پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
آیتالله محمدصادق(محیالدین) حائری شیرازی نماینده استان فارس در مجلس خبرگان در نوشتاری با عنوان «سخنی چند با صاحبان اصلی انقلاب مردم مبارز و همیشه در صحنه ایران اسلامی در رابطه با انتخابات پیش رو و خلق حماسه سیاسی» بر ضرورت دوستی جریانهای سیاسی در کشور تاکید کرد.
به گزارش انتخاب به نقل از ایسنا، در این نوشتار میخوانیم: در کتاب تحفهالعقول آمده که مفضلبن عمر از امام صادق علیهالسلام نقل میکنند که حضرت فرمودند هرگاه دو تن از شیعیان من با هم متارکه و مبارات کنند من از هر دو تبری میجویم و به هر دو لعن میکنم. معتب که نزدیکتر از همه ما به امام بود گفت هذا الظالم فما بال المظلوم. حضرت فرمود برای رفع متارکه و قطع تهاجر اگر راه منحصر باین است که مظلوم به ظالم بگوید یا اخی انا الظالم حتی یقطع التهاجر این کا را بکند.
چرا چنین است؛ چون مجموعه با آن حضرت پیوند میخورد همانگونه که مجموعه به امام جماعت پیوند میخورد وقتی دو نفر از هم جدا میشوند از مجموعه جدا شدهاند و از امام جماعت بریدهاند این همان فتنهای است که خشکوتر را به آتش میکشد ((و اتقوا فتنتا لا تسیبن الذین ظلموا من کم خاصه))
آیا اصو لگرایان و اصلاحطلبان از قانون فوق مستثنی هستند؟ اگر این دو مصادیق شیعیانند پس ظالم و مظلوم نسبت به احیاء برادری مسوولند. طرفین برای پرتاب کردن به یکدیگر چیزی باقی نگذاشتهاند و هر دو گمان میکنند در خدمت به مردم و روشنگری سنگ تمام گذاشتهاند.
نویسنده کتاب برهنگی فرهنگی سناریوی دو خیاط که میگفتند هنر ما را فقط حلالزادهها میبینند و سپس امپراتور را مجبور کردند برای حفظ حلالزادگی بگوید دیدم عجب لباس قشنگی است و بعد از او همه پذیرفتند که لباس قشنگی است و روز نمایش فریاد تحسین و تأیید لباس همه جا را فرا گرفت اما همه برای حفظ حلالزادگی بود!!! نویسنده میافزاید بچهای که مساله حلالزادگی برایش مطرح نبود گفت چرا شاه لخت است بچههای دیگر هم گفتند. بالاخره بزرگان هم گفتند و معما حل شد.
نویسنده ادامه میدهد ای کاش ما هم مثل آن بچه بودیم و بیخیال از تهمت و افترا ادراک خود را بیان میکردیم! در تعزیه یکی شمر و یکی امام حسین میشود، مشکل ما این است که فعلاً اصولگرایان باورشان شده است امام حسیناند و طرف مقابل شمر است. اصلاحطلبان هم خود را کمتر از حسین بن علی و اصولگرایان حاکم را کمتر از یزیدبن معاویه نمیدانند! رقابت اجتماعی همان تعزیه است و لازمه تعزیه همان نقشه است. باورمان باشد که برادریم و باید با کمک هم مشکلات را حل کنیم. خدا روزی کند همه آنچه را درک میکنیم بگوییم نه اینکه از ترس افتادن پرچم عمار بودن از دستمان ادراکاتمان را کتمان کنیم.!
کجاست عماری که وحدت را فریاد کند و آتشی که ظالم و مظلوم را میسوزاند خاموش کند؟ فتنه حقیقی در حال حاضر احساس دشمنی اصولگرا و اصلاحطلب است.
پرچم مبارزه با وحدت را افراشتن به گمان ادامه راه عمار هم نوعی سقوط در فتنه است. در این میان آنکه عزت ظاهری به دست اوست در خطر بیشتری است چون ذلت باطنیه بیشتری باید داشته باشد تا همه عزت ظاهری او در آن دفن شود و اما آنکه حاکمیت در اختیارش نیست ذلت باطنیه کمی هم میتواند عزت او را پوشش دهد.
همانگونه که رهبر بزرگوار فرمودند؛ جهان در سر یک پیچ تاریخیست! در داخل هم هر طیف که ذلت باطینیه او بر عزت ظاهریه اش غلبه کند صلاح او و دیگران است که جلو بیافتد و هر که ذلت باطنیه او برای پوشش دادن عزت ظاهریش کافی نیست ناچار باید عقب افتد. زیرا همان مقدار کمبود ذلت باطنه عزت ظاهری را به خودپسندی و از آنجا به تملق باوری و از آنجا به محاصره شدن در متملقین و بدبینی شدن به خیر خواهان میکشاند چنین فردی ریاست برای او زهر است و ریاست او بر دیگران، نمیتواند مهلک نباشد و به همین دلیل قران فرماید ((و تلک الایام نداولها بین اناس))
معصومین آنکه برای همیشه ((ساسه الاعبادو ارکان البلاد)) هستند دیگران باید در نوبت بمانند تا ذلت باطنیه کامل شود و سپس به عزت ظاهر برسند تا دورشان منقضی شود به سعادت ابد رسند و بعدیها جای آنها را پر کنند.
امام راحل با از دست دادن فرزندش ذلت با طنیه او کاملتر شد و زمامدار گردید مقام معظم رهبری بعد از آن فاجعه هولناک که جانباز گردید و سالها ریاست اسمی و محدود المداخله بودن رسمی را تحمل نمود و لبتر نکرد تا در ذلت باطنیه به حدی رسید که گفت بعد از ریاست جمهوری اگر امام به من بگوید مسوول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان شوم تردید نمیکنم این کار دو دلیل داشت یک نگاه حقیقی به دنیا به این صورت؛
صد و پنجاه سال افزون نیست / پنجمین جد ما چو ما میسر نیست / نام و آرامگاه آن مرحوم / بر ما بچهها هویدا نیست / صدوپنجاه سال دیگر نیز/ نام و آرامگاهی از ما نیست
دلیل دوم خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملاً که در تفسیر آمده اختصاص عملاً او میگوید اگر امام را اطاعت کنیم در این صورت سند اخلاص خود را به دست آوردهام که ریاست جمهوری برای خدمت بود نه عزت آن پست حقیر هم اگرمورد قبول خدا باشد مهم است. چه موقعیتی بهتر از این که خدا سند اخلاص مرا امضاء کند
امروز تشدید دشمنیها بین شیعیان هنر نیست اگرچه همه از ترس خارج شدن از میثاق اصولگرایی و اصلاح طلبی در مسابقه تشدید فاصلهها از یکدیگر گوی سبقت میبرند در حالی که اصولگرایی و اصلاح طلبی واقعی آن است که عمل همراهان را با همان ترازویی وزن کنند که عمل طرف مقابل را ((وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ))
ببینید چطور هر قدم طرف مقابل قدمی برای خیانت و هر قلمی را قلمی برای فروش دیانت و هر نگاهی را تدبیری برای جنایت تلقی میکنند اما با هم طیفهای خود چطوربرخورد میکنند.
دیدید تا انسانی بر اریکه قدرت هست همه تعریف و تمجید حتی از معایب او و چون ورق برگردد همه در تقبیح وتضییع او حتی در نیت خیر و اقدام به حق او.
و اینگونه است که انسانی که آمده تا دل او خانه خدائی باشد که آسمان گنجایش او را ندارد این خانه آلوده ای میشود که شأن قدوسیت خداوند سکنای در آن نیست و همین عداوت افزایی ها وبال حال او خواهد شد.
زنده و جاوید باد دلهایی که از طرفین که قدمی به سوی هم برمیدارند مبارکباد دستهای طرفین که یکدیگر را میفشارند و رحمت بر زبانهایی که اخوت و برادری فراموش شده را به یاد میآورند کاخی از آبرو، که دانهدانه آجرهایش از بیآبرو کردن برادران دینی به دست آمده کاخ مبارکی نیست شهرت و قلم و عنوانی که از این راه به دست آمده جز پشیمانی عاقبتی ندارد !
از گفته های بالا میتوان نتیجه گرفت که اصلح در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو کسیست که:
1) اگر علم و تقوایش صد باشد بازی نخوردن و ریزکی او هزار باشد؛ چراکه بصیرت علم و تقوی را جهت میدهد.
2) کسی که ذلت باطنهاش از عزت ریاست جمهوری هم بیشتر باشد و نشانه آن پرهیز از قول به غیر علم باست و اینکه حریم برادر دینی را در شدیدترین و حساسترین لحظات رقابت انتخابات رعایت کند.
3) در گذشته کسانی بین بزرگان تفرقه انداختهاند و کار خود راپیش بردهاند در این مرحله به کسی اعتماد کنید که پل ارتباطی بین زعمای دینی و سایقهداران سیاسی با رهبر بزرگوار باشد.
در خاتمه مساله انتخابات مانور بزرگ ما در دنیای خارج است هرچه حضور مردم در صحنه بیشتر و با شکوهتر باشد نتیجه آن تامین امنیت و اقتدار ما خواهد بود ما با سرمایه و اعتبار مردمیمان پیش میرویم و بیگانگان حریممان را به رسمیت خواهند شناخت و در مقابل شرکت ضعیف در انتخابات موجب کاهش اقتدار و افرایش توقعات دشمن خواهد بود.
اهمیت تحقق حماسه سیاسی و حداکثری شدن انتخابات به اندازهایست که باید پیروزی کیفی بر کیفی را تحت شعاع قرار دهد؛ چراکه پیروزی طایفهای از اسلام بر طایفه دیگر با حد اکثری قوی در واقع پیروزی اسلام بر کفر است...