد باقي بماند. بنابر اين قدرت به دست پسر بزرگش باسل اسد وسپس بشار اسد رسيد.
از فاصله سالهاي
1971 تاكنون، اداره نظام سياسي سوريه بر عهده خاندان اسد بوده است. در راس
قدرت سوريه حافظ اسد قرار داشت، فردي كه مدارج نظامي را پس ازمدتي خدمت در
ارتش، پله پله طي كرد و بنا به لياقت فرماندهي وانضباط نظامي در نيروي
هوايي سوريه به درجه ژنرالي رسيد. او پس از نيل به درجه ژنرالي مناصبي چون
وزارت دفاع و فرماندهي نيروي هوايي، نخستوزيري و دبيركلي حزب بعث را به
دست آورد. به گزارش انتخاب، اما به جهت اختلافاتي كه در درون حزب بعث آنهم پس از جنگ اعراب و
رژیم صهیونیستی در سال 1967 و اشغال بلنديهاي جولان توسط رژیم صهیونیستی
در گرفت، از ماه مارس۱۹۷۱ ميلادي پس از انجام كودتايي رئيسجمهور سوريه شد و
تا پايان عمر در سال 2000 م در اين سمت باقي ماند. به اين ترتيب، حافظ اسد
با تمهيد اين مقدمات و با نشان دادن قدرت و لياقتي كه نظير آن در نزد هيچ
يك از هم قطارانش از جمله صلاح جديد و نورالدين آتاسي ديده نميشد، راه خود
را براي به دست آوردن صدارت سياسي سوريه فراهم كرد.
پس از مرگ حافظ اسد
طبيعي بود كه به جهت هژموني حاكم كه از سوي حزب بعث رهبري و هدايت ميشد،
قدرت در دستان خاندان اسد باقي بماند. بنابر اين قدرت به دست پسر بزرگش
باسل اسد وسپس بشار اسد رسيد.
به اين ترتيب بشار اسد از ژوئيه 2000 تاكنون
رئيسجمهوري سوريه بوده است. راهبردهاي بشار اسد بر خلاف راهبردهاي پدر
در فراگرد حيات سياسي اين كشور بود. حافظ اسد سياست آشتيجويانهاي را با
اعراب دنبال ميكرد و به دنبال گسترش اتحاد دنياي اسلام و عرب در برابر
دشمنان خارجي بود. اما بشار اسد اولويت را بر رويكردهاي اقتصادي اين كشور
قرار داد وبا توجه به اولويت سوريه در ادوار پس از حافظ اسد، رويكردهاي
اقتصادي بر اولويتهاي سياسي رجحان واولويت يافت. در اين راستا او تلاش كرد
كه تا اقتصاد بسته سوسياليستي سوريه زمان پدرش را به يك اقتصاد باز و غير
سوسياليستي تغيير دهد. به رغم همه راهبردها و اولويتهايي كه بشار اسد در
هدايت فراگرد حيات سياسي به پيش گرفته بود و تا حدي همانند پدر تلاش داشت
كه راهبردهاي آشتي جويانه را با كشورهاي منطقه علي الخصوص جريانهاي
مقاومت و برخي از هم پيمانان استراتژيك منطقهاي ادامه دهد، تحولات بهار
عرب كه از فاصله دسامبر 2010 تا وقت حاضر در جغرافياي خاورميانه عربي وشمال
آفريقا به وقوع پيوست، موجب تحولاتي در اين كشور گرديد. به دنبال اعتراضات
مردمي در جهان عرب، تظاهراتهايي نيز در شهرهاي مختلف سوريه نظير حمات،
جبله، دمشق، لاذقيه، درعا و حمص به وقوع پيوست.
تظاهراتهاي پراكندهاي در
شهرهاي ديگر سوريه نيز بهوقوع پيوست كه در سه شهر حمص، درعا و حماه شديدتر
بود. بشار اسد در ابتدا در مورد اين اعتراضات در رسانههاي سوريه نظري
نميداد. اما پس از آنكه مبارزات ارتش بالا گرفت و همچنين در برخي شهرها
بخصوص در شهر حمص قيام مسلحانه توسط ارتش آزاد سوريه عليه حكومت وي رخ داد،
به مصاحبه با رسانههاي دولتي سوريه پرداخت و علت اين اعتراضات در سوريه
را دخالت منطقهاي و فرامنطقهاي به ويژه رژیم صهیونیستی دانست. الگوي كنش
سياسي اسد در پاسخ به وقايع، مقاومت بود ودر مقام يك اصلاح طلب با شهامت
اعلام كرد كه با اقتدار در برابر اين توطئهها ميايستد.
الگوي كنش سياسي
بشار اسد ابتدا موجب تعليق عضويت سوريه در اتحاديه عرب و سپس ائتلاف ملي
نيروهاي مخالف سوريه شد. متعاقب آن تلاش براي حل بحران سوريه كه وارد سال
چهارم آن شد، با مساعي برخي از اعضاي جامعه بين الملل به جايي نرسيد. در
اين ميان برگزاري انتخابات رياستجمهوري آخرين راهحل بحران سياسي اين كشور
براي بركناري يا بقاي اسد در نظر گرفته شده است. در اين ميان طرفه آن است
كه پس از چندين دهه اين اولين باري است كه انتخابات رياستجمهوري سوريه
قرار است از طريق انتخابات سراسري نه از طريق يك همه پرسي آري يا نه بر
گزار شود.
بشار اسد نيز بهعنوان كنشگر اصلي بحران سوريه يكي از نامزدهاي
انتخابات پيش روست و شواهد نشان ميدهد هنوز مرد شماره اول اين اين كشور
براي تصاحب كرسي رياستجمهوري است. اينكه چرا او در كرسي رياستجمهوري اين
كشور ميماند، دلايلي را به همره دارد. اولين دليل به رقباي نهچندان جدي
او يعني ماهر حجار از فعالان سابق حزب كمونيست سوريه و عضو مجلس سوريه و
حسان عبدالله نوري رئيس سابق اتاق صنعت بازرگاني سوريه كه بيشتر حضورشان در
كارزار انتخابات جنبه نمادين وسمبليك دارد. دومين دليل به وجود جنگ
فرسايشي اين كشور با رژیم صهیونیستی است. به اين معني كه سوريه علاوه بر
درگيري در بحران داخلي درگير يك جنگ خارجي با اسراييل بر سر بلنديهاي
جولان نيز ميباشد. به واقع سوريه امروز به سالهاي پس از جنگ 1967 تعلق
دارد نه قبل از آن.
بنابراين فقط شخصيتي چون بشار ميتواند خاطره زنگار
بسته ملت سوريه را از مصائب از دست دادن بلنديهاي جولان در جنگ شش روزه را
بزدايد. هر چند كه اين آروز در جنگ تشرين(1974) با مجاهدت ودكترين نظامي
پدرش اعاده شد. سومين دليل به نرمش قهرمانانه بشار با محافل بين الملل و
ائتلاف نيروهاي مخالف و انقلابي سوريه باز ميگردد، تا از ميزان بيشتر
فاجعه انساني جلوگيري نمايد. چهارمين دليل آن است كه بشار اسد با راهبردي
بي بديل ارتش را در كنار خود نگه داشته و با حمايت علويهاي سوري و بهره
مندي از شكاف در ميان مخالفانش شانس بالايي براي ادامه حضور در قدرت را به
دست آورده است.
در اين ميان ماموريت نافرجام ديپلمات پير يعني اخضر
ابراهيمي چرخش قدرت را به نفع بشار تغيير داد. از ديگر سو بروز تنش وتشديد
بحران اوكراين تمامي پتانسيل رقابتي غرب با سوريه را كاهش داده است، به اين
معني بحران اوكراين سبب شده است قطعات پازل سوريه براي به دست گرفتن قدرت
بشار اسد چيدمان شود. و سر انجام آنكه انتخابات رياستجمهوري سوريه كه خارج
از مرزهاي اين كشور برگزار ميشود، بار ديگر عرصه را براي به روي كار
آوردن بشار اسد در نظام سياسي پر آشوب سوريه فراهم ميسازد.