پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۴۸: صبح شرفیاب شدم، کارهای جاری را عرض كردم. يک نفر پیامی از انگلستان آورده بود که خلاصه آن این است: در ملاقات نیکسون-ویلسون در مورد ایران، این نظر قاطع است که اگر غرب بخواهد با شوروی معامله بکند، ایران وجه المصالحه نخواهد بود. شاهنشاه فرمودند، «گه خوردند چنین حرفی زدند. مگر ما خودمان مرده ایم (که آنها بتوانند ما را معامله کنند؟) قبل از آن که چنین کاری بکنند، مگر ما نمی توانیم هزار زد و بند با روس و غیره بکنیم؟ به علاوه قدرت ما طوری است که آن قدر هم دیگر راحت الحلقوم نیستیم». البته درست می فرمایند. نتیجه این صحبت به این جا کشیده شد که واقعاً ببينيم وضع خاورمیانه چیست و چه خواهد شد. شاهنشاه فرمودند روس ها كمك فوق العاده به مصر و عراق و سوریه می کنند، ولی اسراییلی ها هم سخت ایستاده اند. اخیراً که گفتند یک وجب هم از اراضی اشغالی کنار نمی رویم. من عرض کردم از لحاظ هواپیما ممکن است در زحمت باشند، وگرنه عربها این قدر عروتیز نمی کردند. فرمودند آن قدر هم در زحمت نیستند. فرانسه مثل این است که وسایل یدکی میراژهای فعلی آنها را می دهد، گو این که هنوز نسبت به تحویل میراژهای بعدی تصمیم نگرفته است ولی فانتوم ها را که از آمریکا خواهد گرفت (پنجاه عدد). بعد فرمودند اسراییل ۶۰۰ میلیون دلار سالیانه اسلحه می خرد، حالا به من ایراد می کنند که چرا اسلحه می خری؟ اگر اسلحه نمی داشتیم که همین عراق کوفتی سبیل ما را دود می داد. کشتی های روسی دائماً طیاره به عراق می آورند. فرمودند يك چیز ممکن است اسراییل را به زانو دربیاورد و آن (جنگ فرسایشی) است اگر اسرائیل سالیانه دو هزار نفر تلفات جنگ بدهد در طول زمان نمی تواند آن را تحمل کند.
ورود والاحضرت و جریان دیشب را به تفصیل عرض کردم. باز شاهنشاه ناراحت شدند. استدعا کردم عصبانی نشوند و با دختر با حوصله صحبت فرمایند.
بعد از ظهر شهناز شرفیاب شده بود، خیلی راضی بود. سر شام شاهنشاه به من فرمودند، راضی هستم، تفصیل را فردا به تو خواهم گفت. بعدازظهر خسرو پیش من آمد. جوان تحصیل کرده ایست. من هم با او زیاد صحبت هم کردم. معلوم می شود تصمیم گرفته اند عادت درویشی را رها کرده و واقعاً زن و مرد زندگی بشوند. انشاءالله. من شهناز را مثل دخترم دوست دارم...