سرویس تاریخ «انتخاب»: حسین مکی، از پیشگامان نهضت ملی ایران و نماینده سه دوره مجلس شورای ملی که پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۲ همچون بسیاری دیگر از یاران مصدق با او به چالشهای جدی برخورد و مسیرشان از هم جدا شد، بعد از کودتای ۲۸ مرداد عملا چهارگوشه تشک سیاست را بوسید و به فعالیتهای پژوهشی خویش در زمینه تاریخ بازگشت. این سیاستمدار کهنهکار پس از پیروزی انقلاب تا سال ۱۳۷۸ در قید حیات بود در خاطراتش روایتی از روزهای نخست بعد از انقلاب دارد که در قم به دیدار امام خمینی رفته و نگرانیاش را بابت اعدام نظامیان به ایشان ابراز داشته است. روایت او را از این دیدار در پی میخوانید:
پس از انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هرگاه پیچ رادیو را باز میکردم، در سرفصل اخبار، اعدام عدهای پلیس و ژاندارم یا افسران ارتش پخش میشد. این اخبار هر روز استمرار داشت و هر روز عدهای از نیروی انتظامی در جلوی جوخه اعدام قرار میگرفتند. من به فکر فرو رفتم که این اعدامها ممکن است در آینده موجبات ضعف نیروی دفاعی و انتظامی مملکت را فراهم نماید. اواخر فروردین ۱۳۵۸ روزی پیاده از منزلم به راه افتادم و از خیابان ارامنه، ابتدای امیریه، خیابان فرهنگ، انتهای ناصرخسرو تا کوچه خدابندهلوها را طی کردم و در این مسیر به هر آشنایی رسیدم، سوال کردم آیا شما با این اعدامها موافقید؟ از ۲۶ نفر که مورد سوال قرار گرفتند، هفده نفر مخالف و نه نفر موافق بودند.
روز دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ به اتفاق زارع حائریزاده از جاده ساوه به طرف قم حرکت کردیم. در سلفچگان آقای تقیخان وفایی نیز به ما پیوست و سه نفری به قم وارد شدیم. نخست به منزل آیتالله سید مرتضی پسندیده، که از چندین سال قبل با ایشان دوستی داشتم و در سال ۱۳۳۰ نیز یک روز ناهار در خمین خدمت ایشان بودم، رفتیم. عدهای در محضر ایشان حضور داشتند. محبت فرموده و دستور دادند چای آوردند و درباره پارهای مسائل روز صحبت کردیم. از ایشان تقاضا کردم وقت ملاقاتی با امام خمینی در همان روز برای من بگیرند. ایشان شخصی را به همراه یادداشتی به منزل امام فرستادند و تقاضای مرا به عرض ایشان رساندند. بازگشت شخص پیامبرنده بیش از سه ربع ساعت به طول انجامید و خبری نرسید. کمکم ناامید میشدم، چون میبایست به تهران مراجعت میکردم، ولی چند دقیقه دیگر که به صحبتهای مختلف برگزار شد، قاصد بازگشت. عرض کرد چون حضرت امام روی بام با عدهای از مردم که از اصفهان آمده بودند، مشغول دیدار بودند، پاسخ به طول انجامید. در پاسخ یادداشت آیتالله پسندیده، امام برای ساعت هشت بعدازظهر وقت تعیین کرده بودند که در آن موقع خودم را به آقای توسلی معرفی کردم.
به اتفاق آقای حائریزاده و وفایی از آیتالله پسندیده خداحافظی کردیم و چون هنوز مقداری به ظهر مانده بود، به منزل آیتالله نجفی مرعشی رفتیم و در راس ساعت هشت به سر کوچهای که منزل امام در آنجا بود، رسیدیم. چند پاسدار مقصد ما را سوال کردند و گفتم ملاقات با امام. پاسداری گفت شما حسین مکی هستید؟ وقتی جواب مثبت دادم، زنجیر راه را گشود و ما را نزد آقای توسلی راهنمایی کرد و خود بازگشت.
با آقای اشراقی در حیاط کوچکی که شاید مساحت آن از پانزده متر تجاوز نمیکرد، مواجه شدیم. ایشان گفتند یک نفر خدمت آقا هست. هماکنون وقت ملاقات او تمام میشود. چای آوردند. در همین موقع، حاج آقا رضا صدر نیز رسیدند. نوبت ملاقات ما رسید. آقای صدر طرف دست راست و من طرف دست چپ ایشان [امام خمینی]، روی پتوی که جلوس کرده بودند، نشستیم و حائریزاده و وفایی نیز مقابل نشستند. پس از مختصر احوالپرسی، دو نفر رفقا را معرفی کردم. به محض آنکه عرض کردم آقای حائریزاده، فرمودند فرزند حائریزاده معروف هستند؟ عرض کردم آری. فرمودند پدر مرحومشان مرد خوبی بود، خدا رحمتش کند. آقای وفایی را هم از قدیم میشناختند و سوابق دوستی داشتند.
عرض کردم اینکه شرفیاب شدم، نه آنکه تقاضای واگذاری شغلی یا انتظار مرحمتی به شخص خود داشته باشم، که اگر به فرض محال تمام دنیا دارای یک حکومت شود و رئیس آن حکومت را حضرتعالی باید انتخاب کنید و به بنده تکلیف فرمایید، قبول نخواهم کرد، زیرا وضع سن و حالت مزاجی من اجازه قبول شغلی نخواهد داد. اینکه شرفیاب شدم، وظیفهای شرعی و ملی مرا بر آن داشت که حضورتان عرایضی تقدیم دارم. امام با سکوت و توجه خاصی به عرایضم گوش فرا داده بود.
عرض کردم از روز ۲۲ بهمن تاکنون هرگاه پیچ رادیو را میگشایم، در راس اخبار، خبر اعدام پلیسی و سربازی و ژاندارمی یا افسری از نیروی ارتش و پلیس میشنوم. دو روز قبل درباره اعدامها با ۲۶ نفر مصاحبه کردم، هفده نفر مخالف و نه نفر موافق بودند. آیا حضرتعالی به نظامنامه ارتش تاکنون مراجعه کردهاید؟ گفتند چطور؟ عرض شد در آییننامه ارتش اگر سرجوخه به هفت نفر از افرادش دستور تیراندازی بدهد و آنها اطاعت نکنند، هر هفت نفر را به دادگاه نظامی خواهند برد و در زمان جنگ همه را اعدام خواهند کرد. در رادیو میشنویم که مثلا در کرمانشاه چون پلیس برای ارعاب مردم تیراندازی کرده، رئیس شهربانی و چند پلیس محکوم به اعدام شدهاند، در صورتی که آنها به خیال خود، انجام وظیفه کردهاند. اگر این رویه ادامه یابد، خدای ناکرده اگر در شهری بلوا یا اغتشاشی شود، هیچ پلیس یا سربازی جرات نخواهد کرد برای جلوگیری تیراندازی کند. یا اگر از کشورهای همسایه به خاک ما حملهای بشود، ارتشی که چنین تضعیف شده باشد، قادر به جلوگیری نیست. در خاتمه مطالبم دو سه جلد از کتب آثار خودم خدمتشان تقدیم کردم که مخصوصا بعضی از آنها در هنگام تبعید در نجف مورد توجه ایشان قرار گرفته بود و دستور تکثیر آنها را در اروپا داده بودند. تمام سخنان مرا با حوصله و دقت خاص استماع نمودند و در پایان فرمودند فکر میکنم که در همین چند روزه ضمن مصاحبهای عفو عمومی اعلام کنم.
منبع: امیر مکی، زندگی سیاسی حسین مکی (۱۲۹۰-۱۳۷۸)، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۹۷، صص ۲۷۸-۲۸۰.