مهدی نصیری در یادداشتی با عنوان «چرا از نامگذاری خیابانی به نام بازرگان دفاع و با نامگذاری فرودگاه مهر آباد به نام سلیمانی مخالفت کردم؟» نوشته است:
بسیاری از دوستانم از این که از نامگذاری خیابانی به نام مرحوم بازرگان دفاع و با نامگذاری فرودگاه مهر آباد به نام شهید سلیمانی مخالفت کرده ام شگفت زده و شاکی شده اند. از این رو لازم میدانم نکاتی را عرض کنم:
۱- یکی از مشکلاتی که بسیاری از ما در قضاوت نسبت به آدمها و یا برخی موضوعات دچارش هستیم، نگاه صفر و صدی است. بعنی از نگاه ما افراد باید نمره بیست و عالی داشته باشند تا مقبول واقع شوند و الا نمره شان صفر خواهد شد. چنین نگاهی نه عقلانی است و نه دینی. نمره هیچ انسانی به جز انبیاء و اهل بیت ع. بیست نیست و حتی در بین انبیاء نیز رتبه بندی وجود دارد و برخی افضل از برخی دیگرند.
عدهای از این رو که بازرگان دچار اشتباهاتی در اندیشههای دینی و یا در مواضع سیاسی اش شده، او را در زمره مطرودینی قرار داده اند که نباید حتی اسمی از او در میان باشد الا در جایی که قرار است مورد نقد و هجمه قرار بگیرد. قران به مومنان توصیه میکند که حتی در برابر دشمنانتان نباید از مرز انصاف و عدالت خارج شوید: وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (مائده/ ۸)
استاد قرائتی در تفسیر نور به درستی در ذیل این آیه نوشته است:
«در سیاستگذارىها و روابط داخلى و خارجى؛ حتّى نسبت به دشمنان هم عادل باشیم»
بازرگان به تصریح بسیاری از بزرگان، دارای فضایل و خدمات فراوانی نسبت به دین و انقلاب اسلامی بوده و اشتباهاتی که واقعا و یا در نظر ما مرتکب شده، نمیتواند نافی این بخش مثبت از زندگی او باشد.
۲️- بسیاری از ما نمیتوانیم بین دوستی و انصاف نسبت به یک فرد با نقد فکری و عملی او جمع کنیم. با اولین زاویه و اختلافی که با فردی پیدا میکنیم، نزاع علمی را به نزاع ایمانی و شخصیتی تبدیل میکنیم. بدیهی است چنین امری غیر اخلاقی و آفت ارتقای فرهنگی جامعه است و به دو قطبیها و تشتتهای زیانبار اجتماعی و سیاسی دامن میزند.
ما میتوانیم با بازرگان و هر شخصیت علمی و سیاسی دیگر اختلاف نظرهای اساسی داشته باشیم و حتی به این نتیجه برسیم که فلان دیدگاه این متفکر اگر مقبول واقع شود میتواند مثلا به دین و کشور و …ضربه بزند، اما از آنجا که هیچ دلیلی بر سوء نیت او در دست نداریم و این دیدگاه او ناشی از یک برداشت و فهم غلطی است که هر انسان غیر معصومی میتواند دچار آن شود، حق نداریم نقد اندیشهای او را تبدیل به خصومت اجتماعی و سیاسی کنیم.
۳️- بخشی از نزاعهای فکریای که قبل یا پس از انقلاب بین حوزویان با روشنفکران و یا بین حوزویان با خودشان رخ داد و منجر به منازعات تند سیاسی و اجتماعی شد، ناشی از این بود که دو طرف درگیری یا یک طرف آن، خود را مظهر اسلام ناب و فهم خالص از دین و حقیقت میدانست و مقابل خود را خارج از حیطه دین و حق تلقی میکرد و بر این اساس خود را مجاز به هر برخورد غیر منصفانه و بداخلاقانه با او میدانست، در حالی که غافل از این امر در فرهنگ تشیع بود که در عصر غیبت در فراتر از ضروریات و واضحات دینی و در هر مسالهای که محل نزاع و اختلاف بین فقها و متکلمان و عالمان دینی است، هیچ کس نمیتواند مدعی نمایندگی اسلام ناب باشد و مخالف خود را رمی به بی دینی و بد دینی کند و تنها مجاز به تبیین و دفاع از ایده خود است.
در عصر غیبت که بر اساس روایات عدیدهای «عصرحیرت» لقب گرفته است به دلیل عدم دسترسی به هادی و فصل الخطاب معصوم، همه عالمان در معرض خطا و لغزش هستند و در بسیاری از دیدگاهها و فتاوای خود نمیتوانند مدعی اصابت به واقع و حق باشند.
بسیاری از ما مثلا استاد شهید مطهری را مظهر اسلام ناب دانستیم که هر چه گفته و نوشته عین حقیقت است و هر کس بر خلاف او در مسالهای اندیشیده و گفته باشد، از دایره اسلام خارج است در حالی که از دیدگاه طیفی دیگر از عالمان دینی، برخی از اندیشههای مطهری قابل نقد بوده و پارهای از اشتباهات او از خطاها و لغزشهای روشنفکرانی مثل شریعتی و بازرگان و …. غلیظتر است و مطهری از جهت عدم عصمت و قابلبت نقد شدن هیچ تفاوتی با هیچ عالم و روشنفکری ندارد.
البته ممکن است اشخاصی یافت شوند که غرض ورزی و حق ستیزی عامدانه در آثار و رفتارشان به چشم بخورد که در این صورت بر آگاهان است که ضمن نقد اباطیل آنان، نسبت به اغراض سوء شان به مردم هشدار دهند و توصیه به تعقل و تامل بیشتر در آثارشان کنند و از افتادن در ورطه هلاکت فکری و معنوی بر حذر دارند.
در هر صورت برخی از برخوردهای تند با امثال بازرگان و یا شریعتی که هرگز نمیتوان نسبت سوء نیت و بددینی به آنان داد، ناشی از همین توهم بوده که مخالفان اینان مظهر اسلام ناب بوده اند و آنان مصداق اسلام التقاطی.
۴️- عدهای در مخالفت با بازرگان و تخطئه شدید او استناد به برخی از سخنان امام خمینی در نقد نهضت آزادی و یا شخص بازرگان میکنند. در این باره باید متذکر شوم که هیج اشکالی ندارد کسی با امام و هر شخصیت غیر معصوم دیگر، در این موضوع و یا هر موضوع دیگر اختلاف فکری و تحلیلی داشته باشد و بازرگان را به گونهای دیگر تحلیل کند همان طور که دقیقا این امر در مورد رهبری انقلاب آیت الله خامنهای رخ داده و ایشان بر خلاف نگاه تند امام که منافقین را فرزندان معنوی اندیشهها و آثار بازرگان دانسته، از بازرگان با تعبیر عجیب «از پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوه نوین نوین» یاد کرده است (پیام تسلیت به مناسبت درگذشت بازرگان).
۵️- پس از گذشت چهل سال از استقرار جمهوری اسلامی بر اساس تجربیات عملی و رهیافتهای تازه نظری به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از تنشهای سیاسی و فکری این سالها که به دسته بندیها و کینههای حاد سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران انجامیده قابل جلوگیری و کاهش بوده است و عمدتا به خاطر فهم غلط و مخدوش ما از آموزههای دینی و کلامی و فقهی شیعه به آن مهار زده نشده و تا به امروز دارد بر آتش دو قطبیهای زیانبار و سرمایه سوز میدمد و باید هر چه سریعتر به این چرخه باطل پایان دهیم و بستر و پلتفرمی را برای پذیرش تنوع دیدگاهها و سلیقهها و اندیشهها فراهم کنیم که صرفا در قالب گفتگوهای علمی و نظری و همراه با مدارا و شرح صدر به تقابل بپردازند تا از این صف بندی عالمانه امکان تقرب بیشتر به حقیقت فراهم شود.
تداوم دو قطبیهای همراه با عصبانیت و خودمعیار پنداری موجود سیاسی و فکری و فرهنگی، هیچ دستاوردی جز واگرایی بیشتر برای نظام و کشور ندارد.
۶️- بدون شک بخش عظیمی از مردم ما بویژه در میان جوانان و تحصیلکردگان به شخصیت هایی، چون مصدق و بازرگان و سحابی و پیروان اینان که در تاریخ معاصر نقشهای مهم و مثبتی در عرصه اندیشه و سیاست و فرهنگ ایفا کرده اند علاقه و همسویی دارند و ما به حکم مردم سالاری و جمهوریت که یک رکن از دو رکن اساسی نظام است نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم و صرفا بخشی از جامعه را مردم بدانیم و تنها به سلایق و علایق آنان اهمیت بدهیم. چنین مواجههای با مردم و بدنه اجتماعی نتیجهای جز فاصله گیری بخش عظیم و گاه اکثریت جامعه از نظام و بلکه دین ندارد و باید آن را با یک نگاه عمیق و راهبردی ضربهای امنیتی به نظام دانست.
نامگذاری خیابانی به نام بازرگان و یا مصدق در تهران و یا شهرهای دیگر ایران معنایی جز انصاف، سماحت، شرح صدر، مردم گرایی حداکثری و نه حداقلی و احترام به ارزشهای دینی و انسانی ندارد و مخالفت با این امر اغلب از سر درکی متعصبانه و تنگ نظرانه از واقعیتها و بلکه بی اعتنایی به اصول حکمرانی دینی است.
امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی مالک اشتر را روانه مصر کرد در عهدنامه معروف حکومتی اش چنین نوشت که: مالک! مردم تحت حکومت تو دو دسته اند، یا برادر دینی ات هستند و یا برادر نوعی و انسانی ات و حق هیچ گونه دوقطبی سازی ایدئولوژیک و سیاسی که به تضییع حق و بلکه بی احترامی و بی اعتنایی به بخشی از جامعه بیانجامد نداری.
این که ما در جمهوری اسلامی سالهاست گرفتار برخی دو قطییهای بی حاصل و انسجام سوز شده ایم، در شرایطی که در حل بسیاری از مشکلات و معضلات جامعه در مانده ایم و مفاسد اقتصادی مشروعیت سوز در جنب ناکارآمدیهای مدیریتی بیداد میکند، معنایی جز فقدان درک درست از حکمرانی سازنده و نه مخرب و آینده نگران کننده ایران ندارد.
۷️- و، اما این که چرا با نامگذاری فرودگاه مهرآباد به نام سردار سلیمانی مخالفت کردم به نظرم از مطالب بالا روشن میشود. اولا در حالی که بزرگراه رسالت به نام آن شهید عزیز نامگذاری شده، دلیل موجهی برای نامگذاری محلی دیگر در تهران وجود ندارد و از مصادیق زیاده روی است که حتی در عبادات مذموم است. ثانیا مهرآباد نامی زیبا و با مفهومی فراگیر است که همه اقشار و طیفهای ایرانی آن را میپسندند و سالهاست که با آن انس گرفته اند و تغییر آن نتیجهای جز ایجاد حساسیت در میان اقشاری که به دوقطبیهای موصوف در فوق الذکر دامن میزند ندارد. سیاست دستگاههای مسئول در نامگذاری اماکن باید مبتنی بر این اصل باشد که علائق همه مردم با سلایق و افکار متنوع دینی و مذهبی و ملی و سیاسی را در بر بگیرد و این احساس به طیفهایی از مردم دست ندهد که گویا آنان زایدههای اجتماعی از منظر حکومت هستند.
« خدایتان توفیق دهاد...»
نه با زدودن نام کسی از خیابانی او محو می شود و نه با نامگذاری کسی بر خیابانی او برجسته می شود.
از کجا و کدوم تفکر ضد ایرانی خط میگیری؟
باور نمی کنیم ایشون نصیری هفته نامه صبح باشه
بر خلاف مواضع تند و افراطی اون دوران، خیلی منطقی صحبت کرده