تولد: 24 اسفند 1324، رحلت: 25 اسفند 1373، دوران جوانی در مکتوبات اخلاقی-عرفانی امام خمینی(س) به حاج سید احمد آقا(ره)
بله!
فاصلهی تولد تا رحلت فقط یک روز! اما چه روزی! از لحاظ کمی به درازنای 49
سال و به لحاظ کیفی بیش از هزاران! چرا که بزرگان دین فرمودهاند، چنانچه
خواهی دَریابی ارزش و میزان کسی را، ببین چگونه زیسته و با کیان قرین و با
چه کسان مشهور بوده، در این صورت:
به یک روزش رساند تا بجایی
که گردد چون فلک عالی بنایی
آری! احمد قرین و همنشین پدر بود و خود را وقف و فانی در امام و مقتدای خویش نموده بود که آخر هم:
به نزدیک پدر یک روز جا کرد
به خسرو مدعای خود ادا کرد
پس آنچه او یک روزه دید، ما ندیدیم آن، به تمام عمر! حال چگونه توصیف کنم این یک روز حیات او که:
اگر اندیشهی یک روزهی او
بگویم با تو، صد دیوان برآید
و لذا چه گویم و چه نویسم!؟ از کدامین گفته باز گویم، یا از کدامین ناگفته و نانوشته باز نویسم!؟ اما مهم نیست چه باشد و کدامین! چون؛ هر آوازی که هست از ساز و از سوز اوست!
پس، چون نوشته در آغاز، قالب ادبی پیدا کرد؛ از روال عادی نوشتهها و توصیفات سیاسی و اجتماعی همیشگی بیرون آمد، با زبان و قلم امام راحل، ضمن بررسی نامههای عرفانی و اخلاقی حضرت امام به فرزندش حاج سید احمد، مقام والای او نزد پدر را گذری و مختصراً بررسی خواهیم کرد.
مکاتبات امام خمینی با حاج احمد آقا
آنچه که در زندگی و نوع رابطه مرحوم حاج احمد آقا با پیر و مرادش، حضرت امام، علاوه بر رابطه پدر و فرزندی، مهم و شایسته مرور مجدد است، مکاتبات پدر با فرزند است. چه در دوران سفر (تبعید و دوری از فرزند) و چه در دوران حضر (پس از پیروزی انقلاب که لحظهای امام را تنها نگذاشت.)
حضرت
امام پس از تبعید هیچوقت ارتباطش با حاج احمد آقا قطع نشد. همیشه از طریق
نامه و مرقومات، راهنمایی و تذکرات لازم را به فرزندش گوشزد نموده و وظیفه
و نقش پدری را در کنار وظیفه اجتماعی و سیاسی به نحو احسن انجام میدادند.
این نوع ارتباط مکاتباتی حتی بعداز پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت.
نامه های حضرت امام به فرزندشان سید احمد آقا را به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
الف ـ نامههای خانوادگی صرف،
ب ـ نامههای مربوط به مسائل مالی و شهریه طلاب و وجوهات شرعیه،
ج ـ نامههای سیاسی و مبارزاتی،
د ـ نامههای اخلاقی و عرفانی.
هر دسته از این نامهها ویژگیهای خاص خود را دارا هستند و اکثر آنها با عنوان احمد عزیزم آغاز میشوند. مطالعه و دقت در مکتوبات امام خطاب به فرزندشان نشان میدهد که از این طریق چندین هدف را همزمان دنبال میکردند. هم به هدایت و راهنمایی فرزند میپرداختند که طبق سفارشات دین از وظایف اصلی هر پدر است، و هم احیاناً اگر کاری و موضوعی را به مصلحت نمیدیدند با صراحت عنوان میکردند. همچنین از این راه گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم بیت و دفتر قم را کنترل و نظارت نموده و با مبارزین داخلی ارتباط برقرار کرده و نهضت را رهبری میکردند. بعداز انقلاب نیز گاه با مکتوبات ویژه به فرزند، هم قصد رهنمون و سعادت فرزند داشته و هم در صدد تذکرات و درسهای اخلاقی و عرفانی به عموم مردم بودند، به ویژه به آیندگان و نسلهای بعدی. لذا آنچه در این مقال به کوتاه و اختصار مطرح میشود مکاتبات اخلاقی و عرفانی است، چه پیش و چه پس از انقلاب. پرواضح است جداکردن مسائل از هم، قدری مشکل است، ولی سعی کردیم با مطالعه و بررسی تمام نامهها، آنهایی که بن مایه اخلاقی و عرفانی داشتند را معرفی نماییم.
با توجه به مجموعه 22 جلدی «صحیفه امام»، حضرت امام بیشترین نامه، عرفانیترین نوشتهها و اخلاقیترین توصیهها را در طول حیاتشان برای فرزندش حاج احمد آقا نگاشتهاند. در مدت 20 سال، 1347ش تا 1367ش، بیش از 90 نامه در موضوعات مختلف توسط حضرت امام به حاج سید احمد آقا نوشته شده است. از این تعداد بیشترین مربوط به دوران تبعید و خانوادگی است، سپس نامههایی در زمینه وجوهات، شهریه طلاب و امور حوزه؛ اما مهمترین و با ارزش ترین مکتوبات، نامهها و توصیههای عرفانی و اخلاقی است که گاه در حد دو خط و گاه بیش از 25 صفحه میباشد.
از میان 90 نامهای که حضرت امام خطاب به فرزندشان حاج سید احمد آقا نوشتهاند، نامههایی که بن مایه اخلاقی و عرفانی دارند، به 13 فقره میرسد. از این تعداد 9 فقره پیش از انقلاب و 4 فقره پس از انقلاب اختصاص دارد.
پیش از انقلاب
بیشترین مکتوبات حضرت امام به حاج سید احمد مربوط به پیش از انقلاب است. حدود 77 فقره که از این میان 9 مورد با محتوا و تذکرات اخلاقی میباشد که به ترتیب تاریخ عبارت از:
ـ نامه مورخ تابستان 47 (پرداخت شهریه طلاب با محتوای تذکرات اخلاقی و رفتاری؛ صحیفه امام، ج2، ص191)
ـ نامه مورخ زمستان 47 (سفارش به تحصیل علوم دینی، تهذیب نفس و ساده زیستی؛ صحیفه امام، ج2، ص215)
ـ نامه مورخ خرداد 48 (سفارش به درس و بحث و تهذیب اخلاق؛ صحیفه امام، ج2، ص232)
ـ نامه مورخ 7/10/49 (توصیه به تهذیب نفس؛ صحیفه امام، ج2، ص317)
ـ نامه مورخ 10/2/51 (سفارش به تحصیل و تهذیب اخلاق و دقت در گزینش استاد؛ صحیفه امام، ج2، ص432)
ـ نامه مورخ 13/6/51 ( سفارش به تحصیل و تهذیب؛ صحیفه امام، ج2، ص449)
ـ نامه مورخ 20/6/51 ( اشتغال به تحصیل و تهذیب نفس؛ صحیفه امام، ج2، ص453)
ـ نامه مورخ 15/1/52 (سفارش به تحصیل علوم دینی و تهذیب؛ صحیفه امام، ج2، ص493)
ـ نامه مورخ 27/11/53 (سفارش به تحصیل علم و عمل صالح و تقوی و تهذیب نفس؛ صحیفه امام، ج3، ص68))
اولین نامه (حدود 4 سال بعد از تبعید) در تابستان سال 47 در نجف نوشته و ارسال شده است که اصل نامه مربوط به جریان پرداخت شهریه برای طلاب است، ولی با کمی بررسی و دقت در محتوا معلوم می شود که امام به نوعی در صدد بازگوئی و تذکر اخلاقی است. در این نامه آمده است:
«احمد عزیزم... باز اصرار نموده بودید راجع به آقاى مذکور،(1) نمىدانم این چه اصرارى [است]! شما مگر طریقه این جانب را نمىدانید که بناى تشبثات در این امور را ندارم و صلاح دین و دنیاى من این کارها نیست. از قرارى که بعضى نقل کردهاند شما براى گرفتن شهریه اصحاب هر ماه تهران مىروید؛ خیلى تعجب کردم بلکه باور نکردم... براى شما خیلى سبُک است هر ماه براى این امر رفتن؛ قدرى به تهران رفتن [را] تخفیف دهید.» (صحیفه امام، ج2، ص191)
در توضیح بیشتر محتوای این نامه، جای دیگر میفرمایند: به دنبال تعطیلی شهریه قم امام با اجبار ساواک، تصمیم گرفتیم به هر صورتى شده است شهریه امام را بدهیم. آقاى حاج شیخ حسن صانعى و آقاى حاج شیخ فضلالله محلاتى را به بیت آیتالله حاج میرزا احمد آشتیانى (روحانى درجه یک تهران و همطراز آیتالله خوانسارى) فرستادیم که پول هست ولى نمیگذارند به طلاب بدهیم؛ ما حاضریم این پول را با عنوان حضرت عالى بپردازیم و از این ماه شهریه شما شود. ایشان مسئله را موقوف به استخاره کردند، البته بعد از مباحثات بسیار که طلاب فقیرند و شما احساس مسئولیت نمى کنید که وجوهات باشد و به مصرف طلاب نرسد، در این هنگام قرار بر استخاره شد. آیتالله میرزا باقر آشتیانى- فرزند ایشان- استخاره مىکند، استخاره خوب مىآید و قبول مىکند و اجازه از امام مىخواهند. امام براى آیتالله العظمى آقاى حاج میرزا احمد آشتیانى- فیلسوف و فقیه و تقریباً بیست سال از امام بزرگتر- نامهاى بسیار محترمانه نوشتند که بالاخره در آن اجازه داده بودند که ایشان وجوهات را بگیرند، وجوهات موجود هم به اسم ایشان داده شود. این مسئله مثل بمب در محافل روحانى تهران صدا کرد و معلوم بود که روحانیون مخالف امام ساکت ننشستهاند. به ایشان خیلى مراجعه شد که شأن شما اجل از این است که حالا وکیل آقاى خمینى بشوید؛ ولى ایشان زیر بار حرف آنها نرفتند. مدتى به اسم ایشان شهریه داده مى شد. جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن صانعى، که در آن موقع تقریباً بعد از وکیل امام در قم- آقاى لواسانى- همه کاره منزل امام بود، در آن موقع شهریه امام را مىداد. قرار شد ایشان برود و در موقع شهریه دادن در بین مقسمین شهریه بنشیند تا اندک طلابى که از قضیه خبر نداشتند که شهریه امام است، مطلع شوند. ماه اول ایشان این کار را کرد. در پرونده (ساواک) امام آمده است که آقاى حاج شیخ حسن صانعى که حقوق طلاب آقاى خمینى را مى پرداخته در مکان شهریه اى که خمینى به نام آشتیانى مى دهد، نشسته است تا معلوم شود شهریه خمینى است. ساواک قم در ماه دوم از طریق آقاى حاج میرزا ابوالقاسم آشتیانى که وکیل امام هم بود و از طرف مرحوم آشتیانى مسئول پرداخت شهریه امام به نام آقاى آشتیانى شده بود، طى یادداشتى براى آقاى صانعى نوشته بود: «بودن شما در این مکان ضرورى نیست و باید جلسه را ترک کنید.» ایشان با من مشورت کرد، قرار شد نرود؛ چرا که همه مىدانستند شهریه امام است و ما با همین، مستمسکى به دست ساواک ندهیم. حال آیتالله العظمى حاج میرزا احمد آشتیانى خوب نبود و در شرف فوت بود. امام به آقاى لواسانى نوشتند که اگر شما صلاح مى دانید به آیت الله آقاى حاج میرزا باقر آشتیانى که تقریباً همسن امام بود، وکالت داده شود. از بس امام به آقاى لواسانى علاقه داشت از ایشان مشورت کرد که نکند ایشان که وکیل تام الاختیار امام است برنجد. بعد هم آقاى آیتالله حاج میرزا محمد باقر آشتیانى شهریه امام را ادامه داد تا آخر و شهریه امام در قم ترک نشد. نقش شهریه در حوزههاى علمیه در تثبیت مرجعیت و مبارزه بسیار زیاد بود.
در بقیه این نوع نامههای پیش از انقلاب نیز به تلاش و کوشش در کسب علم و دانش و جهادنفس و خودسازی و تهذیب اخلاق بخصوص در دوران جوانی تذکر داده اند.
پس از پیروزی انقلاب
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اینکه حاج سید احمد آقا همیشه در کنار امام بود و لحظهای ایشان را تنها نگذاشتند، حتی به رغم دعوت های مکرر و ضرورت حضور در بعضی مجامع بینالمللی، یک سفر خارجی هم نرفتند، گاه در مأموریتها و سفرهای ضروری داخلی هم بیش از یکی دو روز طول نمیدادند و در این یکی دو روز هم تلفنی جویای حال امام بوده و با حضرت امام ولو چند کلامی صحبت میکردند، ولی حضرت امام بیش از 13 فقره نامه خطاب به فرزندشان مرقوم کرده اند. از این تعداد چهار مرقومه با محتوای کاملاً عرفانی و اخلاقی است که عبارت از:
ـ نامه مورخ 61/2/8 (نامه عرفانی و اخلاقی در حدود 20 صفحه؛ صحیفه امام، ج16، ص207)
ـ نامه مورخ 63/4/26 (اندرزهای عرفانی و اخلاقی، حدوداً 22 صفحه؛ صحیفه امام، ج18، ص510)
ـ نامه مورخ 63/9/25 (نامه عرفانی، اخلاقی و اهداء کتاب آداب الصلوه به ایشان؛ صحیفه امام، ج19، ص119)
ـ نامه مورخ 65/8/27 (نامه عرفانی، اخلاقی و اهداء کتاب سرالصلوه به ایشان؛ صحیفه امام، ج20، ص154)
با اندک تأملی در این مکتوبات عرفانی و اخلاقی، هم به مرتبهی والای تهذیب نفس و مقام عرفانی حضرت امام میتوان پی برد و هم به مقام و منزلت و درک بالای فرزندش حاج سید احمد که مورد خطاب امام قرار گرفتهاند. چراکه هر کسی را توفیق درک و کسب چنین توصیههایی نیست. خود دریافت و توجه یک عارف بالله به کسی، نشان از داشتن بالاترین مراتب اخلاقی و عرفانی است. قابلیت و امتیاز دریافت دستورالعملهای اخلاقی کم چیزی نیست. مطلب مهم دیگری که در محتوای همه این نامهها دیده میشود و مورد توجه و دقت حضرت امام بوده، اهمیت و ارزش مقطع جوانی برای انسان است. مقطعی که سرنوشت دنیا و آخرت بستگی به آن دارد.
در همان نامه 61/2/8 خطاب به فرزندش حاج احمد آقا مینویسند: «پسرم! اکنون با تو که جوانى صحبت مىکنم. باید توجه کنى که براى جوانان توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریعتر مى تواند باشد. در پیران هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خود بزرگبینى بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حبّ نفس و حبّ دنیا است، در جوانان نیست. جوان مى تواند با آسانى نسبى خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع مىشوند، پیران نمى شوند. جوانان متوجّه باشند و گول وسوسههاى نفسانى و شیطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان مىتواند اطمینان حاصل کند که به پیرى مىرسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.» (همان، ج16، ص222)
در نامه 63/4/26 مجدداً بر نعمت داشتن جوانی و تهذیب نفس در این دوره تأکید کرده و مرقوم میکنند: «پسرم! از من گذشته یَشِیبُ ابْنُ آدم وَ یَشُبُّ فِیهِ خَصْلَتان: الحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ. لکن تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده، امید است بتوانى راهىِ طریق صالحان باشى... پسرم! نه گوشهگیرى صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزههاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینى و خودخواهى و غرور و عُجْب و بزرگ بینى و تحقیر خلقالله و شرک خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک مى کشاند.» (همان، ج18، ص511)
در نامه 63/9/25 که کتاب شریف «آداب الصلوة» را به فرزندش اهداء می کنند باز به نعمت جوانی تذکر میدهند: «کتاب «آدابالصلاة» را که خود از آن بهرهاى نبردم جز تأسف بر قصور و تقصیر بر ایام گذشته که توانایى بر خودسازى داشتم، و حسرت و ندامت در روزگار پیرى که دستم تهى و بارم سنگین و راهم بس دراز و پایم لنگ و آواى رحیل در گوش است، هدیه کردم به فرزند عزیزم «احمد» که از قدرت جوانى کامیاب است؛ شاید او- ان شاء الله تعالى- از محتویات آن که از کتاب کریم و سنّت شریف و افادات بزرگان فراهم شده است، بهرهمند شود و به معراج حقیقى از رهنمایى اهل معرفت راه یابد.» (همان، ج19، ص119)
باز در نامه 65/8/27 به واسطه اهداء کتاب وزین اخلاقی و عرفانی «سرالصلوه» به حاج سید احمد آقا به اهمیت دوره جوانی در امر کسب معرفت اشاره کرده و می فرمایند: «وصیتى است از پدرى پیر که عمرى را... فرزندم! کتابى را که به تو هدیه مىکنم شمّه ایست از صلاه عارفین و سلوک معنوى اهل سلوک... عزیزم! از جوانى به اندازه اى که باقى است استفاده کن که در پیرى همه چیز از دست مىرود، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر مىدهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص براى او باز مىدارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مىگیرد.
پس در جوانى که قدرت بیشتر دارى به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست -جلّ وعلا- بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر -اگر پیوندى دارى- محکم تر کن؛ و اگر خداى نخواسته ندارى، تحصیل کن و در تقویتش همّت گمار، که هیچ موجودى جز او- جلّ و علا- سزاوار پیوند نیست. (همان، ج20، ص154)
نتیجه
از آنچه آمد میتوان نتیجه گرفت:
1 ـ شخصیت کم نظیر و جامع و دوراندیش و واقع نگر، در عین حال، عرفانی-اخلاقی و الهی امام خمینی به گونهای بود که از ابتدای جوانی فرزندان خود، ضمن تربیت و کنترل آنها چه در حضر و چه در سفر(تبعید)، همواره اصرار بر خوداتکایی آنها در زندگی، و تلاش و کوشش آنان در کسب علم و دانش، و جهادنفس و خودسازی آنان داشته و پیگیر این امر بودند و مشغلههای علمی و مبارزاتی مانع این توجه نمیشد.
2 ـ اهمیت دوران جوانی برای خودسازی و تهذیب نفس بدون استثناء در تمامی نامههای اخلاقی و عرفانی امام راحل به وضوح دیده میشود.
3 ـ دستورالعملها و توصیههای حکیمانه و عارفانه امام راحل نه فقط برای فرزند و یادگاران خویش، بلکه برای همه رهروان و سالکان الیالله است تا با خوانش و عمل به آن در صدد رفع موانع و تعلقات دنیایی برآیند و خرق حُجب نموده تا موجبات تربیت، تلقین و تصفیه خویش شوند.
4 ـ هر کدام از این نامهها همچون طوبای بهشتی دارای ثمره و میوههای بیمثالند. سرشار از معارف بیکران الهی. باشد که جانهای تفتیده عاشقان را کامی رساند و اهل طریق را نصیبی افتد و برای گرفتاران سجن طبیعت و انانیت سببی باشد تا از منزلگه ظلمت به درآیند و سوی جانِ جانان رحیل بر بربندند.
(1)حاج احمد آقا در توضیح میگویند: مقصود، آیتالله ربانى شیرازى است که طرح ایشان و من این بود که تعدادى از فضلا را در منزل امام به هر قیمتى و لو با شهریه و پول جمع کنیم تا پیغامها و مواضع امام را سریعاً به حوزه قم و سایر جاها برسانیم؛ امام با این کار شدیداً مخالفت کردند. ولی باز من به وسیله مادرم نوشتم که مجدداً حضرت امام در این نامه مخالفت کرده و باز توبیخ شده ام و حق هم با امام بود.
* جماران