پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح بر حسب قرارداد به اتفاق دکتر محمودخان و حکیمالدوله و لقمانالدوله به انستیتو پاستور رفتیم و دکتر رو و دکتر کالمت و دکتر لگرو را که سابقا هم دیده بودم دیدیم و در باب معلمین طب و باکتریولوژیست صحبت کردم. ناتانلاریه هم که رفیق لقمان است بود. خیلی مهربانی کردند و از دیدن این اشخاص بزرگ محظوظ شدم و برای سهشنبه به شام دعوتمان کردند که دنباله صحبت را بگیریم. دکتر رو که پیرمرد و محترم است. دکتر کالمت خیلی خوشرو و خوشمحضر است.
نزدیک موقع شام باز خبر کردند که حاجی اصفهانی است. چون پایین رفتم با مستنصرالسلطنه نشسته صحبت میکرد. چون موقع شام بود باز نگاهشان داشته با هم شام خوردیم. حاجی اصفهانی مرا کنار کشیده گفت «من برای این به پاریس آمدهام که به اتفاق آقاخان محلاتی در مسئله آذربایجان و اتصال آن به ایران کار کنیم و با آذربایجانیها گفتوگو کردهایم و قرار شده است روز شنبه شما و ما به چای مهمان ایشان باشیم و صحبت کنیم.»
بعد از شام حمام گرفتم. امروز کاغذ مسیو وزیزوز رسیده، برات پنج هزار فرانک را فرستاده بود. من هم جوابش را نوشتم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۴۸-۲۴۹.