سرویس تاریخ «انتخاب»؛ روز یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۵۷، چهار روز پیش از ورود امام به ایران منصور تاراجی و رسول صدرعاملی دو خبرنگار روزنامه اطلاعات که برای تهیه گزارش میدانی به نوفل لوشاتو رفته بودند با یکی از مبارزان انقلابی حاضر در آنجا به گفتوگو نشستند. این فرد حاج مهدی عراقی، از جمله اعضای فداییان اسلام و از موسسان جمعیت موتلفه اسلامی بود که حدود سه ماه پیش از آن از زندان آزاد شده بود. حاج مهدی عراقی شش ماه پس از پیروزی انقلاب، در چهارم شهریور ۱۳۵۸ همراه با پسرش توسط گروه فرقان به شهادت رسید. عراقی در این گفتوگو اظهار داشت که چگونه او و دیگر اعضای فداییان سه نخستوزیر ایران را ترور کردند و نیز درباره چگونگی تشکیل جمعیت موتلفه اسلامی سخن گفت:
حکم اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر توسط مرحوم نواب در یک جلسه کاملا سری با شرکت چند تن از اعضای فداییان اسلام صادر شد. انگیزه صدور این حکم خیانت هژیر به ملت بود و چون من و یارانم قرار بود به نمایندگی از طرف ملت بر صندوقهای آرای انتخابات دوره شانزدهم نظارت داشته باشیم از این کار منع شدیم و با عوض کردن صندوقهای رأی وکلای دولتی را به جای وکلای ملی راهی مجلس کردند. به مرحوم نواب روی آوردیم او هم در یک جلسه سری حکم اعدام هژیر را صادر کرد. اجرای این حکم به عهده مرحوم امامی گذاشته شد و وی مامور اعدام هژیر شد. او در دوازدهم محرم این حکم را در شبستان مسجد سپهسالار اجرا کرد و هژیر کشته شد و به دنبال آن پس از شهید شدن امامی توسط عمال شاه انتخابات تهران باطل شد و در انتخابات بعدی ۸ تن از نمایندگان ملی راهی مجلس شدند.
بعد از استعفای علی منصور از نخستوزیری و اعطای این پست به رزمآرا و اینکه رزمآرا از طرف سه نیروی آمریکا، شوروی و انگلیس تقویت میشد و به هر کدام قولی داده بود (به انگلیسیها قول پایان دادن به مسئله نفت، به شوروی قول نفت شمال و به آمریکاییها قول مجهز کردن ارتش با سلاح آمریکایی و نفت بلوچستان) و مخالفت شدید مردم با نخستوزیر او، رزمآرا سعی میکرد مجاهدین فدایی اسلام را به طرف خود جلب کند ولی موفق نشد، تا اینکه خبر رسید خیال کودتا دارد. بار دیگر وکلای ملی مجلس به مرحوم نواب روی آوردند و مرحوم نواب پس از چند جلسه سری با شرکت فداییان اسلام، حکم اعدام این نخستوزیر را هم صادر کرد و این بار مرحوم خلیل طهماسبی مامور اجرای حکم شد و در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ رزمآرا را در مسجد سلطانی اعدام کرد و در نتیجه همان وکلایی که ۹۳ نفر از ۱۰۰ نفرشان به رزمآرا رأی اعتماد داده بودند، روز ۲۹ اسفند به اتفاق آرا به ملی شدن نفت رأی دادند.
پس از مدتی که بسیاری از ما در زندانهای سیاسی شماره ۱ و شماره ۳ قصر بودیم فعالیت سیاسی گروه مدتی متوقف شد. پس از دی ماه ۱۳۳۴ و شهید شدن مرحوم نواب، به اتفاق سید محمد واحدی و خلیل طهماسبی و ذوالقدر توسط ماموران دولتی، پرونده گروه ما برای مدتی بسته شد.
در سال ۱۳۴۱ من و گروهی از یاران تشکیل سازمان «جمعیتهای موتلفه اسلامی» را دادیم. این سازمان از رهبری روحانیت مترقی تهران استفاده میکرد تا اینکه مسئله کاپیتولاسیون که مصونیت دادن به مستشاران آمریکایی بود پیش آمد و اینکه ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی صاحباختیار تمام نیروهای امنیتی ما شده بودند؛ در یک جلسه سری با شرکت حدود ۲۰ تن از اعضای سازمان تصمیم گرفته شد حسنعلی منصور به عنوان اول شخص مسئول و مفسد فیالارض اعدام گردد. این کار به عهده محمد بخارایی و دو تن دیگر به نام مرتضی نیکنژاد و رضا صفارهرندی گذاشته شد و آنها قبول کردند.
یک شب قبل از اعدام منصور محمد بخارایی حدود نیم ساعت سخنرانی کرد که در تاریخ جنبش جای مهمی داشته است ولی متاسفانه فعلا نوار آن در اختیار ساواک است. اول قرار بود حسنعلی منصور در منزلش اعدام شود و پس از اعدام او چند نفر دیگر به اسامی ارتشبد نصیری، سپهبد ایادی و دکتر اقبال به ترتیب اعدام گردند. بعد از اعدام منصور ما که تعدادمان به ۱۴ نفر میرسید مدتی فراری بودیم ولی بالاخره خانواده محمد بخارایی و دیگران زیر شکنجههای بیامان و طاقتفرسای ساواک نتوانستند دوام بیاورند و ما شناسایی شدیم و دستگیر و سه ماه پیش از زندان آزاد شدیم.
... دیوار به دیوار خانه ما در مسجد محمودیه پرچم فداییان اسلام برافراشته بود و به عنوان اقامه عزاداری مرتب از بلندگوی مسجد به خانواده ما و مرحوم سپهبد رزمآرا فحاشی میکردند. یک شب عدهای با چوب و چماق به مسجد ریختند و فداییان اسلام را متواری ساختند از جمله خلیل طهماسبی از پشتبام مسجد به منزل ما پناه آورد و من و برادرانم از پدرمان تقاضا کردیم اجازه دهد او را به وسیله دو تن از خدمه منزل بکشیم و انتقام خون برادرمان را بگیریم ولی هرچه اصرر کردیم پدرمان موافقت نکرد و گفت: ما نباید او را در یک شب تاریک و در حریم خانه خودمان از بین ببریم. پدر ما در خانه خود برای قاتل حریمی قائل بود در حالی که کسانی که نام فدایی اسلام روی خود گذاشته بودند حتی در خانه خدا برای اشخاص حریم قائل نبودند.