پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یک کارشناس بلوچ با انتشار یادداشتی در شماره روز شنبه روزنامه شرق تاکید کرده است که ˈ جیش العدل ˈ یک گروه وابسته خارجی است که جهت گیری اقداماتش بیش از همه علیه مطالبات بلوچ های ایران است.
نرجس خاتون براهویی در این یادداشت که با عنوان «جیش العدل و گروگان گرفتن فرزندان ما» منتشر کرده، نوشت : پس از عبدالمالک ریگی، پدیده جیش العدل که این بار روی پارچه ای که نام خود را حک کرده و در پشت سربازان به اسارت گرفته ما قرار داده است، نام «ایران» را هم نوشته است و به نظر می رسد قصد دارد به امید یافتن هویت سرزمینی، تمرکزش را از دعاوی بین المللی بر دعاوی داخلی بگذارد، دومین ظهور تروریسم در منطقه مرزی سیستان و بلوچستان است که نام «اسلامی» نیز بر خود می گذارد. واقعیت این است که جیش العدل و ایدئولوژی ای که حامل آن است، همچون عبدالمالک ریگی با اینکه تعدادی از ایرانیان بلوچ اعضا و رهبران آن هستند، هر دو پدیده های خارجی و وارداتی هستند که رقابت منطقه ای، هم تولید کننده گفتمان ایدئولوژیک آن است و هم اسپانسر مالی آن.
برخلاف عبدالمالک که ادعاهای موهوم مذهبی و نیز گروه کوچکی داشت، گروه اخیر شاید به دلیل دسترسی به منابع مالی بیشتر، به نظر می رسد از سازماندهی جدی تری برخوردار است و نیز ادعاهای مذهبی و سیاسی آن، همچون اشاره به سوریه، روشن تر است که خود وابستگی اش را به آن دسته از کشورهای منطقه که انتظار نداشتند بحران سوریه در جریانی دیپلماتیک بیفتد و در نتیجه دلخور و ناراضی هستند را آشکارتر می سازد. این پدیده که خود را ضدشیعه تعریف می کند، برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، تلاش دارد تا گفتمانی قومی و مذهبی تولید کند به این معنا که اقوام ایران و در این مورد بخصوص، بلوچ های ایران که اهل سنت هستند در اعتراض به مطالبات پاسخ داده نشده، چنین واکنش های خشونت باری از خود نشان می دهند. این گفتمان که در تحلیل های خارج از ایران نیز تقویت می شود و گاه به داخل ایران هم رسوخ پیدا می کند، درواقع می خواهد با سوارشدن بر گفتمان قومی برای خود توجیه منطقی، خاستگاه، مشروعیت و نیز هواخواهانی دست و پا کند.
درواقع از روزی که حادثه سراوان اتفاق افتاده است، بسیاری از تحلیلگران به خصوص تحلیلگران خارج از ایران که برخی سالیان سال است از ایران رفته اند و بلوچستان امروز را نمی شناسند و برخی حتی یک بار پا به استان یا حتی زاهدان نگذاشته اند، آن حادثه را به خصومت فرقه ای عمیق مذهبی در استان سیستان وبلوچستان و البته رفتار یا سیاست حکومت نسبت دادند. نمی توان انکار کرد که برخی نارسایی ها در سیاست های دولت در منطقه وجود دارد. همچنان، نمی توان انکار کرد که میان گروه های مختلف رقابت وجود دارد. این رقابت در زاهدان که ترکیب جمعیتی آن متنوع است اندکی شدیدتر است، اما شکل و سطح دیگری از این رقابت همچنین در میان گروه های مختلف خود بلوچ در مناطق کاملا بلوچ نشین استان وجود دارد. این درست مانند رقابتی است که درسطح وسیع تری در کل کشور میان گروه های سیاسی از جمله اصلاح طلبان و اصولگرایان وجود دارد و ضرورت زندگی یا مشارکت سیاسی به شمار می رود. بنابراین بیش از آنکه زندگی امروز استان ما معرف تنش عمیق مذهبی میان اهل سنت و شیعه باشد چنانکه خصومتی بیافریند که سربازان بی گناه شهرستانی در منطقه را به اسارت بگیرد، مردم در حال تجربه تمرین مشارکت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی که طبیعتا نوعی سهم خواهی را هم به دنبال دارد و گاه صدای آن سهم خواهی بلند هم می شود، هستند.
به همین دلیل آنچه امروز جیش العدل مدعی مطالبه آن از طرف مردم بلوچ است، ادعای واهی برای پوشانیدن و مخفی کردن ماهیت مزدورمنشانه آن است چه خود این گروه نه تنها مطالبات بلوچ را نمایندگی نمی کند بلکه حتی بلوچ را در پیگیری مطالباتش تهدید می کند. برای مثال جیش العدل در یکی از اعلامیه های خود سرهنگ بلوچی را تهدید می کند که در سپاه پاسداران خدمت می کند و در ادامه آن کلیه بلوچ هایی را که علاقه مند به استخدام در سپاه پاسداران و نیروی نظامی هستند.
با این همه، هر اندازه حرکت هایی نظیر جیش العدل منشا خارجی داشته باشند، از مسوولیت دولت برای سیاستگذاری مناسب و درست در جهت فرسودن ریشه های تروریسم در منطقه نمی کاهد. در این میان ضمن سرمایه گذاری در زیرساخت ها که مهم ترین آن آموزش و پرورش و بهبود وضعیت آموزش کنونی است، ایجاد اشتغال و نیز تسهیل ورود نیروی کار تحصیلکرده به بازار کار بدون نیاز به ارتباط با مراکز قدرت یا معرف، ضرورت جدی است.
درواقع دولت برای آگاهی از مطالبات مردم باید به صدای عموم مردم در جامعه نسبتا متکثر بلوچستان امروز و نه صرفا گروه هایی که صدای بلندتری دارند، گوش داده و توجه کند. از طرف دیگر، شیوع اینگونه اقدامات تروریستی ضرورت گسترش همکاری های جدی منطقه ای و نیز تنش زدایی در روابط با کشورهای اسلامی منطقه و اساسا عربستان سعودی را گوشزد می کند. انتظاری هم از حوزه های دینی و در این مورد به خصوص، حوزه های دینی اهل سنت وجود دارد که راهکار جدی و مذهبی برای مقابله با رادیکالیسمی که تلاش دارد خود را دینی- مذهبی تعریف کند، بیندیشند. گروه های اخیر تمامی اقدامات خود را بر مبنای قرائت رادیکالی از جهاد و مبارزه توجیه می کنند. علمای اهل سنت در ایران همواره این اقدامات را محکوم کردند اما با توجه به اینکه افرادی که این حرکت را رهبری می کنند خود را واجد اهلیت برای صدور حکم مبارزه می دانند، مقابله ای از این دست از سوی افراد واجد صلاحیت که همانا علمای اهل سنت باشد، ضروری به نظر می رسد.
دارالعلوم مکی با بیش از 10هزار طلبه که برخی آنها از سایر کشورهای منطقه می آیند و نیز مدرسه های قدیمی بلوچستان که در زمره مدارس صاحب اعتبار نه تنها در بلوچستان که در منطقه به شمار می آیند، مدارسی هستند که به نظر می رسد واجد اعتبار و اعتمادبه نفس کافی باشند برای اینکه خود و زندگی مردم را از زیر چتر نفوذ تندروی خشونت آمیزی که در برخی مدارس پاکستان به مقاصد خاصی ترویج می شود، برهانند. این یادداشت را با شعری از بانوی بلوچی که در صفحه فیس بوکش روی تصویر سربازان به گروگان گرفته شده گذاشته است، تمام می کنم که نشان می دهد ادعای اینکه «ما همه یک مردم هستیم» نه تصویری مبالغه آمیز و شاعرانه، بلکه تصویری واقعی با پشتوانه تاریخی است: