پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عقاب آسيا. لقب کمي نيست و در اين فوتبال هواداران اين لقب را به هر کسي ندادهاند. مرد ملبورن اما دل پري دارد از وضعيت کنوني فوتبالي که برايش با جان و دل بازي کرد.
احمدرضا عابدزاده در مصاحبه اي با ايسنا، از هر دري صحبت کرد. اتفاقي که يک بار 12 سال پيش برايش افتاد مردم ايران را به يک شوک بزرگ فرو برد. چند روز پيش يک بار ديگر حضور او در بيمارستان کافي بود تا توجه همه را به خود جلب کند. چه تلخ است وقتي مردي با اين وزن از تجربه و افتخار در فوتبال ما برايش کاري نيست.
* مهدي رحمتي دروازهباني بود که بعد از شما تقريبا توانست دروازه ايران را ايمن کند و يک جانشين خوب براي عابدزاده باشد.
زماني که در تيم ملي اميد يک ماه با مهدي کار کردم، به او گفتم بايد خيلي بيشتر کار کني تا بتواني به آنجايي که خودت ميخواهي برسي. در همان دوره يک بار با تيم ملي اميد يمن بازي داشتيم و محمد پنجعلي، حسيني را به عنوان کاپيتان انتخاب کرد. من ديدم رحمتي ناراحت است. گفتم اصلا به خاطر اين مساله ناراحت نباش و کار خودت را بکن. روي کار خودت تمرکز کن و يک روز ميبيني که به اين مرحله ميرسي و همينطور هم شد. او آنقدر روي خودش کار کرده که با سپاهان و استقلال قهرمان ليگ ميشود و آنقدر مهره مهمي شده که قلعهنويي در ابتداي فصل قبل از هر بازيکني ميگويد من رحمتي را ميخواهم، بعد مدافعان را. چرا که دفاع متعلق به گلر است. الان واقعا دروازهبان 70 درصد يک تيم است. من ميبينم که امروز در رسانهها از عابدزاده صحبت ميشود و فردا در اينترنت و فيسبوک از رحمتي. حرفهاي خيلي بدي هم ميزنند اما مهدي اصلا نبايد کاري به اين مسائل داشته باشد. از نظر من رحمتي به آن جايي که ميخواست رسيده اما شما در روزنامهها ميبينيد که فشار روي او زياد است. يک روز ميگويند چرا شيرجه زد، يک روز ميگويند چرا گل خورد. اما چرا همه شما پشتش را نميگيريد که محکمتر از هميشه بشود؟ چرا وقتي آقاي حجازي خدا بيامرز رفت تازه يادش افتاديم و حسرت خورديم؟ حالا من خودم را نميگويم، مهدي را ميگويم. چرا امروز رحمتي را درنمييابيد؟ کمکش کنيد برسد به آن چيزي که فوتبال ما به آن نياز دارد.
* 5 ماه به جام جهاني باقي مانده و شايد هنوز فرصتي براي تغيير تصميمهاي قبلي باشد. به نظر شما جاي رحمتي در تيم ملي خالي نيست؟
مهدي که تا الان بارها صحبت کرده است. شما بگوئيد ديگر چطور بايد منظورش را برساند؟ اصلا رحمتي چه ايرادي دارد؟ درست است که ما يک دروازهبان ايراني را آوردهايم اما در خارج زندگي کرده و مثل رحمتي نميتواند با مدافعان هماهنگ شود و بگويد کدام مدافع چه کاري را انجام دهد. شما کجا عملکرد اين دروازهبان را ديدهايد؟ مردم و رسانهها ديده بودند؟ حرف زدنش با خط دفاع چطور است؟ در کرنرها، ضربات ايستگاهي، شوتهاي پشت محوطه چطور با دفاعها صحبت ميکند؟ من واقعا دليل اينکه رحمتي درون دروازه تيم ملي نيست را متوجه نميشوم. او متعلق به اين مملکت است. حتي اگر به او بازي ندهند و روي نيمکت باشد بازهم ميتواند به تيم کمک کند. حالا که اين موضوع را گفتم، ياد يک بازي افتادم. ما در زمان مربيگري دهداري يک ديدار در قطر داشتيم. در گرماي وحشتناکي بازي ميکرديم و آن زمان همه بازيکنان در آن شرايط سخت به هم کمک ميکردند. حالا من از شما ميپرسم. آيا الان کسي ميآيد بعد از بازي يک حوله دست بازيکنان بدهد يا برايشان آب بياورد؟ الان ديگر همه بازيکنان پولدار شدهاند و خودخواه. در زمان ما بازيکنان قربان صدقه هم ميرفتند. بين دو نيمه يا بعد از بازي هواي همديگر را داشتيم. اما همين امروز از 22 بازيکني که به زمين ميآيند دروازهبانها و هافبکها و کلا بازيکنان همپست يکديگر چشم ديدن هم را ندارند. شما چطور توقع داريد که موفق شويد و نتيجه بگيريد؟ اگر بازيکنان ميبينند کسي بعد از بازي به آنها خسته نباشيد نميگويد خودشان اين موضوع را پيش هم درست کنند و قربان صدقه يکديگر بروند. اگر من عابدزاده کتفم را در بازي با ژاپن دادم، به خاطر مملکتم دادم. حالا مهدي رحمتي هم سرمايه اين مملکت است. به نظر من سيستم فوتبال ما از اول غلط است. به قول يک مربي خارجي که به ايران آمده بود، هر وقت رانندگيتان درست شد فوتبالتان هم درست ميشود.
* چند وقت پيش دوباره در بيمارستان بستري شديد، مشکلي به وجود آمده بود؟
12 سال پيش اتفاقي افتاد که هيچکس انتظارش را نداشت و خوشبختانه با کمک خدا و دعاي خير مردم برگشتم. الان هم تنها مشکلي که براي من پيش آمده مربوط به آنژيوگرافي است و بايد از سرم مراقبت کنم. باز هم از مردم تشکر ميکنم که براي من دعا کردند و دستشان را ميبوسم. در حال حاضر همه چيز سر جاي خودش است.
* دو سالي است که به آمريکا رفتهايد، در آنجا چه کار ميکنيد؟
خوشبختانه در اين دو سالي که در آمريکا بودم از نظر برنامهريزي، امکانات، آب و هوا، مسيري که درست طي ميشود و ارزشي که براي ورزششان قائل هستند شرايط خوبي داشتم. اگر يک ورزشکار حرفهاي به کشورشان بيايد که شهرت بينالمللي داشته باشد، او را ميپرستند و او را نگه ميدارند. 6-5 سال بعد از جام جهاني 98، چند بازيکن اصلي تيم ملي کشورشان را صدا کردند تا دور هم جمع شوند و درباره نحوه برنامهريزي براي تيمهاي پايه با هم بحث کنند. تقريبا 12 نفر بودند که برايشان حقوق کامل، ماشين، خانه و امکانات کامل را از جمله زمينهاي بزرگ در نظر گرفتند. فکر ميکنم حدود هفت تا ده هزار دلار هم ماهانه حقوق ميگرفتند. چند دختر و پسر بين 6 تا 16 سال به بازيکنان قديمي خود دادهاند تا آنها را تربيت کنند. من الان در آمريکا زندگي ميکنم اما عشقم در ايران است. به شما قول ميدهم اگر 200 بازيکن نوجوان را به من بدهند، در يک سال ميتوانم از دل آنها چند بازيکن خوب تحويل بدهم. نفعي هم براي خودم نميخواهم. در حال حاضر در باشگاهي که من کار ميکنم، نزديک به 800 بازيکن داريم با 25 مربي و براي هر کدام از مربيان هم حقوق 2 تا 3 هزار دلاري در نظر گرفتهاند.
* شما بيشتر به خاطر اين تفاوتها رفتيد يا اينکه از مسئولان فوتبال بيمهري ديديد؟
وقتي ميبينم که فوتبال ما اصولي ندارد و روي يک مسير تعريف شده حرکت نميکند، براي چه بايد در اينجا کار کنم. اگر يک مدرسه فوتبال بزنم فردا، پس فردا صد نفر مدعي ميشوند که فلان کار را بايد برايشان انجام دهيم. هيچ کس نميآيد پشتوانه من شود. حتي مربيان ما در کار خود اصول را رعايت نميکنند. من روزي 4 ساعت تمرين ميکنم و هر زمان که به تمرين ميروم تلفن همراهم را با خود نميبرم اما مربي داريم که زماني که به تمرين ميرود، 4 تا تلفن همراه دارد و همه آنها را چک ميکند. اول به بيزينسش ميرسد، بعد حواسش به تمرين است.
* چند سال پيش با کفاشيان صحبت کرده بوديد تا قسمتي از کار تيمهاي ملي پايه را به شما بسپارد و او هم قبول کرده بود اما ديگر خبري نشد.
کفاشيان کسي نيست که من بخواهم براي او صحبت کنم يا از او انتقاد کنم. او نميداند فوتبال چيست. ميگويد بهترين مربي را داريم، فرگوسن کيست؟ واقعا در برنامه 90 گفته بود فرگوسن را نميشناسم حالا وقتي بزرگ فوتبال دنيا را نميشناسد من با خودم ميگويم واي به حال من؟ الان فدراسيون فوتبال آمريکا براي تمام بازيکنان تيم ملي اين کشور و خانوادهشان بليتهاي جام جهاني گرفته تا در طول اين مسابقهها در کنار آنها باشند. چرا فوتبال ما براي رسيدن به جام جهاني بايد کلي تلاش کند؟ سال 98 بعد از 20 سال صعود کرديم و از آن به بعد هم يک دوره در ميان صعود کردهايم. ژاپن بعد از سال 98 که براي اولين بار به جام جهاني صعود کرد، هر دوره در اين تورنمنت حضور داشته، آنها بازيکنان خود را از 8 سالگي تربيت ميکنند و الان شما ميبينيد که چند تن از بهترين بازيکنان جهان در اين تيم حضور دارند. الان مدارس فوتبال ما سالي 100 فوتباليست کودک را ثبتنام ميکنند. ببينيد که با آنها چه کاري انجام ميدهند و خروجي اين برنامهها چه بوده است. من در عرض يک سال 12 بازيکن را تربيت کردم. در آکادمي که من کار ميکنم مسئولان فدراسيون آمريکا چند نفر را انتخاب کردهاند تا بر کارها نظارت داشته باشند. نزديک به 800 فوتباليست در اين آکادمي حضور دارند با 25 مربي که هر کدام از اين مربيان در پنج بخشي که براي آکادمي در نظر گرفته شده، هر روز کار هدايت اين بچهها را بر عهده دارند. يک مربي از انگليس آوردهاند، يکي مثل من را از ايران آوردهاند و... . خودم فيلمي را ديدم که از انگليس فرستاده شده بود و گفته بودند چرا عابدزاده در ايران نيست و آمده در فوتبال آمريکا کار ميکند آن هم در آکادمي کوران يونايتد. يک روز سر تمرين چند رسانه آمدند و با همه مصاحبه کردند. از بازيکنان بگيريد تا مربيان ديگر، همه گفتند که ما تا به حال تمرينهايي که عابدزاده ميدهد را نديدهايم. من در آمريکا 50 توپ نايک اصل گرفتم. حالا شما يک توپ آل اشپورت را بخواهيد بگيريد چقدر است؟ 150 هزار تومان! خودم آنجا همه چيز دارم و شرايطم براي مربيگري خوب است.
* پس چرا فردي مثل عابدزاده با اين همه تجربه و دانش نبايد در فوتبال ما باشد و الان به کودکان آمريکايي فوتبال ياد ميدهد؟
به خاطر اينکه من حرفم را رک ميزنم و بر خلاف نظر آقايان که دوست دارند با آنها همراه شوم، نميتوانم زير و رو بکشم و هميشه رو هستم. اينجا فکر ميکنند که بايد برويد به آنها التماس کنيد اما در آمريکا از اين خبرها نيست. به شما احترام ميگذارند. من فيلمها و عکسهاي تمرين آکادمي پرسپوليس و استقلال را ميبينم. اصلا اين آکادمي اجازه ندارد براي بچههاي زير 10 سال چنين تمرينهايي بگذارد. اصول آکادميک در اين باشگاهها به هيچ وجه رعايت نميشود.
* پس با اين وضعيت دورنماي فوتبالمان را روشن نميبينيد؟
باور کنيد در اين چند روزي که به ايران آمدهام چند بار به من پيام دادهاند که برگرد، بچههاي آکادمي منتظرت هستند. فقط هم مربي دروازهبانها نيستم. در اورنج کانتي بازيکن از 8 ساله دارم تا 55 ساله. الان ما در فوتبالمان فردي داريم که در فوتبال آلمان بيزينس کار ميکرده و الان سرمربي شده. يا در ايران راننده تاکسي بوده اما الان کمک مربي شده است. حالا شما ميگوئيد نگران فردا هستيد، وضعيت ما اينگونه است. مگر کسي که خودکار دستش ميگيرد، باسواد است؟ خنده من، خنده تلخ است. من بايد در اين مملکت باشم اما شرايط اجازه نميدهد. اما در آنجا همه چيز روي اصول است و به شما کمک هم ميکنند که کارتان را درست انجام دهيد. اينجا من يک بار داشتم با سرعت 140 کيلومتر در ساعت در يکي از اتوبانها ميرفتم. پليس من را گرفت. افسر جلوي من ايستاده و ميگويد کارت ماشين، گواهينامه، نه ميگويد خسته نباشيد، نه سلام ميکند. بعد هم با حرکت دست خود نشان ميدهد که من بايد دنبال او بروم. آخر من چرا بايد دنبال او بروم. اگر ميخواهي جريمه کني، همين جا جريمه کن. عکس ماشينش را گرفتم. دنبالش رفتم و وقتي ايستاد به او گفتم من که نبايد دنبال تو بيايم. پس آن سردار در برنامه راهنمايي و رانندگي در تلويزيون چه ميگويد؟ به جاي اين کارها براي افسرها کلاس بگذاريد تا با مردم درست برخورد کنند.
* در چند سال گذشته بارها بحث بازگشت شما به پرسپوليس به عناوين مختلف مطرح شد اما در حد حرف باقي ماند.
بله، چند بار با من صحبت شد اما مشخص نشد که بايد در پرسپوليس چه کاري انجام دهم. فقط ميگفتند که بيا پرسپوليس، کاري نداشته باش. من پرسيدم خب بايد چه کاري انجام دهم. من که فقط نميخواهم اسمم در يک جا مطرح باشد. بايد بدانم برنامه باشگاه براي بخشي که من کار ميکنم چيست؟ اما بعضيها به من ميگويند چه کاري داري که پرسپوليس از تو چه ميخواهد. 200 – 300 ميليون ميدهد، بگير و برو. اما من هيچ وقت اين گونه کار نميکنم.
* در سه، چهار سال گذشته دو مربي دروازهبان استقلالي به پرسپوليس آمدند اما انگار جايي براي احمدرضا عابدزاده نبود.
من چه بگويم. به هر حال اين نظر مربي است. بعد از اينکه در زمان استيلي سعيد عزيزيان از پرسپوليس رفت، به من گفتند که بيا مربي دروازهبانها شو، من گفتم که خب عزيزان چرا رفته؟ گفتند چه کار داري؟ 500 ميليون بگير و کار کن. من در جواب گفتم که شما با من قرارداد 5 ساله ببنديد، 500 ميليون هم مال خودتان. آقاي سردار، شما تضمين ميکني که من 5 سال اينجا کار کنم و در اين مدت 30 دروازهبان را معرفي کنم؟ او هم گفت نه. شما ميرويد ژوزه را ميآوريد يا يک مربي ديگر و بعد او ميگويد عابدزاده را نميخواهد، خب معلوم است که من با اين شرايط نميتوانم کار کنم.
* اگر در شرايط فعلي احمدرضا عابدزاده بازي ميکرد، قراردادش چقدر ميشد؟
من در سال 80 که براي پرسپوليس بازي ميکردم، 27 ميليون تومان قرارداد بستم. الان شايد اگر قرارداد من يک ميليارد تومان بود، ميگفتند 700 مال تو 300 مال ما! مدير باشگاه با خودش ميگويد من که دو ماه ديگر بيشتر نيستم، از اين قرارداد بخشي را هم براي خودم برميدارم. من در کار خودم يک سري اصول دارم و بر اساس آن کار ميکنم.
* شايد به خاطر همين اصول و تمرينهاي سخت شما بود که دو دروازهبانتان رباط صليبي پاره کردند!
ببينيد من روي اصول کار ميکنم. در آمريکا 4 ساعت تمرين ميدهم، هم بدنسازي، هم دروازهباني. اگر من مدير اين ساختمان بودم فقط آسانسور را براي طبقه پنجم باز ميگذاشتم چرا که همه شما جوان هستيد و اگر امروز نتوانيد از پله بالا برويد 20 سال ديگر در همه چيز به مشکل ميخوريد. ما در غذا خوردنمان که هيچ چيز را درست رعايت نميکنيم. از پروتئينها در رژيم غذايي به خوبي استفاده نميکنيم. من سال 78 با افشين پيرواني در پرسپوليس همبازي بودم. يک جمله به او گفتم، آن زمان خيلي صورت تپلي داشت. به او گفتم که از اين سسها نخور. او بعد از چند سال من را ديد و گفت آن جمله تو هنوز يادم مانده و رعايت کردم. الان اگر شما افشين پيرواني را ببينيد بدنش مثل دوران بازيگرياش مانده و اضافه وزن ندارد. من در تمرين دادنم هم اصول خاصي دارم.
* در اين چند هفته بحث هاي زيادي درباره سيگاري يا قلياني بودن بازيکنان فوتبال ايران مطرح شد. در زمان شما چقدر اين مسائل وجود داشت.
زمان ما بازيکنان سيگاري داشتيم اما کسي قليان نمي کشيد. حالا اسم نمي آورم. چند نفر بودند که اين کار را مي کردند و هر چه به آنها مي گفتيم اصلا توجه نمي کردند. اينها فقط يکي از مشکلات فعلي فوتبال ماست. از نظر تغذيه، زندگي حرفه اي و خيلي از موارد ديگر مشکل داريم. ما اصلا در فوتبالمان کار تيمي نداريم. اين فوتبالي که در ليگ برتر ما انجام مي شود واقعا قشنگ است؟ شما بازي بارسا و رئال را مي بيني لذت مي بري. روز بعد يکي از بازي هاي ليگ ايران را مي بيني، حالت به هم مي خورد، کانال تلويزيون را عوض مي کني. همين است که تعداد تماشاگران ليگ کم شده است. زمان ما 120 هزار نفر مي آمدند حالا 1500 نفر مي آيند! فوتبالي ما نداريم. فقط پولش مانده است. بيائيد ببينيد در آمريکا جه تمرينهايي به بازيکنان ميدهند. آنوقت شما ميگوئيد تمرينهاي عابدزاده سنگين است؟ بازيکن آنجا با تيم 2:30 ساعت تمرين ميکند. وقتي به زمين تمرين ميآيد کاملا در اختيار باشگاه است. بدنسازي ميکند. تغذيه خوب ميشود. براي تفريح که نيامده است. بازيکن حرفهاي ساعت 10 ميخوابد و دوباره از ساعت 7 صبح ميآيد باشگاه. آن وقت ما تمرين تيم را ميگذاريم ساعت 12. کجاي دنيا ساعت 12 تمرين ميکنند؟ بله من مربي بيزينس دارم ميخواهم اول به اين کارهايم برسم بعد بيايم سر تمرين. به همين دليل وقتي ساعت 12 تمرين باشد، بازيکن شب قبلش ساعت 3 نيمه شب ميخوابد.
* جريان ماليات شما با باشگاه پرسپوليس چه بود که به خاطر آن ممنوع الخروج شديد.
ما در آن زمان قرارداد بستيم با باشگاه و گفتند فلان مبلغ را از قراردادت به خاطر ماليات کم ميکنيم. من هم گفتم قبول است. حالا که چند سال گذشته ميگويند مالياتت را خودت بايد بدهي! الان هم ممنوع الخروج شدهام به خاطر اينکه باشگاه مالياتم را نداده و ميگويند خودت بايد آن را پرداخت کني. 20 ميليون و خوردهاي بايد ميدادم.
* چرا پرسپوليس بر خلاف سالهايي که شما در اين تيم حضور داشتيد در چند فصل اخير پرنوسان ظاهر ميشود؟
ببينيد چيزي روي اصول پيش نميرود. ما فقط قرارداد ميبنديم و بازيکن جديد ميآوريم اما چيزي به اينها ياد نميدهيم و فقط روزي يک ساعت به آنها تمرين ميدهيم. شما نگاه کنيد نقش بازيکني مثل آندرانيک تيموريان در استقلال چقدر است. اگر او را از اين تيم بگيريد دچار مشکل ميشوند. چراکه حرکاتش، ميزان دويدنش، کرنر زدنش، اوت پرتاب کردنش، حضورش در دفاع و حمله حرفهاي است. به خاطر اينکه در فوتبال اروپا بازي کرده است. ما در تيم ملي هم چند بازيکن مثل او داريم که در فوتبال حرفهاي بازي ميکنند اما در ايران بازيکنان چطور تمرين ميکنند؟
* در سال 72، اشتباه بزرگ دکتري به نام مددي، باعث شد يک پاي شما کوتاهتر از پاي ديگرتان شود و حتي بعدها به خاطر شکايت او از مصاحبه شما عليهاش که به آدرس قبلي شما رفته بود، به 54 ضربه شلاق محکوم شديد!
درباره آن ماجرا قبلا توضيح دادهام. آن دکتر به من گفت تضمين ميکنم سه ماه ديگر زانويت درست ميشود و ميتواني به ميدان بروي. اما معلوم نبود چه کار کرده بود. در يک پايم ران مرد و در پاي ديگرم ران زن گذاشته بود! اما هيج جاي دنيا اينگونه نيست. اينجا اول امضا ميکنند و تضمين ميدهند که همه چيز درست ميشود، پول هم ميگيرند اما ممکن است کارشان را خوب انجام ندهند. اما در دنيا اول کارشان را ميکنند بعد تازه ممکن است به خاطر اينکه کامل نتوانستهاند وظيفهشان را انجام بدهند عذرخواهي ميکنند.
* برسيم به بازيهاي خاطرهانگيز شما که تعدادشان کم هم نيست. خودتان پيش از هر بازي ياد کدام ديدار ميافتيد؟
يک بازي با تايلند داشتيم در زمين اين کشور. آنجا هم که ميدانيد خيلي شرجي است. اگر کسي يادش باشد ميداند که اين بازي عين ديدار با استراليا بود. بايد 12 تا گل ميخورديم. هيچ بازيکني نمي توانست بدود. بازي را سه – صفر برديم. در طول بازي هم دهداري ساکت روي نيمکت نشسته بود. انصاري فرد، باوي و قايقران گل زدند. بعد که بازي تمام شد، دهداري آمد به بازيکنان گفت شما بازي را نبرديد، بلکه عابدزاده برد. بعد در اتاقم يک نيم سکه برايم گذاشته بود. شب همان بازي ديدم چند بازيکن بيدار شدهاند و ميخواهند به ديسکو بروند. گفتند حراست هم خواب است کسي نمي فهمد! ديدار با الجزاير هم يکي از خاطرهانگيزترين بازيها براي من بود. ما بازي رفت را دو بر يک برديم و بازي برگشت خيلي شرايط سخت بود. آن بازي را هم خيلي خوب به ياد دارم.
* اواسط بازي ايران و آمريکا در جام جهاني 98 زبانتان را براي عکاس ايران (علي کاوه) درآورديد. اين روحيه بالا از کجا ميآمد؟
من هميشه با خنده تمرين ميکردم. آن بازي هم شرايط خاصي داشت. بازيکنان در 15 دقيقه اول خيلي خوب نبودند اما بعد به هم کمک کردند و بازي دستمان آمد. خداداد عزيزي هم در آن بازي با سرمربي تيم به مشکل خورد و تعويض شد. سرمربي ما هم خوب تعويض نميکرد. مثلا نادر محمدخاني با افشين پيرواني تعويض شد که اصلا کسي انتظار اين تعويض را نداشت. خودمان هم ميخنديديم. در آن زمان هم ريش علي کاوه سياه بود، با آن حرکتم يک خط سفيد برايش گذاشتم!
* واقعا در آن جو سخت بازي با استراليا چطور آنقدر با اعتماد به نفس کار ميکرديد؟
شما الان فکر کنيد داربي است و از يک هفته قبل هواداران دارند براي هم کري ميخوانند. خب جو خيلي سنگين ميشود و بازيکنان استرس ميگيرند. حالا تصور کنيد اين شرايط در يک کشور غريب چگونه مي شود. حالا يک خاطره ديگر برايتان بگويم. يک بار با هواپيما به قطر مي رفتيم. پشت سر من علي دايي، رضا شاهرودي، افشين پيرواني و عليرضا منصوريان نشسته بودند. به خاطر شرايط بد جوي هواپيما فقط 5 دقيقه در حال تکان خوردن بود و همه ترسيده بودند. من فقط قاه قاه مي خنديدم. بعد بچهها با من دعوا ميکردند که چرا ميخندي؟ من هم گفتم فقط شما نيستيد که اگر اتفاقي بيفتد براي من هم مي افتد! همه از عرق خيس شده بودند. يک بار هم داشتيم با امير از آمريکا برمي گشتيم. معمولا تا قطر 15 ساعت راه است. هرچقدر ميآمديم نمي رسيديم! من هم خسته شدم و بلند شدم وسط هواپيما براي خودم ورزش کردم. از شنا سوئدي بگيريد تا استرچ و حرکات شکم. مهماندار هم با تعجب به من نگاه ميکرد که همه خوابيدهاند اما اين دارد براي خودش ورزش مي کند! در اتاق مهمانداران دو ميز بود که آنها را سرهم کردم و روي آن ميز 500 بارشنا زدم. بعد ديدم امير در اين مدت کل 15 ساعت راه را خوابيده بود.
* داستان پشتک هاي معروف شما هم بعد از گرفتن پنالتيهاي کره شمالي در فينال بازيهاي آسيايي 1990 شروع شد.
بله ما در مقدماتي همان جام کره شمالي را 2 بر يک برده بوديم و دوباره در فينال به هم خورديم. يک بازيکن داشتند که خيلي خوب مي پريد. اصلا وقتي مي پريد انگار چند ثانيه روي هوا مي ماند و بعد پايين مي آمد. حالا اين را گفتم ياد يک خاطره افتادم. در زمان مربيگري آقاي وطنخواه ايشان يک دستيار داشتند که نام کوچکش اصغر بود. به ما ميگفت سوت مي زنم بپريد بالا و تا سوت نزدهام پايين نيائيد! حالا همان بازيکن کره شمالي دقيقا من را ياد اين حرف ميانداخت. دقيقه 2 بازي همان بازيکن کارت زرد گرفت. چند دقيقه بعد يک خطاي ديگر گرفت و سيروس قايقران مي خواست به داور بفهماند که بايد کارت زرد دوم را به او بدهد و اخراجش کند. اما فقط داشت با حرکات بدنش تلاش ميکرد به داور بفهماند ( بلند مي شود و حرکات قايقران را در آن لحظه نشان ميدهد) من رفتم جلو گفتم سيروس چي داري به داور ميگي؟ گفت دارم انگليسيش و ميگم! گفتم آها فهميدم!
* از آن داربي معروف سال 1373 که نيمه تمام ماند هم صحبت کنيد.
در آن بازي يک عکاس استقلالي پشت دروازه ما بود و مدام به من تکه ميانداخت و من هم به داور گفتم که اين عکاس اذيت مي کند. من هم مي خواستم بازي را کنترل کنم. 120 هزار نفر هم به ورزشگاه آمده بودند و جو واقعا سنگين بود. البته زماني که در استقلال بودم من يواشکي موهاي حسين عبدي را مي کندم و ميانداختم گوشهاي و بعد فرار ميکردم. بعد مهدي فنوني زاده گفت همهاش زير سر تو است. بعد از چند دقيقه هم قلعه نويي و محرمي درگير شدند. جو بازي خراب شد و يک آن ديدم که يک تماشاگر وارد زمين شد و مي خواست به داور چاقو بزند که دستش را گرفتم و گفتم اين چه کاري است ميخواهي انجام دهي؟ بعد هم تماشاگران داخل زمين ريختند، يکي از هواداران پرسپوليس داشت با چوب به سر من ميزد گفتم چرا به من ميزني برو آن طرف بزن!
* حالا که اسم دعوا شد از بازيهاي هيروشيماي 94 و بازي با ژاپن که چند بازيکن ايران اخراج شدند هم بگوييد.
بله آن بازي ما فقط به يک تساوي براي صعود نياز داشتيم. يادم ميآيد که با استيلي، مديرروستا، رضايي منش و خاکپور هم اتاق بودم. يک بار کيف مديرروستا را باز کردم و ديدم 12 کيلو پسته خريده است. گفتم همه اينها را براي چه ميخواهي؟ گفت علي آقا (پروين) که ما را بازي نمي دهد. گفتم اصغر من مي خواهم شب زود بخوابم. او هم گفت کاري نداشته باش. يک بار ساعت 2 به اتاق برگشت و من را بيدار کرد. من هم آنقدر او را زدم که فکر کنم هنوز روي شکمش جاي آن باقي مانده است. کاري کردم که اصغر تا آخر عمرش يادش بماند!
* و گل به خودي استاد اسدي؟
بازي با ژاپن بود. بعد از بازي به من گفت احمد ميخواستم ببينم آماده بودي يا نه! در جام جهاني هم استاداسدي نامش بين بازيکنان دعوت شده به تيم ملي قرار گرفت. ميرفت براي خودش لب دريا آفتاب مي گرفت و کاملا برنزه شده بود! بعد هم ميگفت به من که بازي نميرسد.
* در سال 88 در نظرسنجي 90 تبديل به محبوب ترين بازيکن سه دهه اخير فوتبال ايران شديد.
البته اين محبت مردم بود. اما من با تمام وجودم براي مردم کار کردم. خدابيامرز آقاي حجازي بيشتر حق داشت. آقاي پروين همينطور. اينها بايد انتخاب مي شدند نه من.
* رابطه تان با پروين چطور است؟
آقاي پروين پيشکسوت بزرگي است. اسطوره باشگاه است. بايد هميشه به او احترام گذاشت. براي تيم ملي و پرسپوليس قهرماني آورده است. الان هم مدير باشگاه شده آرزو مي کنم پرسپوليس بعد از چند سال قهرمان ليگ شود و با حضور در آسيا هواداران را خوشحال کند.
* خيليها ميگويند نيلسون دروازه پرسپوليس را بعد از سال ها ايمن کرده است.
نيلسون يک دروازهبان باتجربه است. اما براي پرسپوليس کوچک است. نه اينکه دروازه بان خوبي نباشد. الان هم به خاطر اينکه پسرم در پرسپوليس است اين حرف را نمي زنم کمااينکه اگر امير نبود هم همين حرف را ميزدم. اما امسال امير ميتوانست درون دروازه باشد و پرسپوليس هم ضرر نمي کرد. حتي ميدانستم که امير پيش از بازي با فولاد در تمرينها خيلي خوب پنالتي گرفته و هيچ بازيکني نتوانسته به او گل بزند. به هر حال نظر مربي ملاک است و آدم بايد اگر تصميمش اشتباه بود از آن درس بگيرد.
* امير ميتواند در حد بازيکني مثل پدرش باشد؟
من آرزو دارم که امير به بهترين موفقيتها برسد و ميدانم که الان در سطح بالايي است. بايد در تصميمهايش دقت کند.
* درباره رابطه شما با علي دايي صحبتهاي مختلفي مطرح مي شود. دوست داريم از زبان خودتان بشنويم. به نظر مي رسد حرف و حديثها بعد از اينکه دايي شما را نخواست به وجود آمد.
همانطور که ابتداي مصاحبه گفتم نظر افراد فرق مي کند. من هم اگر سرمربي باشم و قرار باشد دستيار انتخاب کنم او را انتخاب نميکنم. ميگويم شخصيت ايشان به من نميخورد. من دستيارم را يک فوتبالي مي گذارم نه يک بيزينسي. نه کسي که از روابط عمومي و يا راننده تاکسي بودن به فوتبال رسيده.
* بعد از مراسم ختم پدر شما شايعهاي بوجود آمد که پدرتان زنده است.
نمي دانم چرا روزنامهها اين کار را کردند. چرا نميآئيد از خود عابدزاده بپرسيد. قبل از اينکه چاپ کنيد از من بپرسيد. الان من مي توانم از آن روزنامه شکايت کنم. به راحتي هم نويسنده آن خبر را رها نمي کنم.
* بزرگترين حسرت ورزشي زندگي عابدزاده؟
چيزي در دوران بازيگريام نبود که بخواهم و به آن نرسيده باشم. فقط هميشه براي خودم و مردم سلامتي خواستم.
* چرا در بازي ستارگان ميلان با پيشکسوتان پرسپوليس حضور نداشتيد؟
براي آن بازي دير به من اعلام کرده بودند و من هم بليت سفر به آمريکا را گرفته بودم. به من گفتند بليتت را کنسل کن. من گفتم حداقل 1000 دلار ضرر مي کنم. آن آقا گفت شما بيا ما ضررت را هم پرداخت مي کنيم. گفتم نه اول پرداخت کنيد بعد من مي آيم. من که نمي توانم دوباره دنبال شما بگردم و جواب تلفنم را هم ندهيد.
* درباره اين کلمه ها هرچه به ذهنتان مي رسد بگوئيد.
ورزشگاه ملبورن: مردم
امير عابدزاده: آينده
علي پروين: اسطوره
پرسپوليس: شادي مردم
تيم ملي: قهرمان
ناصر حجازي: يادگار
ايران: دل