نيفين مسعد در الاهرام نوشت: در هفته های اخیر شاهد سرعت گرفتن تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران هستیم، تا آنجا که این تحریمها برای اولین بار بخشی از نیروهای مسلح ایران را نیز در بر گرفت. اما این مقابله ایران و آمریکا به کجا منتهی می شود؟ آیا این درگیری به میز مذاکره می رسد؟ همانطور که در گذشته چنین شد و شاهد امضای توافق هسته ای بودیم. یا اینکه به یک تنش زایی متقابل ختم شود، همانطور که ایران نیز با قرار دادن فرماندهی مرکزی آمریکا و نیروهای تابع آن در غرب آسیا در لیست تروریسم، به اقدام آمریکا در مورد قرار دادن سپاه در بین سازمانهای تروریستی واکنش نشان داد. یا اینکه در مقابل لغو معافیتهای وارد کنندگان نفت ایران، این کشور نیز تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است. یک پاسخ روشن برای این سوال وجود ندارد، در تاریخ، از زمان پایان جنگ جهانی دوم، شاهد برخورد بین نیروهای منطقه ای و بین المللی بوده ایم، آنچه که احتمالات و نمونه های زیادی را پیش روی ما قرار می دهد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: الگوی اولی که مطرح می شود، مربوط به نظام جمال عبدالناصر اتفاق افتاد. واقعگرایی اقتضا می کند که یادآور شویم عبدالناصر موفق شد وجهه منطقه را تغییر داده و از حرکات آزادی بخش در الجزایر و یمن جنوبی حمایت کند. در حقیقت، استقلال این دو دولت از سلطه انگلیس و فرانسه، دو پیروزی مهم برای جهان عرب محسوب می شود. این نقش حامی حرکات آزادی بخش ملی از چارچوب عربی به چارچوب افریقایی منتقل شد. افزون بر آنکه مصر پس از جنگ سال 1967، طولی نکشید که یک جنگ فرسایشی را آغاز کرد و ارتش آن، با شکوه ترین پیروزیها را در برابر نیروهای اشغالگر به دست آوردند.
الگوی دیگری که وجود دارد، مربوط به رسیدن رابطه قوای بین المللی با قوای منطقه ای به مرحله جمود و سستی است، بدین معنا که هیچ یک از طرفین موفق به تاثیر گذاری بر دیگری نشود. می توانیم رابطه بین ایالات متحده و کوبا را بعنوان مثال برای این مورد ذکر کنیم. کوبا در برابر تلاشهای سیطره آمریکا از طریق ابزارهایی از قبیل تحریمهای اقتصادی ، ایستادگی کرد. اما در مقابل، نتوانست تفکرات خود را به خارج از این کشور صادر کرده و چهره حیات در آمریکای لاتین را تغییر دهد. و با اینکه در دوره اوباما تصمیم بر آن شد که روابط بین آمریکا و کوبا بهبود یابد، با روی کار آمدن ترامپ، بار دیگر روابط بین این دو کشور دچار فروپاشی شد.
الگوی سومی که می توان مطرح کرد، مربوط به توافق قوای بین المللی و منطقه ای برای ارائه امتیازهای متقابلی در راستای پایان دادن به حالت دشمنی بین انهاست. نمونه ای که در این باره صدق می کند، روابط بین آمریکا و کره شمالی است. و اهمیت این حالت در آن است که شباهت هایی با روابط آمریکا و ایران دارد. پیش از دیدار اول بین ترامپ و کیم، در می 2018، تنش شدیدی بین دو طرف وجود داشت. بدین معنا، تنش فعلی بین آمریکا و ایران می تواند نتیجه ای مشابه رابطه بین کره شمالی و آمریکا داشته باشد.
بررسی روابط بین المللی نشان می دهد که ابر قدرتها برای املای اراده خود بر قدرتهای منطقه ای آزاد نیستند، همانطور که در مورد ونزوئلا و ترکیه مشاهده شد. طبیعتا، نظام بین المللی نقش مهمی در تدارک روابط بین قدرتهای بین المللی و منطقه ای ایفا می کند و توان قدرتهای منطقه ای برای مانور، موجب تعدد قطب ها در جهان شده و نظام بین المللی را از حالت تک قطبی خارج می کند. در ادامه، باید گفت خواسته ایالات متحده برای به صفر رسیدن صادرات نفت ایران، هدفی دشوار و حتی محال است و تا زمانی که طرفهایی تقاضای نفت دارند، فروشندگان نفت نیز یافت می شوند. البته این بدین معنا نیست که ایران از تحریمهای آمریکا آزار نمی بیند، کما اینکه خود مسئولان ایرانی نیز در این باره تصریح کرده اند که تحت فشار قرار دارند.
اما هیچ کس نمی داند ایران تا چه زمانی این شرایط را ادامه می دهد. از سوی دیگر، عوامل مهمی در این باره تاثیر گذار است، برای مثال، در صورتی که آمریکا هم پیمانان نزدیک ایران، از جمله عراق را مورد تحریم قرار دهد، شرایط به نحو دیگری پیش می رود.
در نهایت، رقابت بین ایران و آمریکا تحت تاثیر متغیرهای پیچیده ای قرار دارد و باید به تمام کسانی که دست به پیش بینی فوری در مورد نتیجه این درگیری می زنند، بگوییم آرام تر، هنوز برای قضاوت در این باره زود است.
مترجم: مریم نصرالهی