entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - ۲۸ مرداد
خاطرات اردشیر زاهدی از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲؛
دکتر مصدق پس از دریافت فرمان از نصیری مدتی او را معطل نگاه می‌دارد و در این وقت با سرتیپ ریاحی که در منزلش بوده تلفنی تماس می‌گیرد و دستور می‌دهد که فوری به ستاد برود و کادر انتظامی را وادار به مراقبت شدید نماید و به افراد گارد محافظ منزلش نیز دستور می‌دهد نصیری را توقیف نموده و در ستاد تحویل ریاحی بدهد. با این اطلاعاتی که گیلانشاه ظرف مدت کوتاهی کسب کرده بود برای ما محرز شد که دکتر مصدق حاضر به اطاعت فرمان شاهنشاه نیست و با اقدام امشب خود عملا کودتا کرده است و جان تمام ما در مخاطره می‌باشد.
کد خبر: ۶۳۳۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۸

خاطرات زندان پرویز خطیبی (نوه‌ی قاتل ناصرالدین‌شاه)؛
به غیر از لطفی آقای دکتر مصدق هم در سلطنت‌آباد به سر می‌برد لیکن هیچ‌یک از آن‌ها از وجود دیگری در آن محل اطلاع نداشت.../ «به حمامی که نزدیک منزل دوستم بود رفتم. جز یکی دو نفر کسی در حمام نبود داخل شدم و پس از شست‌وشو هنگامی که در لباس‌کن مشغول پوشیدن لباسم بودم دیدم یک افسر شهربانی داخل شد و با احترام تمام از من خواست که همراه او به شهربانی بروم. گفتم بسیار خوب، تحمل کنید لباسم را بپوشم.»
کد خبر: ۶۲۷۹۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۴/۲۴

روزنامه گردی در «انتخاب»؛
روزی که گفتگو بود در بین مردم که مرحوم آیت‌الله کاشانی حمایت از زاهدی می‌کند و توطئه‌ای در کار است، پنهانی رفتم منزل ایشان. او در اتاقش تنها بود، بریده‌ای از خربزه‌ای در دست داشت، به عنوان تعارف جلوی من گرفت. گفتم: «حضرت آیت‌الله دارند زیر پایت خربزه می‌گذارند. مواظب باش!» گفت: «این‌طور نیست من حواسم جمع است.»/ مصدق را متهم کردند طرفدار آمریکاست، متهمش کردند که اهل سازش است آیا این اتهامات به مصدق به این شخصیتی که در تاریخ امتحان خودش را داده می‌چسبد؟!
کد خبر: ۵۳۳۹۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۵

استنطاق از شعبون بی‌مخ بابت زدن دکتر فاطمی؛
دَم شهربانی زدمش، چاقو‌ام نزدم. بی‌خود می‌گن چاقو زده. همشیره‌شم روش نیفتاد. توی شهربانی همشیره‌ش او بالا وایساده بود من دَم پله‌های پایین زدمش، اون خانوم بالای پله‌ها وایساده بود. هما خانوم! جون شما، شنیدم این همشیره بعد از پونزه سال تو اتریش گفته: «چون شعبون اون‌وقت منو زد، من حالا این‌جام چرک کرده.» در صورتی که من اصلا بهش دست نزدم.../ به جون شما، به مولای متقیان، زبونم روزه‌ست. با زبون روزه که دروغ نمی‌گم، هیچ‌وقت دستگاه با من تماس نگرفت که کسی رو برو بزن، کسی رو نزن یا شلوغ نکن. من رو عشق و علاقه خودم که داشتم این کارا رو می‌کردم.
کد خبر: ۵۲۰۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۶

entekhab | وب سایت انتخاب

آخرین اخبار پربحث ترین