محمد حسین خانلرخانی: بعد از اعلام نتایج ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی نحیف بایدن شاهد شکلگیری تحرکاتی در عرصه سیاست خارجی و نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه و تغییرات عمدهای در رهبری وزارت دفاع این کشور بودیم. این تحرکات شامل:
ورود تعداد زیادی کامیون جنگی و هواپیما حاوی ادوات به پادگانهای آمریکایی در عراق.
تمرکز نیروها در تعداد اندکی از پادگانها.
جابجایی نیروهای نظامی از سوریه به عراق.
اعزام دو فروند بمبافکن استراتژیک بی ۵۲ به منطقه.
تقویت سیستم دفاع موشکی کشورهای منطقه و فروش تسلیحات بیشتر به این کشورها.
مجموع این تحرکات تنها در فاصله قریب به ۲۰ روز از انتخابات آمریکا میتواند حاوی علائم هشدار دهنده مبنی بر امکان شکلگیری اقداماتی علیه ایران در روزهای پایانی دولت ترامپ باشد. تا کنون احتمالاتی در مورد این تحولات مخصوصا تحولات در پنتاگون و اظهار نظر اسپر بعد از خروجش از پنتاگون: «اگر جانشین من بله قربانگو باشد وای بر ما» مطرح شده است. یکی از این احتمالات تلاش دولت ترامپ برای خروج سریع نیروها از عراق و افغانستان برای تحقق وعده انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۱۶ و قرار دادن دولت بایدن در کار انجام شده است. این احتمال با توجه به تحرکات نظامی اخیر و تمرکز نیروها در عراق و همینطور ورود ادوات نظامی جدید چندان منطبق بر واقعیت به نظر نمیرسد.
دیگری احتمال بکارگیری نیروی نظامی جهت تغییر نتیجه انتخابات داخلی آمریکا است. این احتمال نیز با توجه به نهادهای قوی جامعه مدنی و ساختار منسجم قدرت موسوم به «نظام نظارتها و کنترلها» قابل قبول نیست.
احتمال دیگر نگرانی دولت آمریکا از ضربه به منافع و متحدان این کشور در منطقه در زمان انتقال قدرت در آمریکاست. این موضوع نیز با توجه به رویکرد ایران مبنی بر صبر استراتژیک در سختترین زمانها و به حاصل نشستن آن در روزهای آینده و با به قدرت رسیدن دولت بایدن و همینطور اطلاع سران آمریکا از این رویکرد که در کلام ترامپ به صراحت عنوان شده: «ایران منتظر به قدرت رسیدن بایدن است» چندان توجیه پذیر نیست.
از آنجا که وجه مشترک تمامی این تحرکات در رابطه با ج.ا است، احتمال جدی وجود دارد دولت ترامپ در روزهای باقی مانده سعی کند حداقل برای نابودی کامل میراث اوباما (برجام) و جلوگیری از بازگشت دولت بایدن و همنوا با رویکرد اسراییل تحرکاتی جدی علیه ایران به اجرا بگذارد. این امر در پیوند با نگاه ترامپ به روابط بینالملل جدیتر خواهد شد. همانطور که از میراث وی در چهار سال گذشته روشن است، او عرصه روابطبینالملل را به شدت به امور شخصی پیوند میزند. چنین پیوندی باعث تقویت جایگاه عاطفه در تصمیمگیریها و تضعیف عنصر عقلانیت راهبردی میشود. ترامپ نشان داده نوع رابطه کشورش را با دیگر کشورها بر اساس نوع حس و عواطفاش تنظیم میکند. بولتون این واقعیت را اینگونه عنوان میکند: «به نظر من ترامپ فرقی بین منافع شخصی خود و منافع ملی آمریکا نمیبیند... ترامپ هیچ رویکرد فلسفی و استراتژیک در کنشهایش دنبال نمیکند... تنها چیزی که برای او اهمیت دارد، این است چه چیزی برای ترامپ خوب است.»
بر این اساس میتوان استدلال کرد احساس «کینه» و «خشم» نیز در تصمیمسازیها پیرامون کشورمان موثر خواهد بود. همانطور که میدانیم ترامپ تا آخرین روزها تلاش کرد ایران را مجبور به مذاکره کند تا از این طریق سیاست خارجی تهاجمیاش علیه ایران را توجیهپذیر کند. اما عدم همراهی ایران و کاهش تعهدات برجامی تبدیل به یکی از نقاط ضعف جدی ترامپ در عرصه سیاست خارجی گردید که رقیب دموکرات نیز از آن بهره برد. در واقع هدف سیاست فشار حداکثری علیرغم تضییقاتی که برای ملت ایران به همراه داشت به زعم خود آمریکاییها به نتیجه مطلوب نظر آمریکا نرسیده است. اکنون با پایان یافتن انتخابات به نظر میرسد تلاشی از سوی اسراییل و دولت ترامپ برای نابودی کامل برجام در جریان است. در این خصوص میتوان احتمالاتی را در نظر گرفت.
احتمالات پیش رو
فرجام
با توجه به روحیه ترامپ، نگرانی شدید اسراییل و کشورهای تاثیرگذار منطقه مانند عربستان از رویکرد آتی دولت بایدن و وجود عناصر ضدایرانیای مانند پمپئو در صدر تصمیمگیری پیرامون ایران و همینطور وجود افرادی مانند الیوت آبرامز که رویکردی مبتنی بر بکارگیری قدرت سخت علیه ایران دارند و از سوی دیگر تحولات داخلی در پنتاگون و آرایش نیروهای آمریکایی در عراق به نظر میرسد روزهای باقی مانده از دولت ترامپ آبستن تصمیماتی جدی و خشن علیه کشورمان باشد.
محمد حسین خانلرخانی: دکترای روابط بینالملل دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا