با پیام تصویری آیت الله العظمی جوادی آملی، اولین همایش بررسی شخصیت و اندیشه اخلاقی آیت الله هاشمی رفسنجانی در شهر قم برگزار شد.
به گزارش «انتخاب»، در متن پیام آیت الله جوادی آملی آمده است؛
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين وصلي الله علي جميع الأنبياء والمرسلين والأئمّة الهداة المهديين سيّما خاتم الأنبياء وخاتم الاوصياء عليه و آلاف التهية والثناء بهم نتولّى و من اعدائهم نتبرء الی الله.
مقدم شما فرهيختگان و نخبگان علمي را گرامي ميداريم. هدف والاي شما كه بزرگداشت ارتحال آيت الله هاشمي رفسنجاني است را ارج مينهيم و از همة بزرگواراني كه در اين همايش حق سخنراني، يا ارائه مقاله داشته و دارند سپاسگزاريم. و از همه بزرگواراني كه در نكوداشت اين رحيل محبوب اقدام و قيام كرده و ميكنند حقشناسي ميكنيم و از ذات اقدس اله مسألت ميكنيم. امام راحل و همه اصحاب و صحابه وفادار او و همة شهداي راه حقيقت را با انبياء و اولياي الهي محشور بفرمايد.
مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني فضائل فراواني داشت كه همة آنها زير مجموعة خُلق عظيم ايشان جمع شدند. مستحضريد، اخلاق يك خلقت ويژهاي است كه انسان بايد او را بسازد. البته همانطوري كه مسيح هيچ چيزي را خلق نميكرد، مگر به اذن خدا، انسان صالح سالك هم، بخواهد درون خود را بسازد و فضائل اخلاقي را به صورت خلقت ويژه و خُلق درآورد، حتماً به اذن الله است. منتها اين عادت است به آن معجزت، كه همتا ندارد، در حدّ مسائل عادي.
اخلاق، غير از موعظه و سفارش و نصيحت است. اخلاق، جزء قويترين و غنيترين علوم عقلي و فلسفي است. اخلاق عبارت از آن است كه انسان در جبهة جهاد درون كامياب باشد، اين جنگ را خوب مديريت كند، و سعي كند كه نه شهيد بشود و نه اسير، و اگر نتوانست شربت شهادت بنوشد و اسير نشود. در درجة اول كسي خليق است و داراي خلق عظيم، كه در جبهة جهاد درون فاتح باشد و اسير بگيرد، و بعد از آن كسي است كه شهيد بشود، ولي اسير نشود. و اگر خداي ناكرده ضعيف بود آنگاه از رده بحث پيروزي خارج ميشود، شكست ميخورد، كه طبق بيان والي امير بيان كه فرمود: «كم من عقل اسير تحت هويً أمير».
اخلاق جهاد كبير است نه جهاد اكبر و آنچه در روايت معروف آمده است كه جهاد اكبر است، اكبر نسبي است، نه اكبر نفسي. اكبر نفسي جهاد بين عقل و قلب است. عقل ميگويد بايد فهميد، ديدن سخت است. قلب ميگويد، فهميدن خرد نيست، اساس كار ديدن است. و آن بيان نوراني اميرالمؤمنين در خطبة همّام كه فرمود، اينها ميكوشند كه بهشت و جهنم را ببينند. «هم والجنة كمن قد رآيها، هم والنار كمن قد رآيها» آن جهاد اكبر است كه در اين بحثهاي عادي، حضور و ظهوري ندارد. آنچه كه در اين بحثهاي عادي ظهور دارد، همان جهاد با نفس است كه از آن به عنوان جهاد اكبر ياد ميشود، كه اين اكبر نسبي است، نه نفسي، و جهاد كبير است.
مطلب ديگر آن است كه در صحنه درون نيروهاي موافق و مخالف صفآرايي كردند. هم در بخش انديشه و خردورزي وَهم و خيال در برابر عقل نظري صفآرايي كردند، هم در بخش انگيزه، شهوت و غضب در برابر عقل عملي كه: «به عبد الرحمان واكتسب الجنان»، صفآرايي ميكنند. اگر كسي در بخش انديشه در صحنه نبرد پيروز نشد، وهم و خيال بر عقل انديشور او حكومت ميكنند، نتيجه تلخش غرامتهايي است كه عقل ميپردازد، به صورت مغالطات سيزدهگانه يا بيشتر. اين فنّ مغالطه كه در منطق و غير منطق مطرح است، در اثر شكست عقل نظري در برابر وهم و خيال است. او ميخواهد به حق برسد، وهم نميگذارد و خيال مانع ميشود. اگر آن حكيم متأله توانست از غائلة وهم و از خطر خيال برهد، پيروز ميدان است و نتيجة او حكمت است، و اگر در اين صحنه باخت، نتيجهاش مغالطات چندگانه است، اين بخش اول.
بخش دوم كه عقل عملي است مربوط به فعاليت و كار و كوشش است. شهوت از يكسو حمله ميكند، غضب از سوي ديگر هجوم ميآورد. اين غارتگران و مهاجمان، نميگذارند عقل عملي رهبري عمل را به دست بگيرد. كه: «به عبد الرحمن واكتسب الجنان» يك خليق و متخلّق و متأدّب به آداب الهي حوزه شهوت را ميشناسد، بدون آنكه آن را تعطيل كند، تعديل ميكند. حوزة غضب را ميشناسد، بدون اينكه آن را تعطيل كند، تعديل ميكند. رهبري تعديل اين دو نيرو را به عقل عملي ميسپارد. شهوت به جاي خود كار ميكند، غضب به جاي خود كار ميكند، و عقل عملي اينها را در پويايي و مانایي خود استخدام ميكند. در آن صحنه نه شهيد ميشود و نه اسير، بلكه اسير ميگيرد. ولي اگر خداي ناكرده در اين صحنه و در اين جبهه پيروز، شكست خورد، يا شهوت امير ميشود، يا غضب امير ميشود و عقل عملي به اسارت ميافتد.
اين همان بيان نوراني علي بن ابيطالب است كه فرمود: «كم من عقل اسير تحت هويً امير» و اگر كسي تا آخرين لحظه مقاومت كرد، نه در بخش انديشه گرفتار وهم و خيال شد و نه در بخش انگيزه به دام شهوت و غضب افتاد، اين تا آخرين لحظه مقاومت كرد، گاهي تير زد، گاهي تير خورد و در بستر بيماري هم افتاد، ماتَ شهيدا. اينكه در بعضي از تعبيرات ديني آمده كه اگر كسي بر حبّ علي و اولاد علي بميرد ماتَ شهيدا، يعني ممكن است كه گاهي پايش بلغزد و بلرزد و گاهي خطر گناه او را تهديد كند، ولي تسليم نميشود. اينكه گاهي افتان، گاهي خيزان، گاهي رفتار، گاهي گفتار، گاهي هر زماني لغزش، اين در ميدان جنگ است. گاهي تير ميزند و گاهي تير ميخورد و سرانجام شهيد ميشود، ولي اسير نميشود.
اگر كسي بتواند در بخش انديشه وهم و خيال را جمع كند و رهبري عقل انديشورز بسپارد. در بخش انديشه، شهوت و غضب را به رهبري عقل عملي هدايت كند و عقل عملي كه مدير و مدبّر است، با عقل نظري هماهنگ باشد، عقل نظري كه حكيم و فرهنگمدار است با عقل عملي هماهنگ باشد، اين مجموعه به صورت يك انسان عاقلِ عادل درميآيد. البته مقامات برتر كه هم از گزند خطا و هم از آسيب خطيئه مصوناند، معصوماناند كه از بحث كنوني بيرون است و افراد عادي به آنها دسترسي ندارند.
نمونة بارز كسي كه بتواند در حدّ خودش، در حدّ معقول و معمول اين فضائل را جمعآوري كند، آيت الله هاشمي رفسنجاني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ بود. برخي از افراد كساني هستند كه علم مناسب را اندوختند، ولي آن درايت، مديريت، سياست و تدبير سياسي و عقلاني را تجربه نكردهاند. برخي به عكس امور تدبير و سياست را تجربه كردهاند، ولي علم لازم را فراهم نكردهاند. برخيها هر دو را جمع كردهاند، اما به صورت جمع مكسّر.
كسي كه در حدّ خود، مقدار لازم علم فراهم كرده باشد، جهاد را خوب تجربه كرده باشد، شهامت و شجاعت را تجربه كرده باشد، سياست را تجربه كرده باشد، مديريت و مدبريت را تجربه كرده باشد، كشورداني و كشورداري و كشورآرايي را با اين مجموعه تجربه كرده باشد و جمع اين فضائل، جمع مكسّر نباشد و جمع سالم باشد، آيت الله هاشمي رفسنجاني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ هست.
نشانة بارز او اين است كه اينگونه از امور اگر يك وقتي سبقه دنيايي داشته باشد، هرگز با هم جمع نميشود، چون «دارٌ بالبلاء محفوفه». قلمروي دنيا، قلمروي شهوت و غضب است. هر كدام هيات، تنهايي و تكروي را تجربه ميكنند و بيان نوراني علي بن ابي طالب، كه برگرفته از بيان نوراني رسول گرامي است اين است: «الشاذّ من الناس للشيطان، كما أن الشاذ من الغنم للذئب». اين بيان گوهربار حضرت در «نهج البلاغه» ميگويد، انسان تكرو، مثل آن گوسفند تكچر است، كه طعمه گرگ است. اين انسان مستبد طعمة شيطان است، آن گوسفند تكچر، طعمة گرگ. «الشاذّ من الناس للشيطان، كما أن الشاذ من الغنم للذئب» واگر چنانچه عقلاني، الهي، رحماني، نبوي، علوي، هاشمي و فاطمي بود و بالاخره دودمان قرآن و عترت را تجربه كرد و اگر يك وقتي بخشهاي مهمي از او گرفته شد، حلم و صبر را تجربه ميكند، آشفته نميشود، چيزي را از دست نداده است كه بنالد، يا گله كند و يا زمينة تفرقه را فراهم كند. آن كسي كه جامع بين اين فضائل است، به نحو جمع سالم و نحو جمع اكبر، زندان را براي رضاي خدا، كرسي رياست مجلس شوراي اسلامي را براي خدا، رياست مجمع تشخيص مصلحت را ساليان دراز براي رضاي خدا، رياست مجلس خبرگان را ساليان متمادي براي رضاي خدا و ساير مسائل را براي رضاي خدا تجربه ميكند و اگر همه اينها يكجا از دست ايشان گرفته شد، براي رضاي خدا صبر ميكند، بنگريد ببينيد كه اخلاق چه ميكند.
در بخشهاي پاياني سورة مباركه بقره ذات اقدس اله ميفرمايد آنانكه براي رضاي خدا انفاق ميكنند، ثوابي دارند. مستحضريد، كه يك فقيه از اين آيهاي كه تلاوت ميشود، وجوب زكات يا استحباب صدقات را استفاده ميكند، اين يك استنباط فقهي است. اما يك خليق، يك متخلق، يك فنّان اخلاقي، از يك جمله به تعبير زيبا و رسايي كه در اين آيه هست، بهرة اخلاقي ببرد. «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِم». در اين آيه ميفرمايد، كساني كه در راه خدا انفاق ميكنند، براي رضاي خدا انفاق ميكنند، اجري و پاداشي دارند كه در ذيل آيه است. قربت آنها و قصد آنها الهي است، آن هم در جمله دوم و سوم همين آيه است.
اما اثر انفاق، يك وقت كسي انفاق بكند «قربة إلى الله»، يك وقت انفاق بكند براي اينكه جامعه را از فقر برهاند، همة اينها فضيلت است و ثواب هم دارد. اما كسي كه انفاق ميكند و ميخواهد موقعيت خودش را تثبيت كند، يعني همانند سلسله جبال البرز بشود، كه نه تنها نلغزد و نلرزد، بلكه يك كُرهاي را ثابت كند. تعبير نمكين، لطيف، خليق و اخلاقي قرآن كريم اين است: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِم». اين «تثبيتاً» برهان اخلاقي است. يعني كسي كه انفاق علمي، مالي، آبرو، جاه، حكومت و هرچه هست را در راه خدا بكند، تا موقعيت خودش را تثبيت كند، بايد مثل كوه باشد، كه نلرزد و نلغزد و زمين را حفظ بكند. اينكه در قرآن كريم آمده ما سلسله جبال را رآسي قرار داديم. اينكه در بيان نوراني امير بيان آمده: «و وتّد بالصخور ميدان أرضه» «ميدان» يعني نوسان و اضطراب. خداوند با اين سنگهاي بزرگ و كوهها جلوي اضطراب زمين را گرفته است. 1. اين كوهها ثابتند؛ 2. زمين را نگه ميدارند؛ 3. خاصيت راسيه دارند. اين كريمه ميگويد، مردان الهي با انفاق خود را تثبيت ميكنند، نميلرزند، نميلغزند، گله نميكنند، آشفته نميشوند و جامعه را آشفته نميكنند، و نميگذارند جامعهاي بلرزد، بلغزد و متشدّد و آشفته شود.
آيت الله هاشمي رفسنجاني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ اينچنين بود و نمونهاش در پيشگاه شما مورخان، عبرتشناسان و سياستشناسانِ روز است. ملاحظه كرديد كه او از تخت به تخته كشانده شده و هيچ تكان نخورد. معلوم ميشود آن وقتي كه روي تخت بود، آيت الله هاشمي رفسنجاني بود و آن وقتي كه روي تخته آمد، آيت الله هاشمي رفسنجاني بود. معلوم ميشود آنچه بيرون از جان اين مرد بزرگ بود، در جان او اثر نگذاشت، و اين معناي اخلاق است. و لانعني بالاخلاق إلا همين جمله قرآن كريم كه فرمود: «وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِم».
از شما انديشوران، بزرگان، اهل بنان و بيان، خردمندان حوزوي و دانشگاهي حقشناسي ميكنيم، كه حق شناسيد، قدرشناسي ميكنيم، كه قدر شناسيد، دعا ميكنيم، كه حافظان اين نظاميد، ثناگوي شماييم، كه در راه وحدت تلاش و كوشش ميكنيد. مخصوصاً كه ما در ايام وحدت هستيم و هرگز از بنان، بيان، قلم، رفتار، گفتار، منش و آثار شما هيچ اثري كه خداي ناكرده به وحدت آسيبي برساند شنيده نشده، و اميدواريم شنيده نشود.
پروردگارا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملكت ما را در ساية وليت امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ حفظ بفرما. مشكلات دولت، ملت و مملكت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را حل بفرما. آنچه خير و صلاح و فلاح اين ملت است به بركت قرآن و عترت عطا بفرما. روح مطهر امام و شهدا، مخصوصاً مدافعان حرم را با اولياي الهيات محشور بفرما، خطر بيگانگان را به استكبار و صهيونيست برگردان. اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلي و اصيلش از هر گزندي محافظت بفرما. غفر الله لنا ولكم. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.