
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب ماموریت آمریکاییها در ایران اثر آرتور میلسپو ترجمۀ حسین ابوترابیان در سال ۱۳۵۶ است.
آرتور میلسپو متولد مارس ۱۸۸۳ در روستایی در میشیگان، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی که در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد. او دانش آموخته (دکترای) دانشگاه جانز هاپکینز و (کارشناسی ارشد) دانشگاه ایلینوی بود.
این طرز فکر یک تغییر کلی در موضع انگلستان را نشان میداد. انگلیس از مرحله توسعه طلبی و ماجراجوئی گذشته و اکنون سیاست آن بر جستوجوی ثبات قرار گرفته بود، نه آن نوع ثباتی که مانع از پیشرفت و اصلاح میشود، بلکه ثباتی که تضادها را برطرف میسازد. انگلستان در طول قرن نوزدهم نیم کره شرقی را اداره میکرد. اکنون به خوبی تشخیص داده بود که دیگر نمیتواند به تنهایی این وظیفه را عهده دار شود.
در سالهای اخیر تحولاتی روی داده که در وضع و سیاست انگلیس تأثیر بخشیده است. این تحولات شامل ایجاد خطوط هواپیمائی، شعله ور شدن ناسیونالیسم در خاورمیانه، صنعتی شدن این منطقه، تقاضای هند برای استقلال و بمب اتمی است. از پایان جنگ جهانی دوم شریان حیاتی انگلستان مبدل به زنجیر گستهای از نارضایتیها شده است. در همین حال پیشرفت شگرف قدرت و حیثیت شوروی چهره جدیدی به سیاست انگلیس و تمامی سیاست جهان بخشیده است. در خاورمیانه و به خصوص در ایران، انگلیس و روس دیگر به عنوان امپراتوریهایی دارای قدرت مساوی رویاروی هم قرار نگرفتهاند. به دلیل جنگ و سیاست تمکین و چشم پوشی و اغماض که دولتهای انگلیس و آمریکا در روابط خود با روسیه پیش گرفتهاند، این کشور چنان موقعیتی در ایران احراز کرد که در آینده میتواند مانع از تجدید اوضاع سابق و اعمال هر چیزی که شبیه به سیاست قبل از جنگ انگلیس باشد، گردد.
با این همه انگلستان نه میتواند به آن انزوای با شکوه برگردد و به موازنه اروپائی متکی شود و نه از ایران صرف نظر کند. اگر حفظ تمامی ایران و استقرار یک حکومت باثبات در آن غیر ممکن باشد، میتوان انتظار داشت که در صورت توسعه مداوم شوروی، انگلیسیها در جنوب ایستادگی کنند. منافع انگلستان در آنجا هنوز حیاتی تلقی میشود.
منافع انگلستان در جنوب ایران هم جنبه استراتژیک و هم جنبه بازرگانی دارد. منافع استراتژیکی کلی آن از این واقعیت ناشی میشود که جنوب ایران هم مرز هند و اقیانوس هند است. افزون بر آن شرکت نفت انگلیس و ایران را دارد که دارای منافع حیاتی است و ترکیبی از استراتژی و بازرگانی را عرضه میکنند.
بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی اول، سیاست انگلیس دست کم بصورت ظاهر، در مقایسه با شورويها بشدت صدمه دید. دولت شوروی امپریالیسم را با گفته ها و کرده های خود محکوم کرد در حالیکه انگلیسیها به امتیازات اقتصادی خود چسبیده بودند و قرارداد شوم ۱۹۱۹ ایران و انگلیس این بدگمانی بجا را برانگیخت که انگلستان مایل است امتیازات خود را گسترش دهد و ایران را از لحاظ سیاسی و اداری تحت اداره خود درآورد. از سال ۱۹۲۱ به بعد سیاست انگلیس دیگر به ایران به عنوان یک کشور حائل یا یک شکارگاه اقتصادی سودبخش نمینگریست.