پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
شهیر شهید ثالث تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در الشرق الاوسط ، به بررسی نتایج انتخابات اخیر ایران و آینده روابط این کشور با غرب پرداخته است.
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب ؛ وی در این یادداشت که پربیننده ترین مطلب دو روز اخیر الشرق الاوسط بوده، با اشاره به رای 4 میلیونی جلیلی، این ادعا که "تندرو ها در ایران شکست" خورده اند" را رد کرده و می نویسد : ین استدلال نادرست است چرا که هیچ مبنایی برای مقایسه
این نتایج با انتخابات گذشته که بر اساس آن بتوان چنین نتیجه گیری کرد
وجود ندارد. هیچ نامزد مطرح و نیرومندی حتی احمدی نژاد، طی ۲۴ سال گذشته،
با برنامه ای که به صورت خالص محافظه کارانه و تندروانه باشد به کارزار
انتخابات وارد نشده است.
متن کامل و تصحیح شده ی این یادداشت در پی می آید:
در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، سعید جلیلی، نامزد تندرو و
مذاکره کننده اصلی هسته ای از سال ۲۰۰۷، حدود ۴ میلیون رأی یعنی یازده و
چهار دهم درصد کل آرا را کسب کرد. در این میان نکته قابل توجه این بود که
در شهر قم، مرکز مسلّم محافظه کاران ایران و بزرگترین مرکز تجمع علمای شیعه
در جهان، حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب، با اختلاف بیش از ۱۵ درصد جلیلی
را شکست داد.
این نتایج موجب گردید که گروهی از تحلیلگران، آرای جلیلی را به معنای سقوط
تندروها تعبیر کنند. این استدلال نادرست است چرا که هیچ مبنایی برای مقایسه
این نتایج با انتخابات گذشته که بر اساس آن بتوان چنین نتیجه گیری کرد
وجود ندارد. هیچ نامزد مطرح و نیرومندی حتی احمدی نژاد، طی ۲۴ سال گذشته،
با برنامه ای که به صورت خالص محافظه کارانه و تندروانه باشد به کارزار
انتخابات وارد نشده است.
احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ شعار "عدالت اقتصادی و مبارزه با فساد و انحصار
قدرت و ثروت" را مطرح نمود. کسانی که در دور دوم انتخابات و در شرایطی که
احمدی نژاد در مقابل هاشمی رفسنجانی، عضوی از سابقون انقلاب، قرار گرفته
بود به احمدی نژاد رأی دادند از همه طبقات اجتماعی بودند و نه فقط از
تندروها. احمدی نژاد تبلیغات عوام پسندانه ای را به راه انداخت تا آرای خود
را به حداکثر ممکن برساند.
به هنگام انتخابات سال ۲۰۰۵، تندروها به شکلی نامحسوس از احمدی نژاد حمایت
کردند. اما در جریان انتخابات جنجالی و پر مناقشه سال ۲۰۰۹، آنها به خاطر
پافشاری او بر مواضع ضدآمریکایی و ضداسرائیلی و نیز سیاست های خاص خود در مناقشه هسته ای، که در دوره اول ریاست جمهوری اش
از خود بروز داده بود، از احمدی نژاد حمایت کردند. در همین حال، نظرات به
شدت ملی گرایانه او همواره با آرای محافظه کاران تندرو در تضاد و موضوع
برخورد بود.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، رویکردی که سه نامزد اصولگرای دیگر برای
مبارزات تبلیغاتی پیش گرفتند عملگرایانه و بیشتر نزدیک به شیوه حسن روحانی
رئیس جمهور منتخب بود تا رویکردهای سنتیِ حزب اللهی. آنها همگی از اصلاح
اقتصاد به عنوان محور مبارزات خود بهره گرفتند. ولایتی یکی از نامزدهای
اصولگرا، به وضوح از رویکرد جلیلی در قبال مسأله هسته ای به شدت انتقاد و
حتی بیش از روحانیِ اعتدال گرا او را تخریب کرد.
در مجموع، سعید جلیلی نخستین نامزد شاخص برخی جریانات تندرو بود که مبارزه خود را بر مبنای ایدئولوژی خاص خود قرار داد. نتیجه این انتخابات موضوع مهمی را فاش کرد و آن اینکه
این مکتب از حمایت حدود ۴ میلیون ایرانی برخوردار است، اما بر این اساس نمی
توان سقوط تندروها را نتیجه گیری کرد.
گروه دوم در میان تحلیلگران و نیز سیاست پردازان ادعا می کنند که انتخاب
روحانی هیچ گونه تأثیری بر سیاست خارجی ایران نخواهد گذاشت. آنها استدلال
می کنند که وقتی نوبت به سیاست خارجی می رسد، این رهبر ایران است که تصمیم
می گیرد.
در همین حال، روحانی در یکی از مصاحبه های پیش از انتخابات در این باره به
روشنی موضع گرفت. وی در پاسخ به خبرنگاری که گفت روحانی به عنوان رئیس
جمهور در موقعیتی نخواهد بود که هیچ تغییری در در سیاست خارجی ایران ایجاد
کند، پاسخ داد، " شما می گوئید سیاست خارجی دست دولت نیست و دست رهبری است.
ولی اینجوری نیست."
روحانی سپس به خبرنگار گفت اگر اینطور است که رفسنجانی (میانه رو و
محتاط)، خاتمی (اصلاح طلب) و احمدی نژاد (آشتی ناپذیر هیچکدام
نمی توانسته اند بر سیاست خارجی اثر بگذارند پس چگونه سیاست های خارجی
متفاوت در دوران ریاست جمهوری آنها شکل گرفته است.وی گفت، "رهبر همین رهبر
بود." بنابراین اگر رؤسای جمهور عامل مؤثری نیستند، چطور کسی می تواند تحول
سیاست خارجی را از یک رئیس جمهور به رئیس جمهور بعدی توضیح دهد؟
برای فهم سیاست خارجی ایران نکته ظریفی وجود دارد. واقعیت غیرقابل مناقشه
این است که رهبر عالی ایران قدرتمندترین چهره در صحنه سیاسی ایران است و
کلام آخر را در مسایل عمده سیاست خارجی بیان میکند. اما ساختار سیاسی
ایران دایما در حال برقراری موازنه بین نیروهای رقیب داخلی نیز هست.
بدون شک، روابط پر تنش بین ایران و آمریکا در رأس مشکلاتی است که روحانی
باید به آن بپردازد. کاخ سفید در بیانیه ای به ملت ایران به خاطر شجاعتش
تبریک گفت و پیشنهاد گفتگوهای مستقیم با ایران را مطرح کرد. اما در همین
حال کنگره آمریکا بر رویکرد همیشگی ستیزه جویانه خود پافشاری کرده و صدای
مردم ایران را که خواستار تغییر در سیاست داخلی و خارجی شده اند، نادیده می
گیرد.
پس از جلسه زیرکمیتۀ روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در امور خاورمیانه و
آفریقا که در روز ۱۸ ژوئن تشکیل شد، از خانم ایلنا راس-لتینن، رئیس
زیرکمیته مزبور که خواستار تشدید تحریم ها علیه ایران است، پرسیده شد که
آیا دیدگاههای کارشناسان توانسته او را متقاعد کند که باید به روحانی فرصت
داد تا سیاست خارجی ایران را تغییر دهد؟ وی گفت: "به هیچ وجه. ما باید
سیاست های تحریمی خود را ادامه دهیم و هم چنین به متحدانمان کمک کنیم این
واقعیت را درک کنند که ایران هسته ای، آمریکا و اسرائیل را ویران خواهد
کرد."
فراتر از این، در اقدامی دیگر، همه اعضای کمیته امور خارجه کنگره به جز یک
نفر در نامه ای به پرزیدنت اوباما در اول ژوئیه از او خواستند بر فشار بر
ایران بیافزاید. نسخه ترجمه شده فارسی این نامه از طریق ایمیل در سراسر
ایران شناور شد. این مسأله که کنگره آمریکا حاضر نیست هیچ فرصتی به روحانی
بدهد تا برای اقداماتی جدی، صمیمانه وآشتی جویانه زمینه سازی کند مردم
ایران را شگفت زده کرد.
روحانی طی شانزده سال کار به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، مهارت قابل
توجهی را در پیوند دادن ایران با همسایگانش و همچنین غرب از خود نشان داد.
زمینه چینی برای گفتگوهای مستقیم با آمریکا چالشی بزرگ است، اما این تغییر
دررهبری ایران ممکن است آخرین فرصت برای حل مناقشه مخاطره آمیز بین ایران و
آمریکا باشد، پیش از آنکه وضعیت از کنترل خارج شود.
رویکرد کنگره آمریکا موجب تسلیم ایران تحت فشار نخواهد شد بلکه در را به
روی تندروها در این کشور باز خواهد کرد که ادعای آمریکا را زیر سؤال برده و
ضمن توجیه مواضع خود، فرصت روحانی را برای ایفای نقش به عنوان پلی میان دو
کشور از میان ببرند. اگر پل روحانی بین جاده خودش و جاده ای که مستقیما به
کاخ سفید منتهی می شود ساخته نشود، راه حل دیپلماتیک و صلح امیزی وجود
نخواهد داشت.