غلامرضا بنی اسدی: نگرانم این روز ها. خیلی بیشتر از همیشه. دلیلش هم وضعیت نه اقتصادی که معیشتی آحاد جامعه است. تورم نه با "شیبِ ملایم" که با دور تند دارد تتمه رمق مردم را میگیرد. فقط فقرا نیستند که فقیرتر میشوند. قشر متوسط هم در این سقوط آزاد اقتصادی، استخوانها شان درهم میشکند. من از اقتصاد سررشته ندارم و به قاعده چرایی علمی اش را نمیدانم، اما هرچه هست درکنار همه مردم سنگینی چرخهای روغن نخورده و زنگ زده اش را روی جسم مان حس میکنیم.
بدتر از آن هم آجهای بلند سوهانی است که بر جان مان مینشیند به ویژه که برخی حضرات وعدههایی هم میدهند. آدم میماند که ما این جا زندگی نمیکنیم یا آقایان وزیر و وکیل کشوری دیگر هستند! حق داریم قاطی کنیم. باور کنید حق داریم وقتی پراید دارد به ۱۴۰ میلیون تومان، میرسد اگر بالاتر از حق هم وجود داشت باز ما داشتیم! با عرض شرمندگی و بلا نسبت برخی مسئولان خدوم، با این شیوه دولت مردی و تدبیر امور و "نتایج"ی که فراتر از "نیات" بر آن مترتب است، یاد آن "وانت نوشته"ای دردمندانه میافتیم که در فضای مجازی هم باز نشر داشت.
البته با اندکی تغییر؛ "شاید ما جای دیگر مرده ایم و این روزگار جهنمی کیفر اعمال ماست! " راستی چرا چنین شده است؟ حضرات مسئولان و نظریه پردازان اقتصادی نمیخواهند کاری بکنند یا لااقل بنشینند و صادقانه با مردم سخن بگویند؟ آیا توقع زیادی است این؟ ما که هیچ، خودشان از خود نمیپرسند یمن و سوریه و عراق و افغانستان که جنگ زده و درگیر جنگند چرا تورمی چنین ندارند که ما داریم؟ آیا حق ندارند مردم که بگویند "بی دولتی" بهتر است وقتی نتیجه دولت داشتن چنین است؟
چرا توجه ندارند که در وضعیتی چنین که معاش باور به معاد را هم به گرو میگیرد فقط اقتصاد ما نیست که در چالش مرد افکن میافتد که مهمتر از آن، فرهنگ و اخلاق جامعه است که کارش به فروپاشی میرسد. راستی وقتی فردی برای کار ضروری خود نه به غریبه و نه حتی به همسایه و آشنا بلکه به برادر و خواهد خود هم برای قرض گرفتن رو میزند، جواب نمیگیرد.
همین چند روز پیش بنده خدایی تعریف میکرد که دوستش به سراغ خواهر و برادر رفته برای مبلغی، پاسخ شنیده که پول نمیدهیم بلکه" سکه میدهیم و سکه میگیریم! " قصد داوری ندارم و قلم به اتهام مردم سرزمینم نمیچرخانم. آنها هم حق دارند. میخواهند ارزش سرمایه شان حفظ شود، اما این سکه، روی دیگری هم دارد؛ سنت حسنه قرض را نقطه پایان میگذارد بماند که رابطه خواهر و برادری را هم درکفه ترازوی قرار میدهد که کفه دیگرش را مادیات پر کرده است.
این یعنی پایان اخلاق و فرهنگ مواسات. پایان مولفههایی که فرهنگ دینی و ملی مان بدان ساخته شده بود. پایان خیلی چیزهای خوب؛ و یک "یعنی" دیگر که من از تصور آن هم زلزله درجانم مینشیند؛ فروپاشی اخلاقی! البته دعا میکنیم خداوند نیاورد این را.
دعای ما را اگر ارزشی نباشد با این زبان و دست گناه زده، شهدا مان را آبرویی هست در درگاه خدا که به دعایشان ایران مان را از تلخ کامیها و انبسامانیها برهاند. به استجابت این دعاها امید داریم والا امید بستن به تدبیر برخیها که ترجمه اش میشود آیه یاس.
غلامرضا بنی اسدی: روزنامه نگار
سالهاست به امید کاهش قیمت خودرو منظر ماندیم و تنها چیزی که نصیبمان شد، خرید خودرویی بود که میتوانستیم چند ماه و یا چند سال قبل با قیمت کمتری خریداری کنیم و دیگر پشیمانی که هیچ سودی ندارد.