در تابستان ۱۳۴۴ محمدرضاشاه پهلوی به دعوت هیاترئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به این کشور سفر کرد. سفر شاه ۱۳ روز به طول انجامید، از ۳۱ خرداد تا ۱۲ تیر. در این سفر فرهاد مسعودی (پسر عباس مسعودی موسس روزنامه اطلاعات) مدیر «تهرانجرنال» و «ژورنالدوتهران» نیز همراه با شاه به شوروی رفت و آنچه را در این سفر به تماشا نشست تحت عنوان «دیدار از کشور شوراها» به قلم آورد. سفرنامه مسعودی به شوروی از سه روز پس از پایان مسافرتش به اتحاد جماهیر شوروی، سهشنبه ۱۵ تیر ۱۳۴۴، به مرور در روزنامه اطلاعات منتشر شد. قسمت پنجم این سفرنامه را در پی میخوانید:
دولت شوروی برای پیشرفتهایی که در زمینه اقتصاد و صنایع و بهخصوص آزمایشات فضایی حاصل کرده اهمیت فراوان قائل است و به همین جهت صرف نظر از اشاراتی که در نطقهای رسمی و گفتارهای رادیویی به این مسائل میشود، در هر فرصت با ایجاد نمایشگاههای صنعتی و اقتصادی چه در داخل و چه در خارج از کشور، روسها کوشش میکنند توجه مردم را به این موفقیتها جلب کنند.
از جمله در مسکو نمایشگاه عظیمی دایر ساختهاند که محوطه آن به چندین هکتار بالغ میشود و هریک از جمهوریهای پانزدهگانه اتحاد شوروی غرفهای مخصوص، با سبکی خاص در آن آراستهاند. هر روز هزاران نفر از مردم روسیه، به قصد تماشای این نمایشگاه از اطراف و اکناف آن سرزمین پهناور به مسکو میآیند و در فضای وسیع نمایشگاه گردش میکنند. غرفههای نمایشگاه لوکس و از نظر تزئینات و «دکوراسیون» بسیار مجلل است ولی برای اقامت توریستها و سایر مردم که به تماشای نمایشگاه میآیند هتل و اقامتگاه کافی وجود ندارد. علت اساسی آن نیز این است که تازه چند سالی است دروازههای مسکو به روی مسافران خارجی باز شده و پیش از آن به ندرت مسافری میتوانست به داخل شوروی راه پیدا کند.
لوکسترین هتلهای مسکو، حتی به پای هتلهای درجه دوم اروپا و آمریکا نیز نمیرسد. اما دریافت انعام که در کشورهای غربی کاملا متداول میباشد و گاهی با سماجت انجام میشود در روسیه به کلی قدغن است و هیچکدام از مستخدمین هتلها حق ندارند انعامی دریافت کنند.
یکی از همسفران ما، یک روبل به گارسونی انعام داد اما گارسون انعام را رد کرد و سرانجام وقتی که او در مقابل اصرار فراوان دوست ما نرم شد و انعام را گرفت، هنوز آن را به جیب نگذاشته بود که رئیس مستخدمین «شفگارسون» جلو آمد و ضمن اعتراض و پرخاش شدید پول را از گارسون مزبور گرفت و به دوست ما مسترد داشت. این عمل نشان میداد که آنها همه مراقب یکدیگر هستند و هرگاه خلافی از هم ببینند بلافاصله مداخله میکنند. نقش نظارت بر رفتار دیگران، مخصوصا برای اعضای حزب کمونیست یک وظیفه حزبی به شمار میرود. یکی از راهنمایان که عضو حزب کمونیست بود در این باره میگفت: «عضویت حزب هیچگونه مزیت خاصی ندارد، به جز اینکه گرفتاری و مسئولیت شخص را بیشتر میکند. چون عضو حزب موظف است همه جا مراقب باشد و هرگاه خطایی از کسی مشاهده کرد بلافاصله آن را گزارش دهد.»
حزب کمونیست شوروی در قبول تقاضای عضویت به شدت سختگیر است و مایل به تکثیر نفرات حزبی نیست. به همین جهت از ۲۲۰ میلیون جمعیت شوروی فقط پنج میلیون نفر عضویت حزب را دارند. ضمنا به نظر میرسد که مردم کوچه و بازار، در شوروی کمتر علاه به سیاست و آلودگیهای سیاسی دارند و بیشتر به فکر نان و آب و زندگی خصوصی خود میباشند. آنها همانقدر میدانند که حزب کمونیست مایل است بدانند و همان را میگویند که حزب دیکته میکند. از اخبار و وقایع سیاسی جهان نیز در حدود تفسیرهای رادیو و روزنامههای خودشان مطلع میباشند و بس.
روزنامههای شوروی نیز یا دولتی هستند و یا حزبی، از نشریات خارجی تنها «اومانیته» ارگان حزب کمونیست فرانسه و «دیلی ورکر» ارگان حزب کمونیست انگلستان به شوروی وارد میشود.
ورود و خروج در ادارات و وزارتخانههای شوروی به شدت کنترل میشود و اعضای هر اداره چه هنگام ورود و چه موقع خروج حتما بایستی کارت عضویت خود را ارائه کنند.
در وزارت خارجه متوجه شدم که عمل کنترل دوبار انجام میشود و نیز همین وضع را در اداره روزنامه «پراوادا» مشاهده کردم. پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی است و تیراژ آن به پنج میلیون نسخه در روز بالغ میشود. روزنامه مهم دیگر شوروی «ایزوستیا» میباشد که رگان شورای دولتی و سردبیر کنونی آن که جانشین آلکسی آجوبی داماد خروشچف است میگفت: «اگر به علت مضیقه کاغذ نبود تعداد بیشتری روزنامه چاپ میکردیم زیرا بیش از تیراژ فعلی برای آن زمینه وجود دارد.»
پراوادا گاهی در چهار صفحه و گاه در شش صفحه منتشر میشود. در این روزنامه مطلقا اعلان تجراتی به چشم نمیخورد و اگر اعلانی در آن دیده شود اعلانات حزبی است. اخبار خارجه آن نیز از زاویه دید ضدغربی تهیه و گزارش میشود.
در شوروی همچنین دو نشریه هفتگی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی چاپ میشود و هنگام اقامت ما در مسکو، نشریه انگلیسی عکس یک دانشجوی آفریقایی فارغالتحصیل دانشگاه لوموبا را روی جلد خود چاپ کرده بود.
عده زیادی محصل خارجی، بهخصوص دانشجویان افغانی و آفریقاقق در شوروی تحصیل میکنند و روسها نسبت به این دانشجویان توجه خاص مبذول میدارند. در فروشگاهی به دو نفر دانشجوی سیاهپوست برخوردم که مشغول خرید بودند و بعد معلوم شد اهل غنا هستند. آنها میگفتند که شب مهمان دارند و به اصطلاح یک «پارتی» ترتیب دادهاند.
در شوروی معاشرت پسر و دختر آزاد است، اما آزادی به حد لجامگسیختگی نمیرسد و تقریبا آن انحطاط اخلاقی که در بعضی کشورهای غربی بر اثر معاشرت نامحدود دختر و پسر به ظهور پیوسته است، در آنجا خیلی کم دیده میشود به طوری که میتوان ادعا کرد جوانهای روسی از جوانان کشورهای غربی سالمترند. با این حال ما به چند جوان برخوردیم که با شلوارهای تنگ و کمبرباریک و موهای بلند، به تقلید از «تدی بوی»های انگلیسی لباس پوشیده و خود را آراسته بودند. چند دختر و پسر نیز در نقاط مختلف با ما تماس گرفتند و تقاضای خرید البسه داشتند آنها از ما پیراهن و کفش و جوراب و کراوات و کت و شلوار میخواستند و میگفتند هرچه قیمتش باشد خواهیم پرداخت!
در پارکها نیز گاهی به دختران و پسرانی برمیخوردیم که پشت سر هم سیگار دود میکردند و مخصوصا از توریستهای خارجی سیگار آمریکایی میخواستند.