پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : المانیتور نوشت: شاهزاده سعود الفیصل٬ وزیر امور خارجه عربستان در سفری که روز ۶ ژانویه (۱۶ دی) به پاکستان انجام داده بود "روابط عمیق تاریخی بین دو کشور اسلامی" را گرامی داشت و قول داد در مورد مسائل منطقهای و بین المللی که محل نگرانی مشترک دو کشور است٬ جلسات همکاری منظم برقرار شود. پاکستان به شدت به تضمین سرمایهگذاریهای سعودی ها در کشورشان و مبالغی که ۱/۵ میلیون کارگر پاکستانی که در عربستان کار میکنند میفرستند، نیازمند است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، عربستان سعودی روابط خوب با پاکستان را کمکی برای چیرگیاش بر دنیای عرب میداند. برخی از ناظران معتقدند دلیل اصلی دیدار فیصل از اسلامآباد این است که سعودیها میخواهند یک نیروی نظامی به مرکزیت ریاض تشکیل دهند که ایران را محاصره کند. اما این تنها دلیل نیست. کمک نظامی پاکستان برای عربستان یا دیگر کشورهای منطقه چیز جدیدی نیست. کمک پاکستانیها از کمک بسیاری دیگر از کشورها ارزانتر٬ فرمانبردارتر٬ قابل اتکاتر است و کمتر مناقشه و جنجال ایجاد میکند. از همه این موارد که بگذریم نیروهای پاکستانی کاملا قراردادی هستند و بر خلاف روابط معمول نفوذ سیاسی در کشور مورد نظر ایجاد نمیکنند.
در حال حاضر میتوان حدس زد که عربستان بیشتر به کمک نظامی پاکستانیها برای مسائل داخلی نیازمند است تا خطرات خارجی. از آنجایی که پاکستانیها مذهب مشترکی با سعودیها دارند٬ نیروهای نظامی آنها میتوانند به مراکز مذهبی فرستاده شوند بدون اینکه دولت عربستان متهم به این شود که برای دفاع از اماکن مذهبی از کفار استفاده میکنند. پاکستانی ها هم نیروی انسانی دارند هم نیروهای متخصص . در عین حال عربستان سعودی میتواند اطمینان حاصل کند که پاکستانیها نه نقشه پنهانی در سر دارند و نه به دنبال طرحهای رقابتی بلندپروازانه هستند و به این دلیل در روابط دو کشور هیچگاه مشکلی پیش نخواهد آمد. آنها میتوانند در شرایط بحرانی٬ به خصوص در بحرانهای داخلی روی کمک پاکستانیها حساب کنند اما به نظر نمیرسد که پاکستان میتواند در رویارویی احتمالی ایران و عربستان در آینده -که وقوع آن در شرایط فعلی بسیار نامحتمل است- کمکی برای عربستان باشد.
همپیمانی با پاکستان خواست تاریخی عربستان را برای داشتن یک متحد نزدیک غیر عرب در منطقه برای برقراری هژمونی در جهان عرب و فائق آمدن بر چالشهای امنیتی داخلیاش برآورده میکند. طنزآمیز است که هم هژمونی بر جهان عرب و هم فائق آمدن بر مسائل امنیتی داخلی با داشتن یک متحد غیرعرب بهتر اجرایی میشوند. دو کشور مصر و مراکش در آفریقای شمالی٬ متحدین بالقوه و واقعی عربستان سعودی بودند. عربستان قصد داشت مراکش را به عنوان عضو افتخاری به شورای همکاری خلیج فارس ملحق کند ولی با مخالفت دیگر اعضای این شورا روبرو شد و مراکش نیز اشتیاق چندانی برای پیوستن به این شورا از خود نشان نداد.
حتی اگر مصر با حکومتی جدید به ثبات برسد٬ همچنان برای مدتی طولانی در خطر دگرگونی و درگیری با مشکلات داخلیاش باقی میماند. از دیدگاه عربستان مصر کشوری وابسته به کمکهای عربستان است و باید این طور باقی بماند. یک مصر قدرتمند و باثبات -شرایطی که در کوتاه مدت غیر ممکن به نظر میرسد- میتواند به خاطر نقش تاریخیاش و جایگاهی که در مسائل جهان عرب دارد به یک رقیب تبدیل شود. در واقعیت٬ عربستان سعودی ترجیح میدهد مصر دولتی وابسته که متکی به کمکهای عربستان است باشد تا شریکی مستقل با اهداف خودش.
در دوران زمامداری صدام حسین در عراق، سعودیها همواره این کشور را به بازی میگرفتند٬ صرفا به خاطر جلوگیری از صدور انقلاب ایران به کشورهای خلیج فارس. اما عراق هیچگاه شریک مورد اعتماد عربستان نبودهاست. برای درک دلیل این مسئله باید از چندگانگیهای سطحی فرقهای فراروی کرد. حتی اگر عراق تحت سلطه قطعی سنیها بود٬ عربستان به سادگی این کشور را به عنوان شریک خود نمیپذیرفت. نه تحت حاکمیت خاندان سنی هاشمی و نه تحت حاکمیت صدام حسین٬ عربستان نمیتواست بر ترسش از تسلط مرکز قدرت طلبی رقیبی که ارتشی بزرگ در دست داشت و میتوانست برتریجویی کند و پروژههای بلندپروازانه برای اعراب تحت رهبری خودش اجرا کند٬ غلبه کند. اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ تنها خطر چنین بلندپروازیهایی را از بین برد و آن را با خطر دیگری جایگزین کرد.
مانند مصر٬ عراق به پشتوانه منابع طبیعی و انسانیاش میلی تاریخی برای رقابتطلبی از خود نشان میداد. عربستان سعودی عراق را به کشوری وابسته به خود تبدیل کرد و بیش از یک دهه رفتارهای خصمانهای با این کشور داشت. نه عراق و نه مصر نمیتوانند شرکای مورد اطمینان عربستان در منطقه باشند چرا که هر دو آنها نمایندگان رفتارهایی هستند که عربستان میخواهد هیچ کشوری به غیر از خود عربستان در منظقه نشان ندهند.
اینجا تنها دوستی عربستان با اردن باقی میماند. کشوری که درگیر مشکلات اقتصادی جدی است و به کمکهای دولت عربستان وابسته است. اردن تحت حاکمیت حاکمان فعلیاش، عربستان سعودی را تهدید نمیکند. چرا که سعودیها احساس میکنند بدون خطر رقابت اردن با آنان، میتوانند همکاری امنیتی با این کشور داشته باشند. دلیل این امر این است که تمرکز اصلی اردن بر حفظ موجودیت خودش به عنوان حائل میان اسرائیل و همسایگان عربی ناپایدارش است. به همین دلیل بعید به نظر میرسد که بتواند خطری برای عربستان سعودی باشد. عربستان میتواند از ثروتش برای کنترل اردن بدون خطر تبدیل اردن به کشورید مدعی رهبری در منطقه استفاده کند. با این وجود اردن (از لحاظ نظامی) بسیار کوچکتر از آن است که عربستان رویش حساب کند.
رقابتهای تاریخی با چند کشور عربی، عربستان را بر آن داشته تا به دنبال همپیمانی با شریکی غیرعرب باشد که از نظر نظامی قوی ولی از نظر اقتصادی ضعیف باشد. عربستان سعودی میتواند منابع اقتصادیاش را در اختیار این کشور قرار دهد و قولهای مساعد برای سرمایه گذاری بدهد و در ازای آن از همکاری نظامی و امنیتی این کشور بهرهمند شود. به نظر میرسد پاکستان برای این هدف بهترین گزینه است.
پاکستان کشوری غیرعربی است و نمیتواند رقیب عربستان در جهان عرب باشد. پاکستان بر خلاف ترکیه، گذشته و آینده اش با همسایگان عربیاش گره نخورده است. عربستان از نیات دولت ترکیه میترسد و باید اکنون از درگیر شدن این کشور با مسائل داخلیاش٬ از اعتراضات مردمی گرفته تا فساد٬ بسیار شادمان باشد. مانند عربستان سعودی، ترکیه هم در سوریه و هم در عراق با مسائل امنیتی جدی روبرو است ولی نمیتواند با سیاستهای عربستان که با منافع ترکیه همپوشانی ندارد کنار بیاید. عربستان و ترکیه میتوانند با هم در مورد مسائلی مانند سوریه همکاری داشته باشند اما هیچگاه نمیتوانند شراکتی بلند مدت مانند شراکت عربستان با پاکستان داشته باشند.
پاکستان آن دیگری دوری است که اکنون آنقدر نزدیک است که مایه آسودگی عربستان باشد. از دیدگاه عربستان٬ پاکستان میتواند شریکی کامل باشد. چرا که نقش عربستان در جهان عرب را به چالش نمیکشد و در عین حال به دنبال پیشروی خودش در جهان اسلام است آنهم در حالیکه کشورهای عربی بیشتر دردسرساز و خطرناک هستند. به نظر میرسد برخلاف گفتهها٬ از سرگیری همپیمانی بین عربستان و پاکستان بیشتر معطوف به حل مشکلات داخلی عربستان است تا مشکل ایران.
در دهه ۶۰ میلادی عربستان به ابوالاعلی مودودی، متفکر اسلامگرای پاکستانی خوش آمد گفت و از طرح او برای راهاندازی یک دانشگاه اسلامگرای افراطی در مدینه برای اشاعه دانش اسلامی، روابط بین دو ملت و همبستگی استقبال کرد. در دهه ۷۰ روابط با پاکستان به عربستان این اعتبار را داد تا ناسیونالیسم عربی را تضعیف و همکاری اسلامی را تقویت کند. قبل از اینکه پاکستان منبعی برای کمک نظامی عربستان شود٬ نقشی مهم در حقانیت اسلامگرایی افراطی ملک فیصل بود که تازه شکل گرفته بود.
منطق تشکیل روابط بین دو کشور علی رغم اختلافات بسیار در حکومت٬ جامعه و نگاههای مذهبی، اسلام باقی مانده است. در طول دهه ۸۰ درگیر شدن پاکستان در جنگ جهادی افغانستان این کشور را به گذرگاهی برای جهادیون سعودی و عرب تبدیل کرد. نام پاکستان در اخبار به عنوان کانالی که کمکهای غربیها و سعودیها به رزمندگان جهادی افغان از این طریق رسیده میشود، همواره شنیده میشد.
دو کشور به دلایل مختلف به هم نیاز دارند اما گسترش "روابط عمیق تاریخی"شان در زمینهای جدید ممکن است. در حالیکه دشمن ۳۰ ساله سعودیها ایران باقی ماندهاست٬ هدف نظامی پاکستان محافظت از خود در برابر هند قدرتمند و خطر افغانستان است.
بسیار نامحتمل است که پاکستان ریسک کند و درگیر جنگی با ایران شود که صدام حسین در دهه ۸۰ شده بود. این کشور با مسائل امنیت جدیای روبرو است و بعید است ایران را علیه خود بشوراند و با این کار مشکلات خود را پیچیدهتر کند.
فارغ از همه این مسائل، هر دو کشور تحت نفوذ ایالات متحده باقی خواهند ماند حتی اگر روابطشان با آمریکا در برخی دورهها تنها در ظاهر خوب باشد. بدین ترتیب بعید خواهد بود که هیچ کدام از این دو کشور بتوانند سیاست مستقلی را دنبال کنند که بتواند با سیاستهای آمریکا مخالفت کند چه برسد به اینکه به آن آسیب برساند. با این وجود آنها میتوانند کمی غوغا ایجاد کنند و برقراری رابطهای را که باید در عرصه عمل آزمایش شود، جشن بگیرند. باید منتظر ماند و دید که آیا این رابطه میتواند تاثیر ملموسی روی تقویت امنیت خارجی عربستان بگذارد یا خیر. در واقع بهتر است روابط عربستان با پاکستان را به عنوان ابزاری برای افزایش توان عربستان با مسائل داخلیاش ببینیم تا مسائل خارجی.
چنین فکری برای مقابله با ایران خنده داره...