محمود صباغی: در این روزگار وانفسا و هنگامه هجوم اخبار ریز و درشت سیاسی ، چند روز پیش خبر کوتاهی در رسانه ها منتشر شد که علیرغم اهمیّت آن بخوبی دیده نشد امّا درشرائط طبیعی به نوبه خود قابلیّت یک بمب خبری را داشت. چند روز پیش معاونت شهر سازی و معماری شهرداری تهران، در نشست خبری خود ، از ساخت خانه های 25 تا 40 متری بعنوان یک راه حّل " ضروری " در حّل مشکل مسکن نام برد. پیشنهادی که اگر در گوشه و کنار گفته شود، بی تفاوت از کنار آن بگذریم و شاید متعجباّنه ناشنیده بینگاریم، اما وقتی بر زبان یک مدیر عالیرتبه در حوزه شهری جاری شود ، سخت تعجب آور مینماید.
در چند دهه اخیر گرایش به آپارتمان نشینی – بویژه درمتراژهای زیر یکضد متر مربعی - بدون آنکه ملزومات فرهنگی و زیرساختهای لازم آن فراهم باشد ، زمینه ساز بروزبحرانهای بیرونی اجتماعی و درگیریهای درونی فیزیکی و کشمکشهای ریز و درشت آپارتمان نشینان بوده که بعضآ منجر به تشکیل پرونده در محاکم قضائی نیز شده است. نگاهی به واقعیّات موجود و تحلیل تجربیات گذشته نشان میدهد که خوی وخصلت و سبک زندگی ما ایرانیان اصولآ با فرهنگ آپارتمان نشینی به سختی سازگاری نشان میدهد. در این سخن کوتاه قصد آن نیست که به پدیده آپارتمان نشینی بپردازیم ، بلکه سخن این است که پیامدهای گرایش به عمودی سازی و کوچ ایرانیان از خانه های بزرگ و حیاط دار به آپارتمانهائی با متراژهای کم ، غیر از تمرکز جمعیتی و شلوغی وازدحام و بروز هرج و مرج در ترافیک و آلودگی خفه کننده شهری و هزار مشکل ریز و درشت دیگر ، چه دستاوردی داشته که حالا شهرداری تهران با تجویزچنین نسخه ای بر آن دامن بزند ؟ آیا همین امروزهم بحرانهای هویتی و اختلال در سلامت روحی و روانی ناشی از سکونت در آپارتمانهای 70- 80 متری، قابل مشاهده در عرصه های خانوادگی و اجتماعی نیست که دوستان تصمیم ساز شهرداری تهران چشم بر آن میبندند؟ تمرکز افسار گسیخته جمعیّتی در جغرافیائی محدود و بحرانهای ناشی از عدم آشنائی با معیارهای مدنیّت و شهر نشینی ، چه دستاورد قابل اعتنائی بدنبال داشته که امروز آقایان با چنین نسخه پیچیهائی بر انفجار جمعیت دامن بزنند ؟ ناگفته پیداست که اجرای چنین طرحهای شگفت آوری تاثیر مستقیم و غیر قابل انکاری بر مهاجرت بی رویه به شهرها خواهد داشت.
چشم انداز تاریک چنین رویکردی بخوبی نشان میدهد که علاوه بر گسترش لگام گسیخته ی حاشیه نشینی، پیامدهای منفی آن در حوزه اجتماعی نیز اجتناب ناپذیر است. از رها سازی زباله ها در گوشه کنار و کودکان کار و زباله گردی ، تا هرج و مرج ترافیکی و موتورسیکلت سوارانی با آلودگی صوتی وآلودگی هوا ( به گواه پلیس راهور بعضآ تا هشت برابر یک اتوموبیل درآلودگی هوای کلانشهرها تآثیر گدارند) ، سد کردن معابر عمومی و مصادره محل توقف اتوموبیلها (که بارها در باره آن نوشته ایم) و دهها خصوصیات دیگر ، نتیجه عینی ومحتوم مهاجرت نسنجیده و لاجرم تمرکز جمعیتی در جغرافیائی محدود است.
در یک کلام متذکر میشویم که اجرائی شدن خانه سازی در مقیاس 25 تا 40 متری ، گره ناگشودنی دیگری است که معلوم نیست تصمیم سازان حوزه شهری بر مبنای کدام منطق و اصول کارشناسانه بر هزاران گره دیگر کلانشهرها ، بویژه شهر بی در و پیکر تهران خواهند زد ؟
صرفنظر از تاثیرات بیرونی و اجتناب ناپذیر چنبن طرحی، آیا معاونت محترم شهرداری تهران ، بر تاثیرات درونی و سلامت روانی خانواده ها و فرزندانی که در چنین فضای تنگ و کوچکی رشد میکنند ، اندیشیده اند که چنین بی پروا ، هویت و کرامت انسانی هموطنان را مورد هجمه قرار میدهند ؟ تصمیم سازان و سیاست گذاران کشور در همه حال یادشان باشد قرار نبوده که به روزی برسیم که محل زندگیمان " خانه 25 متری " و اتوموبیلمان " پراید " باشد.