پس از آنكه پرويز كاظمي، وزير سابق دولت محمود احمدينژاد در اقدامي غيرمنتظره دست به انتقاداتي تند عليه مديريت احمدينژاد زد، برخي ديگر از وزراي دولت احمدينژاد نيز در هفتههاي اخير به چنين شيوهاي متوسل شدهاند.
به گزاش انتخاب، حيدر مصلحي، وزير سابق اطلاعات دومين كسي بود كه اين رويكرد را ادامه داد و مرضيه وحيددستجردي با تكرار ادعاهاي خود، دوباره احمدينژاد را به سوءمديريت متهم كرد. براي تحليل اين وضعيت و همچنين ارزيابي فضاي جامعه مدني اعم از وضعيت احزاب، مطبوعات و تشكلهاي سياسي در دولت آقاي روحاني با دكتر محمدجواد حقشناس، استاد دانشگاه گفتوگو شده است. حقشناس معتقد است: «افرادي كه هماكنون بيمحابا به احمدينژاد ميتازند، زماني دست راست دولت وي و همراه و حامي وي در كابينه بودند. اين عده بايد اين نكته را در نظر داشته باشند كه اگر وزير دولت احمدينژاد نميشدند به هيچ عنوان به جايگاهي كه هماكنون در افكار عمومي دارند دست پيدا نميكردند». وي همچنين تصريح ميكند: «به اندازهاي كه خود آقاي روحاني نسبت به فضاي باز مدني دغدغه و اهتمام دارند، در وزراي ايشان چنين باوري وجود ندارد. به نظر ميرسد باور برخي از وزراي دولت آقاي روحاني نسبت به شعارهايي كه ايشان مطرح كردهاند باوري متفاوت است». در ادامه گفتوگوي «آرمان» را با دكتر محمدجواد حقشناس از نظر ميگذرانيد:
بهتازگي برخي از وزراي سابق دولت احمدينژاد ازجمله پرويز كاظمي، حيدر مصلحي و مرضيه وحيددستجردي دست به
انتقاداتي نسبت به دولت احمدينژاد در 8سال گذشته زدهاند. چرا وزراي احمدينژاد در شرايط كنوني چنين اقدامي را انجام دادهاند؟
بهنظر من افشاگریهای وزراي سابق دولت احمدينژاد حساب شده و برنامهريزي شده است. ما بايد قبول كنيم كه اين افراد به هرحال وزراي دولت احمدينژاد بوده و در تمامي اقدامات وي دخيل هستند. اينكه اين عده تلاش ميكنند در شرايط كنوني كه احمدينژاد از اقبال عمومي كافي برخوردار نيست خود را از وي جدا كنند حركتي ناموجه است. اصولگرايان تلاش ميكنند با چنين اقداماتي نشان دهند كه در اقدامات دولت احمدينژاد دخالت نداشتهاند. در صورتي كه همه مردم ايران شاهدند كه احمدينژاد با حمايت اصولگرايان بر سر كار آمد و در ابتداي دولتش نيز از حمايت صددرصدي اصولگرايان برخوردار بود. افرادي كه هماكنون بيمحابا به احمدينژاد ميتازند، زماني دست راست دولت وي و همراه و حامي وي در كابينه بودند. اين عده بايد اين نكته را در نظر داشته باشند كه اگر وزير دولت احمدينژاد نميشدند به هيچ عنوان به جايگاهي كه هماكنون در افكار عمومي دارند دست پيدا نميكردند. پس احمدينژاد به گردن اين وزرا حق دارد و احمدينژاد بود كه سبب ارتقاي جايگاه اجتماعي و سياسي آنها، آن هم به عنوان وزير و عضوي از كابينه دولت شده است. من اين روند را اخلاق گرايانه نميدانم و معتقدم اين روند در صورتي كه ادامه داشته باشد در جهت تقويت بازي «اصولگرايان منهاي احمدينژاد»خواهد بود.
احمدينژاد درصدد بازگشت به قدرت است. بهتازگي اخباري منتشر شده كه از طرف حاميان احمدينژاد با برخي از بزرگان اصولگرايي تماس گرفته شده است. اصولگرايان نيز تاكنون نسبت به اين مساله واكنشهاي مختلفي از خود نشان دادهاند. برخي از همكاري با وي ابا كردهاند و آنطور كه شنيده ميشود برخي نيز قول همكاري به احمدينژاد دادهاند. احمدينژاد در چه انديشهاي است؟وي چه اهدافي را دنبال ميكند؟
بنده در اين نكته كه آقاي احمدينژاد قصد دارد در عرصه سياسي كشور حضوري مداوم داشته باشد هيچ شكي ندارم و معتقدم احمدينژاد در انديشه بازگشت به قدرت است. احمدينژاد از همان ابتدا وارد عرصه سياسي نشده است كه روزي از آن خارج شود. شما اگر به زمان ثبتنام انتخابات يازدهمين دوره رياستجمهوري نگاه كنيد، متوجه ميشويد كه وي شأنيت و جايگاه رياستجمهوري را نيز براي منافع خود و همراهانش در نظر نگرفت. احمدينژاد به عنوان رئيسجمهور رسمي كشور بدون در نظر گرفتن اصل بيطرفي در انتخابات، همزمان با آقاي هاشميرفسنجاني وارد وزارت كشور شد و مشايي را همراهي كرد. وي در ابتدا به مدل پوتين - مدودف در ايران ميانديشيد اما با ردصلاحيت اسفنديار رحيممشايي موفق به اين مساله نشد. بعد از اين ماجرا وي و تيم همراهش تمام تلاش خود را براي حمايت از سعيد جليلي در انتخابات به كار بستند. اما رأي 4ميليوني جليلي در انتخابات نشان دادكه احمدينژاد و تفكر منتسب به حاميان او جايگاهي ندارد. احمدينژاد در سال 92 مانند سالهاي 84 و88 هرگز نتوانست بر باد پوپوليست بخوابد؛ چرا كه اينبار مردم ونخبگان كشور دست وي را خوانده بودند. عملكرد وي در 8سال گذشته به مردم اين باور را القا كرده بود كه از دولتي كه خود را ساده زيست و مدافع حقوق ضعفا معرفي ميكرد افرادي مانند بابك زنجاني، محمود خاوري و... سر درآوردهاند و به ثروتهاي اعجابانگيزي دست پيدا كردهاند. هماكنون نيزاحمدينژاد در گمان خود به اين فكر ميكند كه گفتمان اعتدال به دليل ماهيت ضد افراط و تفريط خود، كه از جنبه حداقلي دفعي برخوردار است و بيشتر جذب ميكند، اين فرصت را به وي و يارانش ميدهد كه دوباره بتواند با نشان دادن چهرهاي موجه، خود را در بين افكار عمومي بالا بكشد. احمدينژاد به اين مساله نيز آگاه است كه حداقل در كوتاهمدت به دليل عملكرد 8سال گذشته خود نميتواند به موفقيت مهمي دست پيدا كند. به همين دليل منتظر است تا نقايص دولت آقاي روحاني براي مردم بيشتر آشكار شود. در چنين وضعيتي مردم به صورت ناخودآگاه دست به مقايسه دولت كنوني و دولتهاي گذشته و به ويژه دولت قبلي خواهند زد. در چنين فضايي است كه ما بايد شاهد افزايش تحركات احمدينژاد نيز باشيم. چرا كه وي تلاش ميكند با استفاده از افكار عمومي كه وي شگرد آن را دارد عملكرد 8سال گذشته خود را به شكل مثبتي به مردم معرفي كند و با بزرگ كردن نقايص دولت روحاني خود را بالا بكشد. با اين وجود گمان ميكنم احمدينژاد دچار اشتباه در تحليل وضعيت موجود است. چراكه عملكرد دولت وي به اندازهاي بوده است كه بايد زمان زيادي بگذرد تا دوباره وي به يك سياستمداري معمولي تبديل شود. بنده حتي نسبت به اين مساله نيز خوشبين نيستم.
رويكرد جريانهاي سياسي نسبت به شخصيتهاي معتدل هر دو جناح براي انتخابات مجلس و از جمله حجتالاسلام ناطق نوري را چگونه ارزيابي ميكنيد؟آيا اين حركتها در راستاي گفتمان اعتدال است يا اينكه جريانهاي سياسي به دليل ضعيف شدن در سالهاي اخير مجبور هستند از رويه آزمون و خطا واز اقداماتي كه احتمال شكست در آن وجود دارد خودداري كنند؟
گفتمان «اعتدال» به عنوان يك راهبرد جديد در فضاي سياسي و اجتماعي كشور اعلام شده، در حقيقت اين گفتمان همان گفتمان موردنظرمردم بوده كه در 8سال گذشته كمرنگ شده بود. آقاي دكتر روحاني با تشخيص صحيح از وضعيت و شرايط موجود كشور و مجموعه مسائل پيش روي بينالمللي و درك و فهم درست از ذهنيت و فكر پنهان و آشكار قاطبه مردم آن را مطرح كردند و ديديم كه راي حداكثري مردم نيز پاسخ مثبت به اين گفتمان مردمي بود. مفهوم اعتدال به معناي محافظهكاري يا بيتفاوتي در امور نيست بلكه نوعي ميانهروي و حركت در مسير صراط مستقيم جامعه است، حركت در مسير جاده عدل و انصاف است. اعتدال راهي ميانه است كه از تندروي و كندرويهاي غيرمنطقي و بيحساب و از كج رويها و انحرافات به دور است. آقاي ناطق نوري و امثالهم از سرمايههاي سياسي و اجتماعي كشور هستند. بنده معتقدم آقاي ناطق نوري در 8سال گذشته ميتوانستند يكي از ميدان داران بزرگ و تاثيرگذار سياسي كشور باشند كه متاسفانه با تخريبهايي كه نسبت به ايشان صورت گرفت، خود را از صحنه سياسي كنار كشيدند. در اين مورد نيز اين انتقاد به اصولگرايان وارد است كه منزلت و جايگاه سرمايههاي اجتماعي خود و كشور را بيشتر و بهتر درك كنند. هماكنون اما عقلاي اصلاحطلبي و همچنين اصولگرايي در تلاش هستند كه به دور تسلسل افراط و تفريط در كشور پايان بدهند و رويكرد با ثباتتري نسبت به رويدادهاي سياسي اتخاذ كنند. به همين دليل هر دو گروه تلاش ميكنند از چهرههاي موجه و قابل اعتمادي كه به نوعي سرمايه اجتماعي جريانهاي سياسي محسوب ميشوند استفاده كنند. در شرايط فعلي ما با دو گرايش در هر دو جريان اصولگرايي و اصلاحطلبي در كشور مواجه هستيم. اول جريان خردگراي مستتر در هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا و دوم جريانهاي تندرو كه همواره تلاش ميكند فضاي سياسي كشور را دچار تنش و چالش كند. به همين دليل حضور چهرههاي معتدل و امتحان پس داده كه در افكار عمومي نيز از جايگاه قابل اتكايي برخوردارند ميتواند وزن جريانهاي سياسي را بالا برده و گروههاي افراطي را به حاشيه براند.
منتقدان دولت آقاي روحاني تلاش داشتند در كوتاهمدت پاي دولت و آقاي روحاني را به حاشيه بكشانند؛ اما به هر حال تاكنون موفق به اين كار نشدهاند. در نتيجه به شيوههاي جديدتري مانند برگزاري همايش وانتشار فيلم روي آوردند. به نظر شما انتقادات تندروها همچنان از دولت آقاي روحاني ادامه خواهد داشت؟
انتقادات نسبت به دولت آقاي روحاني از فرداي پايان انتخابات رياستجمهوري آغاز شد. اصولگرايان با توجه به عملكرد دولت محمود احمدينژاد در 8سال گذشته كه با حمايت اصولگرايان بر سر كار آمده بود بهخوبي به اين امر آگاهي داشتند كه در يك انتخابات رقابتي از هر كدام از نامزدهاي خود كه حمايت كنند، در نهايت شانسي براي پيروزي نخواهند داشت. دليل اين امر نيز برخي آسيبهايي بود كه مردم و گروههاي سياسي از اقدامات دولت گذشته كه مارك اصولگرايي بر پيشاني داشت، خورده بودند. به همين دليل تمام انرژي خود را براي بعد از انتخابات گذاشتند. پس از انتخابات، اصولگرايان از جنبههاي مختلف دچار بيبرنامگي شده بودند. از طرفي نتوانسته بودند از پتانسيل عظيمي كه براي تبليغات انتخاباتي در اختيار داشتند به درستي استفاده كنند. از سوي ديگر اما مردم به تشتت و عدم تصميمگيري در اردوگاه بزرگ اصولگرايي پي برده بودند و ازهمه مهمتر اينكه قافيه را به كساني باخته بودند كه از كمترين امكانات تبليغاتي بهره ميبردند. ضمن اينكه نبايد از حركت منسجم و ماندگار اصلاحطلبان و عملكرد تاثيرگذار شخصيتهاي بزرگي همچون آيتا... هاشميرفسنجاني كه جريانسازاصلي انتخابات بودند و همچنين سيد محمد خاتمي كه با درايت صحنه انتخابات را مديريت كردند نيز به سادگي بگذريم. در نتيجه اصولگرايان با اتفاقات جديدي در صحنه انتخابات مواجه شدند كه براي آن آمادگي نداشتند و پيشبيني هم نميكردند كه چنين اتفاقاتي در انتخابات رخ بدهد. پس از انتخابات نيز، بخشي از اصولگرايان كه بنده از آنها به عنوان اصولگرايان«خردگرا» يا «واقع گرا» نام ميبرم، با تحليل صحيحي كه از انتخابات داشتند مشكلات خود را درون گروهي تشخيص دادند و از فرافكني و توپ را در زمين ديگري انداختن خودداري كردند و رويكرد تعاملي با دولت در پيش گرفتند. اين گروه در عين حال تلاش ميكرد كه به آسيبشناسي دروني خود نيز دست بزند و با توجه به شرايط و تحولاتي كه در فضاي سياسي كشور رخ داده بود استراتژي مناسبي براي حضور مستمر و تاثيرگذار در صحنه سياسي اتخاذ كند. همچنين تلاش داشتند نحوه تعامل با جريان مقابل كه به نوعي دولت را نيزدر اختيار داشت به كار بگيرند. از جمله اين افراد در مجلس ميتوانم به علي لاريجاني، محمدرضا باهنر، محمدحسن ابوترابيفرد و كاظم جلالي رئيس مركز پژوهشهاي مجلس اشاره كنم. اين عده در مجلس كه تريبون مخالفان دولت قلمداد ميشد و نخستين انتقادات صريح از دولت از مجلس به گوش ميرسيد تلاش ميكردند كه با توجه به اينكه دولت در ابتداي راه خود است فضاي منتقدين را مديريت كنند و از اصطكاك شديد بين قوه مقننه و قوه مجريه جلوگيري كنند. بخش ديگري از اصولگرايان نيز بودند كه سياستي برخلاف گروه اول را دنبال ميكردند. اين گروه با طراحي آرمانهاي گروهي و جناحي خود تلاش كردند كه از همان ابتداي روي كار آمدن دولت، به آقاي روحاني اين نكته را القا كنند كه ما بايد حضور داشته باشيم. اين عده همچنين درصدد اين نكته بودند كه با هرگونه اقدامي كه به نظر اين عده جديد و نو است، مخالفت كنند و با جنجال و حاشيهسازي اجازه فعاليت را از دولت بگيرند. اين عده كه در 8سال گذشته و در زمان دولت محمود احمدينژاد كه برآمده از دل همين گروه بود از اختيارات و امكانات گستردهاي برخوردار شده بودند بسيار برايشان سخت بود كه خود را با شرايط جديد تطبيق بدهند. لذا تلاش كردند كه مديريت زمان رابراي بازگشت به قدرت براي خود فراهم كنند. در اين راه نيز از تمام راههايي كه امكانپذير بود و گمان ميكردند كه ميتوانند به نتيجه برسند استفاده كردند. يكي از راههايي كه اين گروه براي رسيدن به اهداف خود در نظر گرفت استفاده از افكار عمومي از طريق مطبوعات، صدا وسيما و تريبونهاي سنتي بود. شگرد اين عده هم زير سوال بردن اقدامات دولتي بود كه هنوز بهطور كامل بر اوضاع مسلط نبود و شناخت كاملي از وضعيت كشور نداشت. مكانيسمهايي هم كه به كار ميبرند افزايش انتظارات مردم و افكار عمومي نسبت به دولت است تا به افكار عمومي القا كنند كه دولت در مسير درستي حركت نميكند و تلاش ميكردند دولت را به اقدامات ضد ارزشي مانند تجمل گرايي، بيتوجهي به مسائل فرهنگي يا سازش و وادادگي نسبت به دشمنان سنتي كه در رأس آنها آمريكا قرار داشت متهم كنند. در اين راستا ما شاهد راهاندازي كمپينهاي مجازي در شبكههاي اجتماعي و همچنين استفاده از رسانه رسمي نيز بوديم. تمامي اين اقدامات نيز به اين دليل بود كه اين گروه بتوانند از زير بار شكست در انتخابات رياستجمهوري خارج شوند و موقعيت خود را براي بزنگاههاي سياسي پيش رو، بهويژه انتخابات مجلس دهم شوراي اسلامي، انتخابات خبرگان رهبري و در نهايت انتخابات رياستجمهوري آينده در بين افكار عمومي ارتقا و افزايش بدهند.
ارزيابي شما از جريان «دلواپسيم» چيست؟ «دلواپسان» در پي چه اهدافي هستند؟
بنده معتقدم كه يكي از دلايل اينكه مردم در انتخابات رياستجمهوري به آقاي روحاني اعتماد كردند، اين بود كه ايشان، پرونده هستهاي ايران را به سرانجام برساند و به شكلي با منطق و سعهصدر و بر پايه عزت و مصلحت ملي با جهان برخورد كند كه كسي حتي فكر تحريم ايران را نيز در سر نپروراند. دولت آقاي روحاني نيز در مسيري كه مردم مطالبه داشتند حركت كرده است. وضعيت پرونده هستهاي ايران نيز به سياستهاي دولت برآمده از اصولگرايي در 8سال گذشته بازميگردد. سياستهايي مانند كاغذپارهخواندن قطعنامههاي سازمان ملل، تنشزايي با قدرتهاي منطقهاي و جهاني و نداشتن يك قرائت مناسب در فضاي بينالمللي، كشور را در عرصه بينالمللي دچار مشكل كرده بود. در 8سال گذشته اصولگرايان از منابع و پتانسيل بالاي كشوردر عرصه بينالمللي استفاده بهينه در جهت ارتقاي سطح كيفي زندگي مردم نكردند. تمام اين مسائل نيز به مديريت دولت گذشته باز ميگردد. در نتيجه نظر مردم به نامزدي در انتخابات رياستجمهوري جلب شد كه شعار تعامل مثبت و سازنده با جهان ميداد و تلاش ميكرد چهره موجه و قابل احترامي را از ايران و مردم ايران به مردم جهان معرفي كند. آقاي روحاني نيز تلاش كرد در يك فضاي تفاهم و تعامل از منافع ملي دفاع كند. با اين وجود به نظر ميرسد اگر كشور از اين وضعيت خارج شود و رويكرد تعاملي با جهان اتخاذ كند منافع برخي دچار زيان خواهد شد. درنتيجه برخي دست به برگزاري همايشهايي چون «دلواپسيم» ميزنند. اين عده اين نكته را فراموش كردهاند كه گفتوگوهايي كه براي حل موضوع هستهاي در حال پيگيري است، گفتوگوي دولت نيست؛ بلكه گفتوگوي كلي است. بهعبارت ديگر اين موضوع بيش از ظرفيت دولت است. اگر گروهي كه براي گفتوگو عازم ژنو يا وين ميشود از طرف تماميت جمهوري اسلامي اجازه نداشته باشد، طرف غربي حاضر به گفتوگو با ما نخواهد بود. كار گفتوگو نيز اين نيست كه بدون پشتوانههاي سياسي، حقوقي و عقلاني دنبال شود. سابقه تيم گفتوگوكننده آقاي روحاني نيز نشان داده است كه اگر گفتوگوها برخلاف منافع ملي بخواهد به پيش برود، امكان ندارد كه تيم ما به اين گفتوگوها ادامه دهد، حتي در صورتي كه يك قدم تا رسيدن به توافق نهايي فاصله داشته باشد. اعضاي تيم كشورمان هرگز منافع ملي را قرباني گفتوگو نخواهند كرد؛ زيرا گفتوگو زماني از ارزش برخوردار است كه در چارچوب منافع ملي باشد. من به آينده گفتوگوها خوشبين هستم. چون فرايند در چارچوب منطقي خود و بر اساس بازي برد- برد طراحي شده است. بنابراين، شما بايد جايگاهي را براي طرف مقابل در نظر بگيريد تا اين انتظار شما هم برآورده شود كه طرف مقابل به جايگاه و خواسته شما احترام بگذارد. از اين رو، طرف مقابل زماني به منافع و خواستههاي ما اهميت خواهد داد كه ما نيز درك درستي از طرف مقابل داشته باشيم. با اين وجود معتقدم فضاي نقدي كه آلوده به فضاي حذف رقيب از مسيرهاي غيرمنطقي و غيراخلاقي است، نميتواند به نتيجه مطلوب كه همانا حفظ منافع ملي و توسعه سياسي است دست پيدا كند. دولت آقاي روحاني بايد با شناخت غرايز سياسي منتقدان، اين انتقادات را در خود هضم كند و با رويكردي مودبانه اجازه ندهد فضاي سياسي كشور به سمت و سوي جبههگري عميقتر سوق داده شود. دولت در واقع با استفاده از ظرفيت رسانهاي خود و همچنين استفاده از افرادي كه با رسانه آشنايي دارند، بايد به دنبال روشنگري در مقابل اين تخريبها باشد. البته خود آقاي روحاني هم بنا ندارد كه به صورت مستقيم با افرادي كه دولت را تخريب ميكنند وارد چالش شود. اكنون مشكلي كه در دولت وجود دارد اين است كه تيم رسانهاي دولت از انسجام كافي برخوردار نيست و نميتواند واكنش مناسبي در مقابل تخريبها داشته باشد. بهطور مثال سخنگوي دولت بايد وقت آزادتري داشته باشد و فعاليت رسانهاي بيشتري در جهت روشنگري دنبال كند. برخورد با مخربان دولت موجب ميشود كه بهانه به دست اين عده بيفتد و آنها اينگونه القا كنند كه دولت كمتحمل بوده است و به آزادي پايبند نيست. در واقع بهجاي برخورد با تندروها، بايد با روشنگري در جامعه به مردم فهماند كه اين عده با چه اهدافي به دنبال تخريب دولت هستند.
يكي از شعارهاي آقاي روحاني در مبارزات انتخاباتي تلاش در جهت فضاي باز مدني و آزادي بيشتر مطبوعات و احزاب بود. به نظر شما دولت تدبير و اميد به چه ميزان در تحقق شعارهاي خود موفق بوده است؟
يكي از مولفههاي اصلي توسعه يك جامعه مشاركت سياسي، اجتماعي و مدني است. مهمترين نهادي نيز كه ميتواند اين مشاركت را پيش ببرد احزاب هستند. رسانهها و همينطور نهادهاي جامعه مدني و NGOها نيز از شاخصهاي جدي توسعه و مشاركت سياسي هستند كه در كنار احزاب ميتوانند نقش موثري در توسعه سياسي داشته باشند. معتقدم توسعه سياسي و ساماندهي احزاب در دولت يازدهم در حد قابل قبول صورت نگرفته است. جامعه مدني ايران از دولت احمدينژاد نامهربانيهايي ديده است. بهنظرم آن دوران يك گام به عقب بود. به همين دليل دولت آقاي روحاني نهتنها بايد تلاش معمولي خود را دنبال كند بلكه بايد تلاش كند مشكلات 8 سال گذشته در اين حوزه را جبران كند. يكي از شاخصهايي كه دولت بايد توجه كند بحث تغييراتي است كه در وزارت كشور انتظار ميرفت. مديراني كه مسئوليت رسيدگي به احزاب را دارند، بايد از ميان كساني انتخاب ميشدند كه حداقل خون جديد را در اين حوزه به گردش درميآوردند. مديراني كه همچنان نگاهي همسو با دوران گذشته دارند نميتوانند در مسيري حركت كنند كه با ديدگاهها و خواستههاي دولت گذشته متفاوت است. اين يكي از اشكالات جدي است كه به عنوان يك نقد و انتظار به وزارت كشور و دولت روحاني وارد است. دولت آقاي روحاني در عرصه سياست خارجي تاكنون موفق عمل كرده و انتظارات را برآورده كرده است. اما در عرصه سياست داخلي معتقدم كه بايد تلاش بيشتري از سوي دولت صورت بپذيرد. اين نكته را نيز بايد عنوان كنم كه به اندازهاي كه خود آقاي روحاني نسبت به فضاي باز مدني دغدغه و اهتمام دارند، در وزراي ايشان چنين اراده و باوري وجود ندارد. به نظر ميرسد باور برخي از وزراي دولت آقاي روحاني نسبت به شعارهايي كه ايشان مطرح كردهاند باوري متفاوت است. در اين زمينه احساس ميشود دولت نياز به هماهنگي و انسجام بيشتري در ديدگاههاي اعضاي كابينه دارد.
منبع: آرمان