سرویس تاریخ«انتخاب»؛ برای عوض شدن مطلب، ممکن است بفرمایید نظرتان دربارهی ارتش، شهربانی و به طوری کلی نیروهای انتظامی چیست؟
ارتش و شهربانی و نیروهای انتظامی، یک شرمندگی ذاتی در اینها هست؛ چون شکست خوردند، و جبران این امر به گذشت زمان احتیاج دارد. اگر ما ناگهان بیاییم و بگوییم تو شجاعی و تو میدانم... ارتش اسلامی هستی و فلان و بیساری، این روح در او زنده نمیشه، روح غرور در اینها شکسته شده است. روح غرور آن زمانی بود که بر خلاف طبع خودش عمل نمیکرد... خلاصه تشجیع ارتش احتیاج به زمان دارد و تشویق، لذا هم امام آنها را تشویق میکند، و هم ما... و امیدواریم که این ارتش واقعا یک ارتش بهدردبخوری بشود. روی این جهت است که ما حالا احتیاج به پاسدار داریم. اگر ارتش به آن معنی قاطعیت داشت که نیازی به پاسدار نبود... و اصولا مردم هم هنوز به این ارتش اعتماد ندارند. ولو ارتش راست هم بگوید، پلیس راست هم بگوید، ژاندارم راست بگوید، مردم به آنها اعتماد ندارند. انشاءالله کمکم این مسئله هم حل خواهد شد.
نمیدانم، آیا خود حضرتعالی موافق این نکته هستید که کمیتهها... در خوزستان، و استان ساحلی ظاهرا حضرت امام فرمودند تعطیل شدند؟
نه، در خوزستان تعطیل نشد.
به هر حال سوالم این است که آیا کمیتهها باید به همین کیفیت باقی بمانند؟
حالا که وضع اقتضا میکند بمانند.
آخر هر وقت ما روزنامه را باز میکنیم میبینیم که اینها دو گروه هستند، خیلی روشن بنده رویش مطالعه کردهام که خدمتتان عرض میکنم: یک گروه افرادی هستند که با قدرتِ آن اسلحهای که دستشان گرفتهاند، اینها بدون اینکه، واقعا مسائلی به عنوان نفس اسلام برایشان مطرح باشد، یا نفس انقلاب مطرح باشد، اینها دقیقا سوءاستفاده میکنند و قالبشان هم سرپاسدارها هستند، یعنی من حتی آدمهایی را میشناسم که...
البته در بعضی موارد واقعا حق را به شما میدهم که بعضی از اینها ناجور هستند، اما اکثرا آدمهای بهدردبخوری هستند، و قابل اصلاح هستند... اکثرا پاسدارها آدمهای از جان گذشتهای هستند، بعضی افراد ناباب هم تویشان هست که انشاءالله اصلاح خواهند شد.
خب، این یک مورد است، اما همین پاسداری که شما میفرمایید آدمهای صالحی هستند، مشکل دیگری هم در کارشان هست، در اغلب شبها اگر نگویم هر شب، میخوانیم که – البته همهی روزنامهها را بنده دقیقا جمع کردهام که مدرک باشد – یا پاسدارها همدیگر را اشتباها هدف قرار دادهاند، یا به دست دیگران، به علت عدم تجربهی کافی کشته شدهاند.
خب اینها هست، توجه نکرده، خب تیر خورده. اینها چیزی نیست. در عوض پنجاه هزار نفر پاسدار، حالا کمتر یا بیشتر که در ایران داریم، وقت و بیوقت با هم درگیری هم پیدا میکنند، دعوا میکنند، یک عده توی خانه هم که باشند، یعنی حتی زن و بچه هم با هم دعا میکنند.
آخه بچهی شانزدهساله، یا هفدهساله این که هیچ نوع تعلیمی ندیده میآید پاسداری!
ولی من خیال نمیکنم پاسدار شانزده، هفدهساله داشته باشیم.
بنده در نقاط مختلف، از جمله خیابان یوسفآباد با دقت نگاه کردم، و نمونهاش را دیدهام، اما...
حالا او آمده و فرضا تفنگ پدرش را برداشت و دلش خواسته بیاید میان پاسدارها بایستد، این فرق میکند، این دیگر جنبهی تفریحی دارد.
شما هر لحظه اراده فرمودید بنده حاضرم چندین مورد از این نوع پاسداران را به خود شما نشان بدهم. و از طرفی همینها، یا پاسدارها فرضا بیهیچ علتی غالبا نیمهشبها که مردم خواب هستند، برای خبر کردن همدیگر از شلیک گلوله استفاده میکنند.
خب، گفتم که بالاخره یک نواقصی هست که انشاءالله در ظرف زمان اصلاح خواهد شد.
ولی شما حاکم شرع هستید، و باید جوابی به من روزنامهنویس بدهید که من هم متقابلا به مردم بدهم. چه کسی بهتر از شما میتواند این مسئله را برای مردم روشن کند؟
ولی من مکرر جوابش را دادهام و مکرر جوابش داده شده، یک دو تا نیست که...
دولت که در این مورد نه نقشی دارد و نه میتواند کاری بکند؛ بنابراین آیا هیچ جهانبینی خاصی وجود دارد که معلوم کند تا کی مردم باید این وضع را تحمل کنند.
میدانم چه میگویید... جوابش این است که تا اوضاع ایران آرامش پیدا نکند عقیدهام این است که نباید پاسداران انقلاب را منحل کرد، چون حرکت قاطع مال اینهاست، و همهی کشتارهایی هم که شده است هیچکدام با دست سرباز نبوده است... اصلا به سرباز که نمیشود گفت بیا... یا مثلا به استوارها گفت بیا آدم بکش... اینها میگویند ما نمیتوانیم دیگر کسی را بکشیم.
البته صحیح است، چون به قول فرنگیها مقداری مورال یا روحیهشان را از دست دادهاند.
بله، برای اینکه شکست خوردهاند، شکست.
اما به هر حال لزوما، همانطور که خودتان هم اشاره کردید باید اینها آرامآرام کارها را در دست بگیرند.
من هم قبول دارم، اما تا زمانی که به طور جدی قوای انتظامی کارها را در دست نگیرد پاسدار انقلاب باقی خواهد ماند.
منبع: باقر عالیخانی (مصاحبهکنند)، فردوسی، شمارهی ۳۳، دورهی جدید، سهشنبه ۵ تیر ۱۳۵۸، ص ۸.